خانه | خرید خانه
ماجرای «خانه نخرید» چه بود؟ | وعده نشدنی
شعارهای انقلابی، رؤیاهای دستنیافتنی، وعدههای دوردست و محال، تنها راهکار سیاستمداران در سالهای نخست انقلاب برای حل بحران مسکن بود.
شعارهای انقلابی، رؤیاهای دستنیافتنی، وعدههای دوردست و محال، تنها راهکار سیاستمداران در سالهای نخست انقلاب برای حل بحران مسکن بود. روز چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۵۸، روزنامه کیهان با تیتر درشت نوشت: «خانه نخرید، همه را صاحبخانه میکنیم! » این تیتر، از اعطای وام با اقساط ۱۰۰ ماهه و بدون پیش پرداخت خبر میداد و آن را آیتالله سید هادی خسرو شاهی، نخستین رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، به روزنامهها داده بود. شعاری که پس از گذشت ۴۵ سال، همچنان محال به نظر میرسد و همان سالها نیز رویایی و دست نیافتنی مینمود. از نخستین سالهای انقلاب، مسکن یکی از بزرگترین بحرانهای پیش روی انقلابیون بود که همه در تلاش بودند با رویکردی جهادی و وعدههای انقلابی، در مدتی کوتاه آن را حل کنند، اما این وعدهها، نه تنها جامعه عمل نپوشید که هر روز و هر روز بزرگتر شد تا امروز که به یک ابر بحران تبدیل شده است. اما ماجرای تیتر «خانه نخرید! » چه بود و چه سیاستهایی برای حل بحران مسکن در آن سال پیشبینی شده بود؟
- وعده انقلابی
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و حساب شماره 100، در پی فرمان امامخمینی و با هدف ایجاد مسکن برای اقشار مستضعف، در ۲۱ فروردین ماه ۱۳۵۸ تأسیس شد و در اردیبهشت ماه همان سال با تمرکز بر مسکن در تهران آغاز به کار کرد. آیتالله سید هادی خسروشاهی نیز با فرمان امام به سمت نخستین رئیس بنیاد مسکن منصوب شد. خسروشاهی از همان ابتدا میخواست با وعدههای جهادی، مشکل مسکن را حل کند و درگیریهای زیادی نیز با وزارت مسکن و شهرداری تهران در دولت داشت. روز شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، روزنامه اطلاعات خبر لغو مالکیت اراضی بزرگ از سوی مهندس کتیرایی، وزیر مسکن دولت موقت، را منتشر کرد، اما خبر مهمتر «طرح تأمین مسکن مستضعفین» بود که از سوی هیئت امنای مسکن، تسلیم دولت شده بود براساس این طرح، بودجه مناسبی در اختیار هیئت امنای مسکن قرار میگرفت تا از محل آن به قیمت مناسب برای مستضعفین زمین و خانه خریداری شود. آیتالله سید هادی خسروشاهی، رئیس هیئت امنای مسکن در این زمینه به خبرنگار اطلاعات گفته بود: «ما خانهها و زمینها را به قیمت ارزان خریداری میکنیم و در نتیجه میتوانیم با در اختیار گرفتن بودجه درخواستی، آنها را ارزانتر بفروشیم. البته باید صبر کنیم و ببینیم که دولت چطور و کی زمینها را ملی اعلام میکند. پس از ملی کردن زمینها دیگر مشکلی برای خرید خانه وجود ندارد و همه میتوانند صاحبخانه شوند. » خسروشاهی ضمن مخالفت با پرداخت وام مسکن بانک ملی ایجاد تورم میکند و از طرفی باعث افزایش قیمت زمین و خانه میشود، افزود: «عدهای از صاحبان خانههای خالی به دفتر هیأت امنای مسکن در خیابان مصدق تهران مراجعه کرده و خانههای خالی خود را برای اجاره در اختیار این دفتر قرار دادهاند» (اطلاعات، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸). خسروشاهی یک ماه بعد وعده داد: «پیش از زمستان همه مستضعفین باید صاحبخانه شوند» (کیهان، ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، ص8)
انتشار این خبر، سبب هجوم صدها هزار روستایی و شهرستانی به تهران و سکونتشان در حلبیآبادهای حاشیه شهر به امید دریافت مسکن رایگان شد. آیتالله خسروشاهی در مصاحبهای که در کتاب «انقلاب به روایت انقلاب سازان» اثر اسکندر دلدم منتشر شده، درباره طرح تأمین مسکن سخن گفته است. او در این مصاحبه مدعی شد که بنیاد سرگرم ساخت ساختمانهایی است که پس از پایان در اختیار مستضعفین قرار میگیرد. نحوه توزیع نیز به ترتیب متقاضیانی بود که پیش قسط پرداخت کرده بودند. قرار بود آن گروه از مستضعفین که حتی توان پرداخت پیش قسط را نداشتند، مشمول ضوابط دیگری شد و برای آنها براساس طرح دیگری خانه ساخته شود.
