|
کد‌خبر: 314186

شادی | دولت‌

چگونه باورداشتن به دولت‌ می‌تواند شادی جامعه را تضمین کند؟ | اعتماد مسرت‌بخش

اعتماد عمومی بدیهی‌ترین اصل در حفظ یک دموکراسی سالم است. از جامعه‌ای که مردم به همه چیز مشکوک هستند و قضاوت‌ها و تصمیم‌هایشان پیش‌فرضی از بدبینی و نااطمینانی دارد، چندان انتظار رشد و پیشرفت نمی‌رود.

اعتماد عمومی بدیهی‌ترین اصل در حفظ یک دموکراسی سالم است. از جامعه‌ای که مردم به همه چیز مشکوک هستند و قضاوت‌ها و تصمیم‌هایشان پیش‌فرضی از بدبینی و نااطمینانی دارد، چندان انتظار رشد و پیشرفت نمی‌رود. هرچه اعتماد مردم به یکدیگر، به دولت و به نهادهای اجتماعی و سیاسی بیشتر باشد، امنیت روانی و متعاقب آن احساس رضایت و شادی بیشتر می‌شود. در چنین جامعه‌ای ارتباطات انسانی قوی‌تری شکل می‌گیرد و طبیعتاً مردم نیز شادتر هستند. ولی اگر سطح اعتماد جمعی پایین باشد، مردم این تصور را پیدا می‌کنند که باید دائم حواسشان باشد تا کسی از آنها سوءاستفاده نکند یا فریبشان ندهد. بی‌اعتمادی بر میزان انرژی عاطفی مردم نیز تاثیرگذار است. هر فردی مقدار محدودی از انرژی عاطفی دارد و وقتی نسبت به حسن‌نیت دیگران شکی نداشته باشد، کمتر مراقب اطراف خود است و انرژی عاطفی بیشتری برای ارتباط با خانواده، دوستان و همکاران اختصاص می‌دهد. پژوهش‌ها نشان داده است که اعتماد تاثیر مستقیمی بر رشد اقتصادی، بهبود دموکراسی، گسترش امور خیریه و میزان سلامت و شادی در یک کشور دارد.

اعتماد به دولت و میزان شادی و رفاه

شادی مردم یک کشور ارتباط تنگاتنگی با اعتماد آنها نسبت به نهادهای دولتی آن کشور دارد. هرچه اعتمادمان به دولت و نهادهای سیاسی و اجتماعی بیشتر باشد، به آینده امید بیشتری داریم و فرد خوشحال‌تری هستیم. تصور کنید چه شرایط طاقت‌فرسایی است وقتی مجبور باشیم هر توصیه ارائه‌شده از دولت، هر گزارش خبری و حتی هر دستورالعمل دارویی را چند بار چک کنیم که از صحت‌وسقم اطلاعات اطمینان پیدا کنیم. اینکه نسبت به هر آنچه می‌شنویم و می‌بینیم بی‌اعتماد باشیم، تجربه‌ای طاقت‌فرسا، ناامیدکننده و منشأ استرس‌های دائمی است.

مطالعه‌ای که دو دانشگاه تایوانی در سال 2021 منتشر کردند نه‌تنها ارتباط مثبت میان «اعتماد به دولت» و «رضایت از زندگی» را ثابت کرده است، بلکه نشان می‌دهد چگونه این اعتماد می‌تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم به افزایش درآمد و بهبود تولید ناخالص داخلی یک کشور منجر شود. مجموعه‌ای از پژوهش‌های انجام‌شده در کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکای جنوبی نیز نشان می‌دهد که چگونه اعتماد به دولت یک کشور با افزایش سطح رفاه فردی مردم آن کشور و همچنین با افزایش سلامت ذهنی آنها همراه است.

فنلاند را در نظر بگیرید؛ این کشور فقط یک کشور خوشحال نیست، بلکه کشوری است با بالاترین میزان «اعتماد بین‌فردی» یعنی اعتماد مردم به یکدیگر و همچنین «اعتماد نهادی» یعنی اعتماد به دولت، نهادهای سیاسی، نیروی پلیس، سیستم قضایی و سیستم آموزشی. فقط 8 /2 درصد فنلاندی‌ها نگران وقوع جرم و جنایت هستند که نشان می‌دهد تا چه اندازه نسبت به یکدیگر اعتماد دارند. در مقابل فنلاند می‌توان از افغانستان صحبت کرد که حتی قبل از حاکمیت طالبان، یکی از غمگین‌ترین کشورهای دنیا بود، فقط به این دلیل که دولت این کشور هرگز نتوانسته بود اعتماد مردم را جلب کند و فساد در دولت و نهادهای تجاری به یک مشکل مزمن تبدیل شده بود. نظرسنجی سال 2019 موسسه گالوپ نشان می‌دهد که مردم افغانستان از خدمات مربوط به بخش آب، جاده، سلامت و آموزش بسیار ناراضی هستند. در گزارش‌های رده‌بندی شادترین کشورهای دنیا می‌بینیم که در بسیاری از موارد ناراضی‌ترین کشورها، غمگین‌ترین کشورها هم بوده‌اند.

