معرفی کتاب | معرفی کتاب نیک سرشت
برای تبدیل شدن به یک والد عالی این کتاب را بخوانید | معرفی کتاب نیک سرشت
کتاب نیکسرشت برای چه کسانی مناسب است؟اگر به سلامت روحی فرزندان خود و تربیت صحیح آنها اهمیت میدهید، کتاب دکتر بکی انتخاب مناسبی برای شماست.
معرفی کتاب نیک سرشت
کتاب نیکسرشت برای چه کسانی مناسب است؟اگر به سلامت روحی فرزندان خود و تربیت صحیح آنها اهمیت میدهید، کتاب دکتر بکی انتخاب مناسبی برای شماست.
راهنمای تبدیل شدن به والدی که میخواهید باشید
کتاب نیک سرشت اثر دکتر بکی کندی برای هر پدر و مادری است که تا به امروز تحت فشار زیادی برای مراقبت از فرزندان خود بودهاند! این کتاب نه فقط یک راهنمای عاقلانه و عملی برای تربیت بچههایی انعطافپذیر و سالم از نظر عاطفیست، بلکه یک راهنمای حمایتی نیز بهشمار میرود. کتاب دکتر بکی که عنوان پرفروشترین نیویورکتایمز را نیز از آن خود کرده، منبعی کامل و قابل اعتماد برای والدینی بهشمار میرود که نیاز به آرامش بیشتر و استرس کمتر در زمینهی فرزندپروری دارند.
دربارهی کتاب نیکسرشت
دکتر بکی کندی (Dr. Becky Kennedy)، متخصص آموزش والدین، در کتاب نیکسرشت (Good Inside: A Guide to Becoming the Parent You Want to Be) رویکرد پیشگامانهی خود را برای تربیت فرزندان به اشتراک گذاشته است و استراتژیهای عملی را برای فرزندپروری به شیوهای ارائه میدهد که شما بهعنوان یک والد، بهترین احساس را از اجرای آنها داشته باشید. در چند سال گذشته، دکتر بکی کندی، که خوانندگان آثار و طرفدارانش او را با نام «دکتر بکی» میشناسند، گامهای بلندی را در مسیر تربیت والدین خوب برداشته است. میلیونها والد ناراضی که پیروی از توصیههای ناکارآمد خستهشان کرده و هیچ احساس خوبی ندارند، حالا رویکردهای قدرتمند و مؤثر دکتر بکی را پذیرفتهاند. مدلی که ارتباط با فرزندانشان را در اولویت اهمیت قرار میدهد.
میتوان گفت دهههاست که مدلها و شیوههای فرزندپروری ناکارآمد و نامناسبی، با انواع ترفندها به والدین فروخته شدهاند. از نمودارهای مربوط به جایزه و پاداش گرفته تا زمان استراحت معین و تفریحاتی که در ازای کارهای خوب در انتظار کودک است! بسیاری از این رویکردهای نامناسب که اتفاقاً محبوب برخی از والدین نیز هستند، مبتنی بر شکل دادن به رفتارند، نه تربیت انسان. این تکنیکها مهارتهایی را که بچهها برای زندگی نیاز دارند ایجاد نمیکنند، یا نیازهای عاطفی پیچیدهشان را توضیح نمیدهند. برای مثال کودکی که در ازای انجام کار خوبی، جایزهای را از پدر یا مادر خود دریافت میکند، ناخودآگاه در مورد مهر و محبت شرطی میشود، این کودک در بزرگسالی چنین تصوری خواهد داشت که فقط در ازای انجام کاری خوب یا داشتن رفتاری خاص لایق دریافت عشق و مورد محبت قرار گرفتن است!