او در این مصاحبه، با ابراز امیدواری در مورد اینکه مسکن مانند پیراهن شود، طرح «تصرف خانههای خالی» را مطرح کرده و گفته: در وهله اول هدفمان این است که هیچ خانهای خالی نماند. به هر ترتیبی که باشد ترتیب ساکن شدن افراد فاقد خانه را در واحدهای مسکونی خالی میدهیم. طوری که حتی یک نفر در این کشور بیخانه نباشد. ما کاری خواهیم کرد که اجاره داری در این مملکت از میان برود. او مدعی شد در این طرح، «گرفتن خانههای خالی به زور نخواهد بود، بلکه تلاشمان این است که با رضا و رغبت خانههایشان را به ما واگذار کنند و ما هیأتی مرکب از کارشناسان و مهندسین خبره مسکن داریم که روی این خانهها قیمت میگذارند و بر این اساس آن خانه را خریداری کرده و در اختیار مستضعف میگذاریم» و صاحبان خانههای خالی را تهدید به مبارزه کرده، و نماز در خانههای تصرفی را از مسجد حلالتر دانسته است: «چون چنین شخصی به جامعه ظلم کرده و مبارزه با ظلم و ظالم دستور اسلام است و در این راه از شرع مقدس اسلام کمک خواهیم گرفت. اگر ظالمی خانه را احتکار کند در شرایطی که مستضعفین امت اسلام از حیث داشتن حتی یک اتاق در تنگنا هستند و ما بیاییم عدالت را برقرار و خانه اضافی را از ظالم گرفته به مظلوم دهیم، نه تنها نماز و عبادت در این خانه حرام نیست، بلکه از مسجد هم حلالتر است. » در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۵۸، زمانیکه تصرف خانههای مردم به یک بحران تبدیل شده بود، روزنامه کیهان تیتر جنجالی «خانه نخرید! » را منتشر کرد. خسروشاهی که زمینهساز این بحران شده بود، در مواجهه با این معضل گفته بود: همه خانهها و اراضی واگذار شده یا تصاحب شده پس از انقلاب پس گرفته خواهد شد و تأکید کرده بود که متجاوزان به اراضی دولت و مردم و متصرفان منازل چنانچه داوطلبانه خود را معرفی نکنند، شناسایی و به دادگاههای انقلاب تسلیم نخواهند شد. او تأکید کرده بود؛ انقلاب دست کسی را برای تجاوز به اراضی دولتی باز نگذاشته و خبر از حذف کامل بهره وام مسکن داده بود. به زعم او حذف بهره وام مسکن، به مفهوم ایجاد توانمندی برای همه مردم برای خرید خانه بود، چرا که وقتی وام بدون بهره در اختیار همگان قرار میگرفت، دیگر دلیلی برای بدون خانه ماندن وجود نداشت. بر همین اساس بود که کیهان تیتری جنجالی زد و این ادعا از سوی خسروشاهی که هرگز تکذیب نشد، اما وام مسکن با بهره صفر نیز هیچگاه در اختیار مردم قرار نگرفت. در اواخر زمستان، یکی از مسئولان بنیاد مسکن