البته این را هم به خاطر داشته باشیم که گاهی میزان اعتماد ما به دولت بسیار به دیدگاه سیاسی‌مان ربط پیدا می‌کند. برای مثال، چندان جای تعجبی ندارد وقتی یک فرد با دیدگاه‌های راست‌گرا اعتماد بیشتری به دولت راست‌گرا داشته باشد. ولی این فرض هم چندان قابل تعمیم به همه مردم نیست. در برخی کشورها فساد به حدی در سیستم سیاسی رخنه کرده است که حتی تغییر دولت نیز نمی‌تواند چندان بر میزان اعتماد مردم، حتی آنهایی که همسو با خط فکری دولت حاکم هستند، تاثیر داشته باشد.

اعتماد به دولت و مدیریت بحران

مدیریت بحران مدت‌ها قبل از بروز بحران آغاز می‌شود. در هنگام بروز بحران این فقط اعتماد عمومی است که می‌تواند ارتباط دولت با مردم را به ارتباطی موثر و کارآمد تبدیل کند. مطالعه‌ای که بر روی 41 کشور در مورد موثر بودن سیاست‌های مدیریت بحران در طول پاندمی انجام شده است، نشان می‌دهد، در کشورهایی که اعتماد به دولت در آنها بیشتر است، مدیریت بحران بسیار موثر واقع شده است که نتیجه آن تعداد کمتر مبتلایان به کرونا و میزان کمتر مرگ‌ومیر ناشی از این ویروس بود (آپتیل، 2022). این مقاله تاکید می‌کند که آنچه در هنگام بروز بحران ضروری است، میزان اعتماد مردم به دولتمردان است؛ اصلی که نه هنگام بروز بحران، بلکه از مدت‌ها قبل از آن باید در جامعه نهادینه شده باشد. مطالعه مشابه دیگری بر روی 177 کشور نیز حاکی از آن است که برخلاف تصور عموم مردم، این نابرابری‌های اجتماعی، سیستم عمومی سلامت و ظرفیت‌های بیمارستان‌ها نبود که تعداد مبتلایان و فوتی‌های ناشی از ویروس کرونا را افزایش داد، بلکه آنچه این آمار فاجعه‌بار را رقم زد فقدان اعتماد مردم نسبت به دولت و همچنین نبود اعتماد بین‌فردی در جامعه بود. در کشورهایی که اعتماد عمومی بیشتر بود، افراد کمتری مبتلا شدند و همچنین افراد بیشتری تحت واکسیناسیون قرار گرفتند (تارنتون، 2022). بر اساس این مطالعه اگر در همه کشورها میزان اعتماد مردم به دولت به اندازه دانمارک بود، تعداد مبتلایان در کل دنیا حدود 13 درصد کمتر می‌شد. حتی اعتماد بین‌فردی به اندازه‌ای که در دانمارک وجود دارد، می‌توانست تعداد مبتلایان در کل دنیا را حدود 40 درصد کاهش دهد.

دولت‌ها چگونه اعتمادسازی می‌کنند؟

 اعتماد عمومی در احساس تعلق فرد به جامعه‌اش، افزایش امید و حتی ایجاد هویت نقش مهمی دارد و به دلیل اهمیت همین موضوع است که با اندکی جست‌وجو می‌توان به انبوهی از برنامه‌ها، راهکارها و سیاست‌های پیشنهادی دست پیدا کرد که هدف آنها کمک به دولت‌ها برای افزایش اعتماد عمومی است؛ از برآورده شدن نیازهای انسان در حد هرم مازلو گرفته تا اشتغال‌زایی و توجه به نیازهای عاطفی و روانی شهروندان به اندازه نیازهای مالی آنها.