مشکل روابط پیچیدهی والدین با نحوهی تربیت را نیز به این موارد اضافه کنید، و اینجاست که میتوان بهراحتی متوجه شد چرا بسیاری از پدر و مادرها احساس گمراهی، فرسودگی و نگرانی از شکست را در تربیت فرزندانشان تجربه میکنند. در کتاب نیکسرشت، دکتر بکی فلسفههای مربوط به فرزندپروری خود را با استراتژیهای عملی ترکیب کرده است و نتیجه را با والدین نگران به اشتراک گذاشته است. این کتاب راهنما به والدین کمک میکند از عدم اطمینان و سرزنش خود به سوی اعتمادبهنفس و مدیریت قوی روابط حرکت کنند
ارائهی اصول والدگری با تغییر دیدگاه و عیبیابی، رقابت خواهر و برادری، اضطراب جدایی، عصبانیت، اختلال کمالگرایی و بسیاری موارد دیگر، موضوعاتی هستند که دکتر بکی در کتاب راهنمای خود دربارهی آنها صحبت کرده است. این کتاب منبع جامعی برای نسلی از پدر و مادرهایی است که به دنبال راهی جدید در زمینهی تربیت فرزندان خود هستند و در عین حال آنها را نیز برای تبدیل شدن به یک والد خوب آماده میکنند. والدینی که یک عمر مدیریت احساسات، اعتمادبهنفس و انعطافپذیریِ بهجا خواهند داشت.
کتاب نیکسرشت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به سلامت روحی فرزندان خود و تربیت صحیح آنها اهمیت میدهید، کتاب دکتر بکی انتخاب مناسبی برای شماست.
در بخشی از کتاب نیک سرشت: راهنمای تبدیل شدن به والدی که میخواهید باشید میخوانیم
بگذارید فرضیهای را که دربارهی شما و بچههایتان دارم بهاشتراک بگذارم: همهی شما نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان را «یه بچه ننر» خطاب میکنید، همچنان نیکسرشت هستید. هنگامی که فرزندتان خرابکردن برج چوبی خواهر کوچکترش را انکار میکند (گرچه شاهد وقوعش بودید)، او همچنان نیکسرشت است. وقتی میگویم «نیکسرشت»، به این معنی است که همهی ما در جوهرهمان، دلرحم، دوستداشتنی و سخاوتمندیم. اصل نیکی باطنی بستر تمامی کارهای من است. من بر این باورم که بچهها و والدین نیکسرشتاند و همین امر به من اجازه میدهد دربارهی «چرایی» رفتارهای بدشان کنجکاو باشم. این کنجکاوی به من امکان پرورش چارچوب و راهکارهایی را میدهد که در تغییر مؤثرند. در کتاب حاضر، هیچچیزی به اهمیت این اصل نیست. این اساس تمامی چیزهای پیشروست؛ زیرا به محض اینکه به خودمان بگوییم «خیلیخب، آروم باش... من نیکسرشتم... بچهم هم نیکسرشته...» متفاوت از زمانی مداخله میکنیم که اجازه میدادیم استیصال و خشم تصمیمهایمان را تعیین کنند.قسمت سخت ماجرا این است که اختیارات را بهدست استیصال و خشم سپردن بسیار راحت است. درحالیکه هیچ والدی نمیخواهد به فرزندانش بدبین یا منفینگر باشد یا بدترین تصور را دربارهی فرزندانش داشته باشد. هنگامی که در گیرودار دوران سخت والدگری هستیم، طبیعی است که براساس فرضیهی بدی باطنی (عمدتاً ناآگاهانه) عمل کنیم. میپرسیم: «اون واقعاً با خودش فکر کرده که میتونه از این ماجرا قسر دربره؟» چون با خودمان تصور میکنیم که فرزندمان عمداً میخواهد از ما سوءاستفاده کند. میگوییم: «مشکلت چیه؟» چون تصور میکنیم عیبی در فرزندمان وجود دارد. فریاد میکشیم: «خودت بهتر میدونی!» چون تصور میکنیم فرزندمان عمداً سرپیچی یا تحریکمان میکند و خودمان را هم به همان شکل سرزنش میکنیم، پیش از آنکه در گودال یأس، خودبیزاری و شرم فروبرویم، با خود فکر میکنیم: «مشکل من چیه؟ خودم بهتر میدونم!»