به نام مهندس رفیعی گفت: «مسئله مسکن در تهران و حتی بسیاری شهرهای ایران به صورت دمل چرکینی در آمده است که درد و سوزش آن را طبقات کم درآمد جامعه با تمام وجود احساس میکنند» (اطلاعات، ۱۲ اسفند ۱۳۵۸، ص۵) . او افزود که پیروان «امام امت» میخواهند به آن «نیشتر» بزنند و «چرک و خونابه» را بیرون بکشند و قول داد که تا اردیبهشت ۱۳۵۹ مشکلات مسکن تهران حل میشود و تا شهریور هم همه گودنشینان اطراف تهران صاحب خانه خواهند شد. مشکل مسکن مستضعفین تهران نه تنها در زمستان و بهار آن سال حل نشد، که بر اثر هجوم سیل جمعیتی که هر دم فزونی میگرفت اکنون دیگر به صورت گرهی باز نشدنی درآمده بود. مهندس رفیعی در مصاحبهای دیگر دوباره به سراغ خانههای خالی رفت: «تا کنون حدود ۸۰ هزار خانه خالی توسط گروه ضربت [در تهران] شناسایی شده که ما برای صاحبان بیشتر آنها اخطاریه فرستادهایم تا هر چه زودتر تکلیف و وضع خود را با بنیاد مسکن روشن کنند، در غیر این صورت کلیه خانههای احتکار شده آنها را ضبط و به متقاضیان واجد شرایط خواهیم داد» (اطلاعات، ۱۲ اسفند ۱۳۵۸، ص ۱۲) . او افزود: گروه ضربت تعداد ۵۴۰ واحد مسکونی را اشغال و به متقاضیان واگذار کرده، ولی بعد
مسئولان بنیاد دریافتهاند که بخشی از آن متقاضیان مستضعف واقعی نیستند و به همین سبب آن حقهبازان مستضعف نما را دستگیر کرده و به دادگاه انقلاب فرستادهاند. گروهی از مردم نیز با اجتماع در دفتر روزنامه اطلاعات همگان را باخبر ساختند که آنان نیز سر پناه ندارند و مسئولان لازم نیست زیاد به دنبال متقاضی خانه بگردند، چرا که مستضعف واقعی همین گروهاند و روزنامه نیز عکس یادگاری از آنان گرفت و در همان صفحه چاپ کرد (اطلاعات، ۱۲ اسفند ۱۳۵۸، ص 3) .
این مستضعفین بیانیه شدیداللحنی هم در حکومت سرمایهداران و سازشکاران و در پشتیبانی انقلابیون آیتالله خسروشاهی صادر کردند. یک هفته بعد در خبری دیگر آمد: «حدود ۱۰۰ نفر از ساکنان جنوب شهر تهران به علت نداشتن مسکن مناسب و به عنوان اعتراض به بیتوجهی مسئولین امر برآورد خواستهای منطقی آنان طی اجتماعی در روزنامه خواستار مصادره خانههای خالی سرمایهداران، مالکان بانفوذ بازاریها به نفع مستضعفین شدند» (اطلاعات، ۱۹ اسفند ۱۳۵۸، ص ۱۰) .
آنها به خبرنگار روزنامه گفتند: «ما هر روز به بنیاد مسکن میرویم. همه آنها ما را سرگردان کردهاند و هر روز اسمهای ما را مینویسند و از مکانی به مکان دیگر پاس میدهند، بدون اینکه به درد ما بیخانمانها توجه کنند.»
