|
کد‌خبر: 314160

معرفی کتاب | معرفی کتاب هنر نه گفتن

یاد بگیر چطوری بدون احساس گناه نه بگی | معرفی کتاب هنر نه گفتن: بدون احساس گناه

هنر نه گفتن فقط دربارۀ یادگیری نحوۀ رد درخواست‌ها به خاطر صرفه‌جویی در وقت‌تان نیست. هرکس می‌تواند این کار را انجام دهد. بلکه هدف این است که یاد بگیریم چگونه بدون احساس گناه نه بگوییم.

معرفی کتاب هنر نه گفتن: بدون احساس گناه

هنر نه گفتن فقط دربارۀ یادگیری نحوۀ رد درخواست‌ها به خاطر صرفه‌جویی در وقت‌تان نیست. هرکس می‌تواند این کار را انجام دهد. بلکه هدف این است که یاد بگیریم چگونه بدون احساس گناه نه بگوییم.

دیمون زاهاریادس در کتاب هنر نه گفتن: بدون احساس گناه به شما می‌آموزد که چگونه در برابر خواسته‌های دیگران مقاومت کرده و پاسخ منفی بدهید. این کتاب به شما می‌گوید که چطور بدون احساس ملامت، وقت و انرژی خود را بیشتر صرف خودتان کنید!

هنر نه گفتن (The Art of Saying No) یک کتاب راهنماست. ممکن است این عبارت، معنایی کسالت‌بار در خود داشته باشد اما در‌واقع نوعی مزیت است. این یعنی مطالب از صفر تا صد ارائه می‌شود. هیچ‌چیز به شانس واگذار نمی‌شود. مهم نیست شما کجای فرآیند یادگیریِ نه گفتن قرار دارید، این کتاب شما را تحت پوشش قرار می‌دهد. علاوه بر این، پیدا کردن مطالب خاص در کتاب حاضر آسان است. اگر نیاز به یادآوری یک مفهوم یا روش خاص دارید، تنها کاری که باید انجام بدهید نگاه کردن به فهرست مطالب است. مطالب به روشی منطقی و منظم سازماندهی شده‌اند

به یاد داشتن اثرات بله گفتن مهم است. هنگامی که با درخواست‌های دیگران موافقت می‌کنید و اولویت‌های آن‌ها را پیش از اولویت‌های خود قرار می‌دهید، کنترل منابع ارزشمندی همچون زمانتان را از دست می‌دهید. وقتی این منابع، به خصوص زمان به هدر برود دیگر نمی‌توان آن را احیا کرد

دیمون زاهاریادس (Damon Zahariades) با کتاب هنر نه گفتن به شما نشان می‌دهد که چگونه تقاضا، دعوت‌، خواهش‌ و هر چیز دیگری را که به حریم خصوصی‌تان تجاوز کرده، بدون احساس گناه رد کنید. روش‌هایی هم که به آن‌ها پرداخته، موجب کاستن ناامیدی و ناراحتیِ درخواست‌کننده بابت شنیدن کلمۀ «نه» خواهد شد. اما این بدان معنی نیست که نه گفتن، آسان خواهد بود دست کم در ابتدا این‌طور نیست. انجام این کار همراه با اعتماد‌به‌نفس مانند استفاده از یک عضلۀ بدن است. شما می‌بایست عضله‌ای را به کار بگیرید تا آن را قوی‌تر کنید. بنابراین شما را تشویق می‌کنیم تا روش‌های موجود در هنر نه گفتن را فوراً مورد استفاده قرار دهید

با موقعیت‌های کم‌خطر و کوچک شروع کنید به عنوان مثال، در یک رستوران به گارسونی که سعی می‌کند دسر را هم به شما بقبولاند، بگویید: «نه، دسر نمی‌خواهم. متشکرم.» سپس به تدریج از روش‌های دیگر در موقعیت‌های پرخطر استفاده کنید.

با گذشت زمان و به کار بردن روش‌ها، خواهید دید که بیشتر و بیشتر قاطع می‌شوید. همین که یاد بگیرید به عقاید خود متکی باشید، نه گفتن آسان‌تر خواهد شد. در‌نتیجه می‌بینید که دوستان، اعضای خانواده، همکاران و همسایگانتان بیش از پیش به وقت و تصمیم‌های شما احترام خواهند گذاشت.

هنگامی که خواندن این کتاب را به پایان رساندید تمام ابزارها را برای نه گفتن با احترام و درایت و مهم‌تر از همه، بدون احساس گناه، خواهید داشت.

جملات برگزیدۀ کتاب هنر نه گفتن:

- اگر برای زندگی‌تان اولویت‌بندی نکنید، کسی دیگر این کار را خواهد کرد.

- یک «نه» برآمده از عمیق‌ترین اعتقادات، بهتر از «بله»‌ای است که صرفاً برای خشنود ساختن، یا بدتر از آن، برای اجتناب از دردسر گفته شده است.

- فرق بین افراد موفق و افراد بسیار موفق این است که آدم‌های بسیار موفق، تقریباً به همه چیز «نه» می‌گویند.

با دیمون زاهاریادس بیشتر آشنا شویم:

دیمون زاهاریادس نویسندۀ چندین کتاب در حوزۀ بهره‌وری است. به گفتۀ خود دیمون، او همواره فردی پربازده و مبتکر نبوده و قبل از مستقل شدن و استفادۀ مناسب از انرژی و وقتش، تا مدت‌ها، جلسات غیرضروری، مکالمات طولانی و محیط کاری خیلی شلوغ را تجربه کرده است.

زاهاریادس این روزها در کنار نگارش کتاب‌ها و مقالات مرتبط با بهره‌وری و مدیریت زمان، در اوقات فراغتش به کارزارهای بازاریابی محتوا، کمک تبلیغاتی و فکری می‌دهد.

در بخشی از کتاب هنر نه گفتن می‌خوانیم:

هنر نه گفتن فقط دربارۀ یادگیری نحوۀ رد درخواست‌ها به خاطر صرفه‌جویی در وقت‌تان نیست. هرکس می‌تواند این کار را انجام دهد. بلکه هدف این است که یاد بگیریم چگونه بدون احساس گناه نه بگوییم.

و این یعنی استفاده از اندکی احترام.

به من بگویید آیا این موقعیت آشنا به نظر می‌رسد:

خسته‌اید. کوهی از کار پیش رویتان است و زمان کافی برای انجام همۀ آن‌ها ندارید. اوضاع بدتر می‌شود، تلفن‌تان دائماً زنگ می‌زند و مانع کارتان می‌شود. و مسئله با این حقیقت وخیم‌تر می‌شود که همه به دفتر شما سر می‌زنند و از شما درخواست کمک می‌کنند.

خلاصۀ کلام اینکه احساس می‌کنید از پا درآمده و گیج شده‌اید.

در آن لحظه، همکاری دیگر به دفتر شما می‌آید. او از شما می‌خواهد کاری برایش انجام بدهید، بی‌خبر از استرس و وضعیت ذهنی شما.

او کاملاً غافلگیر می‌شود.

شما تمام طول روز به دیگران بله گفته‌اید، و از این کار خسته شده‌اید. بدتر از آن، از دست خودتان عصبانی هستید که چرا دائماً در حال برآوردن نیازهای همکارانتان هستید، در حالی که نیازهای خودتان را رها کرده‌اید.

همکارتان به دفتر شما می‌آید و می‌پرسد: «می‌شه یه لطفی بهم بکنی؟»

source: کتابراه