ولی به نظر می‌آید قابل قبول‌ترین اصل برای جلب اعتماد مردم ایجاد شفافیت باشد، اینکه مردم بدانند دولت کشورشان چگونه تصمیم می‌گیرد، چگونه هزینه می‌کند و مبنای این تصمیم‌گیری‌ها چیست. دولت اروگوئه برای ایجاد شفافیت بیشتر، دسترسی مردم به پورتال خدمات بهداشتی این کشور را تسهیل کرد تا آنها بتوانند هزینه‌های خدمات درمانی‌شان را مشاهده کنند و با مقایسه قیمت مراکز درمانی مختلف و زمان انتظار آنها، خودشان مناسب‌ترین تصمیم را برای انتخاب مرکز درمانی‌شان بگیرند، کاری که قبل از آن دولت انجام می‌داد. در برزیل نیز پورتال شفافیت این کشور، به‌طور مرتب در حال انتشار هزینه‌های عمومی است و به شهروندان این امکان را می‌دهد تا نحوه خرج کردن پول مالیات‌دهندگان از سوی دولت را پیگیری کنند و موارد تخلف را گزارش دهند.

علاوه بر ایجاد شفافیت، توانمندسازی شهروندان در سیاست‌گذاری نیز در اعتمادسازی بسیار موثر است. قرار دادن آنها در قلب سیاست‌گذاری باعث می‌شود که بیشتر به قوانین و سیاست‌هایی پرداخته شود که برای شهروندان مهم است. در سال 2013 در استونی پس از اعتراضات خیابانی نسبت به عدم شفافیت مالی احزاب، شهروندان از طریق رای‌گیری آنلاین و آفلاین در یک پلت‌فرم، طرح‌های پیشنهادی برای سیاست‌گذاری را اولویت‌بندی کردند و به آنها رای دادند. این حرکت در نهایت به اصلاحات اساسی در تامین مالی احزاب سیاسی و سیستم دادخواست عمومی منجر شد. در مثال دیگر می‌توان از مردم مادرید صحبت کرد که در پلت‌فرمی برای اولویت‌بندی بودجه 100 میلیون‌یورویی این شهر تصمیم‌گیری می‌کنند. در استان کییوو جنوبی در جمهوری دموکراتیک کنگو که سال‌ها درگیر ناآرامی بود، به شهروندان این فرصت داده شد که برای تخصیص بودجه عمرانی این منطقه تصمیم‌گیری کنند. پس از بازسازی جاده‌ها و مدارس که مردم به آنها رای داده بودند، ناگهان میزان مالیات جمع‌آوری‌شده 16 برابر شد که نشان می‌داد افزایش اعتماد عمومی مردم نسبت به دولت تا چه اندازه می‌تواند بر درآمدزایی دولت موثر باشد.

از دیگر عملکردهای دولت برای جلب اعتماد مردم، توجه به شهروندان به حاشیه رانده‌شده و تلاش برای ایجاد برابری در جامعه است. در کاستاریکا بومی‌های این کشور به دلیل موانع زبانی، انزوای جغرافیایی و محرومیت ساختاری به کم‌حمایت‌ترین مردم این کشور تبدیل شده بودند. دولت برای حل این مشکل گفت‌وگوی بین دولت و مردم بومی را نهادینه کرد و در نهایت مشارکت افراد بومی در سیاست‌گذاری دولت این کشور به حل اختلافات خشونت‌آمیز 20ساله بر سر زمین، بهبود تعامل با نهادهای دولتی و افزایش سرمایه‌گذاری در آموزش، خدمات پزشکی و خدمات آب منجر شد.

علاوه بر آن از اهمیت نقش نهادها در اعتمادسازی نیز نمی‌توان غافل شد. آنچه کشورهای اسکاندیناوی را به شادترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است، نه میزان ثروتشان بلکه نهادهای دموکراتیکی است که عملکرد خوبی دارند و در جامعه از اعتماد، احترام و حمایت بالایی برخوردارند. این نهادهای دموکراتیک با عملکرد مستقل‌شان توانسته‌اند برای شهروندان امکانات و امنیت ایجاد کنند. در فهرست کشورهای شاد دنیا می‌بینیم که هرچه نهادهای اجتماعی و سیاسی در کشوری ضعیف باشند، این کشور در پایین فهرست کشورهای شاد قرار می‌گیرد. وقتی یک نهاد، از خود دولت گرفته تا سیستم قضایی و پزشکی و آموزشی، عملکردی ثابت و قابل پیش‌بینی در ارائه خدمات خود داشته باشد، به نهادی قابل اعتماد تبدیل می‌شود. در نظرسنجی سال 2024 Edelman Trust Barometer بیشترین اعتماد مردم مربوط به نهادهای کسب‌وکار است. از نظر مردم کسب‌وکارها و شرکت‌ها به جز آنهایی که در حوزه رسانه‌های اجتماعی فعال هستند، نهادهایی اخلاق‌محور و کارآمد هستند.