این بیخانمانها آپارتمانهای برخی از بازاریان تهران را اشغال و در آن ساکن شده بودند، ولی از طرف کمیته آمدند و آنان را بیرون انداختند، و آنان در مصاحبهای گفته بودند؛ «ما نمیخواهیم تحصن کنیم اما دولت باید به درد ما برسد… ما به هر جا میرویم، میگویند روزنامهها دروغ مینویسند». همان روز، یک نهاد وابسته به بنیاد مسکن در بیانیهای به «صاحبان واحدهای مسکونی» هشدار داد که برخی نیروهای ضدانقلاب و پس ماندههای رژیم گذشته خانههای مردم را تصرف کرده و خانوادههایی را در آنها اسکان دادهاند (اطلاعات، ۱۹ اسفند ۱۳۵۸، ص ۱۲) .
در بیانیه به صاحبان خانهها اطلاع داده شده بود که تنها اشغالکنندگان را بپذیرند که دارای کارت و مجوز بنیاد مسکن هستند.
- درگیریها با دولت موقت
بنیاد مسکن، همواره با برخی از سازمانهای بانی مسکن در دولت موقت دچار چالش بود؛ وزارت مسکن و شهرداری تهران. محمد توسلی، شهردار، درخواست کرده بود که برای جلوگیری از تخلفات احتمالی و رفتار غیرقانونی هر کس میخواهد ساختمانی بسازد، همانند گذشته از شهرداری مجوز بگیرد (اطلاعات، ۱۸ فروردین ۱۳۵۹، ص ۲) .
توسلی درباره اظهار نظرها و احکام آیتالله خسروشاهی گفته بود: «مردم و مسئولین مملکتی اجازه نخواهند داد کسانی در این سطح از آگاهی در مسائل انقلاب مداخله داشته باشند و دست این افراد کوتاه خواهد شد.» و سپس رئیس بنیاد مسکن را نصیحت کرده بود: «تأمین مسکن قشر نیازمند باید از روستاها و شهرهایی که مراکز اشتغال و تولید است شروع شود» و کارنامه بنیاد مسکن خسروشاهی را مردود دانسته بود. البته اگر کارها روال منطقی میداشت، این پیشروی و آرزوی توسلی هم باید محقق میشد. اما خسروشاهی در پاسخ توسلی در مورد مجوزهای غیرقانونی ساخت، گفت: او رئیس هیأت امنا است و آن مجوزها را هیأت اجراییه صادر کرده، و به این دلیل او میتواند بر ضد توسلی اعلام جرم کند (اطلاعات، ۱۸ فروردین ۱۳۵۹،ص ۱۱) و با وعده تأمین مسکن برای غارنشینان افزود: «بنیاد مسکن انقلاب اسلامی به امر امام تأسیس شد تا برای غارنشینها و محرومان جامعه مسکن تأمین شود. یعنی ما باید برای آنها خانه بسازیم. به آنها زمین بدهیم. به همین دلیل اعتراض ایشان اعتراض به انقلاب و رهبر انقلاب است.» مهندس مصطفی کتیرایی، وزیر مسکن دولت موقت، نیز با خسروشاهی در چالش بود و درباره سیاستهای او در مورد مسکن میگوید: ایشان به نوعی به مسئله مسکن میپرداخت، به طوریکه به خانههای خالی وی هجوم میآوردند و گروهی هم بودند که تصرف میکردند. گرفتاری ما چند وجهی بود، یعنی یک خود قانون بود که نقدهایی بر آن وارد میشد. یکسری هم اینگونه افراد بودند که خانهها را مصادره میکردند. مالکان به ما رجوع میکردند و میگفتند که مگر ما حکومت اسلامی نداریم؟ ما مالک این خانهها هستیم، هر چند خالی باشد. دولت هم میگفت که کار ما نیست، اما سعی ما این بود که مشکلات را به صورت قانونی و شرعی جلو ببریم. کتیرایی در ادامه این مصاحبه خاطرنشان میکند که بعد از دولت موقت، مهندس محسن یحیوی، وزیر مسکن شد. یحیوی، عضو بنیاد مسکن و همه کاره خسروشاهی بود. به آقای خسروشاهی گفتند که ما کارمند تو را وزیر میکنیم، شما هم دیگر علیه وزارت مسکن افرادت را بسیج نکن! اما کمتر از شش ماه بعد وقتی برای بازدید به جبهه رفته بود، اسیر شد و ۱۰ سال در عراق اسیر و زندانی بود. بعد هم گنابادی وزیر مسکن شد و در زمان او اندکی از بحرانها کاسته شد و فرصت بیشتری در اختیار کارشناسان قرار گرفت.
- سرانجام وعدههای نشدنی
با اجرایی نشدن وعدههای بنیاد مسکن، مردم به این وعدهها به دید تردید مینگریستند. برای نمونه، شهروندی در روزنامه از مقامات مسئول پرسیده بود: «شما که نتوانستید ترتیب توزیع کارتهای پرسشنامه مربوط به مسکن را به نحو مطلوب بدهید، چه طور میخواهید آنان را صاحبخانه کنید؟ » (اطلاعات، ۱۶ شهریور ۱۳۵۹، ص ۷) .
سرانجام خسروشاهی هم فهمید که دیگر نمیتواند به مردم قول خانه در تهران بدهد و حالا وعده اعطای زمین در شهرستانها جایگزین زمین آپارتمان در تهران شده بود. او خبر داد: « تصمیم داریم فعلاً در تهران خانه نسازیم» (اطلاعات، ۵ اسفند ۱۳۵۸، ص ۲) و قول داد که در شهرستانها وضع مستضعفان درست میشود، و برای این کار شهرکهای کشاورزی ایجاد خواهد شد و زمین را هم وزارت کشاورزی با شرایطی بسیار مساعد به همه متقاضیان خواهد داد. مهندس رفیعی، مسئول دفتر طرح خرید و واگذاری خانههای خالی وابسته به بنیاد مسکن هم گفت: براساس یک طرح انقلابی که در دست بررسی است و در اواخر این هفته مفاد آن رسماً اعلام خواهد شد، کسانی که تمایل داشته باشند به شهرستانها و محلهای مورد نظر خود در خارج از تهران بروند و همینطور به کسانی که شهرستانی هستند و به دلایلی در تهران ساکن شدند، ظرف سه روز خانه، کار و بودجه تأمینی داده میشود (اطلاعات، ۱۱ اسفند ۱۳۵۸، ص ۲) .
در میانه تابستان ۱۳۵۹، آیتالله خسروشاهی بار دیگر وعده داد: «حداکثر ظرف یک ماه مسئله مسکن به شکل اساسی دگرگون میشود» (اطلاعات ۱۱ تیر13۵۹، ص ۱۱)، ولی افزود: «عمده فعالیتها به شهرستانها منتقل میشود… در تهران احتمالا یک دفتر کوچک برای رسیدگی به امور گذشته بنیاد فعالیت خواهد داشت» و قول داد: «در آینده بسیار نزدیک قیمت مسکن به شدت کاهش خواهد یافت». مدتی بعد بنیاد مسکن هم از تب و تاب افتاد و دیگر کسی خبری از آن نشنید. نه تنها مستضعفین صاحبخانه نشدهاند، بلکه پیامدهای منفی عملکرد آن بنیاد بر جای ماند. یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب، در گزارش آمده بود: «اخیراً گروهی از کارشناسان مطالعات اجتماعی نتیجه بررسیهای علمی خود را بر مبنای هجوم یک و نیم میلیون نفر جمعیت آواره از دهات و شهرستانهای کشور به تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی منتشر کردند» (اطلاعات، ۲۱ تیر ۱۳۵۹، ص ۵) . یکی دیگر از پیامدهای منفی و دردسرآفرین این شعارهای بنیاد مسکن این بود که صاحبان خانهها از ترس ادعای مالکیت خانههایشان از سوی کرایه نشینان پس از سکونتی چندساله هر سال خواهان تخلیه خانه و اجاره دادنش به مستأجری تازه بودند. در واقع مستضعفین افزون بر گرفتاریهای پیشین اکنون میباید، پس از یکسال سکونت در یک خانه، اثاث خود را جمع کرده و به فکر یافتن خانه خالی دیگر میافتادند.