داستان دو کشور

مقاله‌ای در لس‌آنجلس تایمز به بررسی میزان اعتماد مردم به دولت در دو کشور فنلاند و آمریکا و پیامدهای آن می‌پردازد. برخلاف فنلاند، اعتماد به دولت در آمریکا طی دهه‌های اخیر در حال افول بوده است. در حالی که در سال 1958 سه‌چهارم مردم این کشور به دولت مرکزی اعتماد کامل داشتند، از سال 2007 فقط یک‌سوم مردم به دولت مرکزی اعتماد داشته‌اند. بر اساس یک نظرسنجی از مردم آمریکا در سال 2020، بعد از دکتر خانواده‌شان و ارتش، این آمازون و گوگل بودند که سومین و چهارمین نهادهای قابل اعتماد در این کشور محسوب می‌شدند. نتیجه این بی‌اعتمادی تعدادی عدد و رقم در گزارش‌ها نیست، نتیجه آن در دوران کرونا قابل مشاهده بود که پیامدهای جانی زیادی برای مردم آمریکا به همراه داشت. در آن دوران از یک‌سو به دلیل بی‌اعتمادی عمومی نسبت به دولت و از سوی دیگر به دلیل بی‌اعتمادی دولت ترامپ به نهادهای علمی، موج بی‌اعتمادی بی‌سابقه‌ای در جامعه آمریکا شکل گرفت. نتیجه این شد که بسیاری از مردم به توصیه‌های بهداشتی که از طرف دولت ارائه می‌شد شک داشتند و همین بی‌اعتمادی دلیل بخشی از مرگ‌ومیرهای این دوران بود.

در حالی که در فنلاند شرایط به گونه دیگری بود، مردم قلباً باور داشتند که مصلحت مردم تنها دغدغه دولت این کشور است. در این کشور پس از شیوع اومیکرون، با وجود افزایش ناگهانی مبتلایان به سویه جدید، تعطیلی زودهنگام مدارس قبل از شروع تعطیلات کریسمس و اعمال محدودیت‌های جدید سخت‌گیرانه هیچ‌کس به دولت حمله نکرد و پس از شروع واکسیناسیون بیش از 80 درصد فنلاندی‌ها در برنامه واکسیناسیون همگانی شرکت کردند. در آن زمان وقتی رهبران فنلاندی گفتند که ویروس کووید موجودیت بشر را می‌تواند به خطر بیندازد، مردم فنلاند هیچ شکی نداشتند که حتماً همین‌طور است. 90درصد آنها در آن زمان با برنامه‌های قرنطینه دولت موافق بودند و حتی اکنون نیز بر این باورند که رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت وظایف خود را به درستی انجام دادند.

ولی آمریکایی‌ها چند دهه است که ایمان‌شان نسبت به نهادها را از دست داده‌اند. قوانینی که اکثر مردم از آن حمایت می‌کنند در کنگره به جایی نمی‌رسد، چرا که این قوانین در لابه‌لای مانع‌تراشی‌های حزبی و بازی‌های سیاسی گم می‌شوند. تلاش برای بهبود شرایط خدمات بهداشتی و پزشکی به دلیل کمبود بودجه به جایی نمی‌رسد. آمریکا شبکه ایمنی ضعیفی برای مقابله با بحران دارد در حالی که فنلاندی‌ها ایمان دارند که دولتمردان‌شان هوای آنها را دارند. در فنلاند مردم در کنار هم به نفع عموم مردم فعالیت می‌کنند ولی در آمریکا بخش بزرگی از مردم در درگیری‌های «ما در برابر آنها» گرفتار شده‌اند. ولی تفاوت آمریکایی‌ها با برخی کشورهای دنیا این است که در این کشور مردم امید دارند که می‌توان با سیاست‌های صحیح اعتماد را به سطح جامعه بازگرداند. امید در این کشور همچنان زنده است زیرا در نظرسنجی موسسه پیو (Pew Research Center) 84 درصد شرکت‌کنندگان گفته بودند که به‌طور قطع زمانی خواهد رسید که مردم بتوانند مانند گذشته به دولت مرکزی اعتماد کنند.

نکته جالب توجه اینجاست که مردم فنلاند و سایر کشورهای اسکاندیناوی همیشه نسبت به کشورهای دیگر مالیات بیشتری پرداخت کرده‌اند ولی هرگز از پرداخت این مالیات ناراضی نبودند، زیرا آنچه در قبال پرداخت آن دریافت می‌کنند نتیجه‌ای جز اعتمادسازی نداشته است. این اعتماد بار سنگین بدبینی و ناامیدی را از دوش اسکاندیناوی‌ها برداشته است، باری که کمر بخش بزرگی از مردم دنیا را خم کرده است و رمقی برای شاد زیستن برایشان باقی نگذاشته است.الهام حمیدی 

 

source: 55آنلاین