معرفی کتاب | معرفی کتاب طرز فکر
افراد دارای طرز فکر ثابت چه زمانی موفق میشوند؟ | معرفی کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت
ا توجه به آنچه دوک در کتاب طرز فکر بیان میکند، میتوان اساس روانشناسی نوین موفقیت را، بازتعریف موفقیت دانست. با کنار زدن معیارهای ثابت جامعه، موفقیت سرنوشت عدهای قلیل نخواهد بود و هر فرد با توجه به باور و تلاش خود امکان شکوفایی دارد.
معرفی کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت
با توجه به آنچه دوک در کتاب طرز فکر بیان میکند، میتوان اساس روانشناسی نوین موفقیت را، بازتعریف موفقیت دانست. با کنار زدن معیارهای ثابت جامعه، موفقیت سرنوشت عدهای قلیل نخواهد بود و هر فرد با توجه به باور و تلاش خود امکان شکوفایی دارد.
کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت ، پرفروشترین کتاب سایت آمازون در دسته روانشناسی کاربردی در نیمه اول سال 2016 بود. دکتر کارول دوک در این کتاب، با معرفی مفهوم «طرز فکر» مبحثی نوین و ساده ولی به شدت تاثیرگذار را مطرح میکند.
کارول دوک (Carol Dweck) در سه فصل ابتدایی کتاب، ضمن معرفی ایده طرز فکر و مباحث جانبی، بیان میکند برخی افراد به ذاتی بودن تواناییها و استعدادهایشان (طرز فکر ثابت) اعتقاد دارند و برخی دیگر به امکان پیشرفت یا پسرفت خود در زمینههای مختلف باور دارند (طرز فکر رشد) و برخی هم با توجه به موضوع مورد بحث، عقیده متفاوتی دارند؛ مثلا برخی افراد باور دارند استعداد نقاشی و هنر ندارند ولی میتوانند با تمرین و تلاش، مهارتهای ریاضی خوبی کسب نمایند. یعنی تعداد زیادی از ما به ثابت بودن برخی از تواناییها و قابل رشد بودن تواناییهای دیگری اعتقاد داریم.
نویسنده سعی دارد در کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت (Mindest: The New Psychology of Success) نشان دهد تفاوت رفتاری و عملکردی افراد مختلف در دو گروه به چه صورت است. برای این منظور او با عناوین «ورزش؛ طرز فکر یک قهرمان»، «کسبوکار؛ طرز فکر و رهبری»، «طرز فکر در روابط عاشقانه» و «معلمان، مربیان و والدین؛ طرز فکر برای تربیت» بحث را ادامه میدهد و بصورت کاربردی و تخصصی در هر زمینه بحث میکند.
در انتهای کتاب، «تغییر طرز فکرها» مطرح و راهکارهای عملی زیادی پیشنهاد شده است. اگر به دنبال شناخت بیشتر خود هستید و مایلید بدانید طرز فکر شما چه تاثیری بر رفتار خود و عزیزانتان دارد، خواندن کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت، را به شما توصیه میکنیم.
خلاصه کتاب
میتوان با باور به خود به موفقیت رسید بهشرطی که تعریف درستی از کامیابی در ذهن داشته باشیم. در دنیایی که موفقیت برای همه تعریف ثابتی داشته باشد و همه یک نقطه را برای رسیدن انتخاب کنند، تعداد محدودی را میتوان انسان موفق نامید. مثلا اگر رسیدن به درجات علمی تنها سنجهی موفقیت باشد، بسیاری از افراد از این دایره خارج میشوند. اما اگر موفقیت توانایی درک خود، باور به خود و تلاش برای تغییر خود در جهت درست باشد، هر گامی در راستای هدف، قدمی به سوی قلهی موفقیت است. قلهای که البته باید واقعبینانه ترسیم شود. دوک کتاب طرز فکر را بر این اساس تالیف کرده است. پر از مثال و جزئیات جذاب و با کاوش حوزههای مختف و متنوع، تا خوانندگان کتاب را با ذهنیتی جدید از موفقیت آشنا کند.
روانشناسی نوین موفقیت چیست؟
با توجه به آنچه دوک در کتاب طرز فکر بیان میکند، میتوان اساس روانشناسی نوین موفقیت را، بازتعریف موفقیت دانست. با کنار زدن معیارهای ثابت جامعه، موفقیت سرنوشت عدهای قلیل نخواهد بود و هر فرد با توجه به باور و تلاش خود امکان شکوفایی دارد. اینجاست که نقش باورهای ذهنی و تغییر آنها پررنگ میشود.
موضوع و پیام کتاب
موضوع کتاب طرز فکر نقش باورهای ذهنی در موفقیت است و پیامش نیز میسر بودن کامیابی بهشرط تعریف آن از نو و تغییر باورهاست. این کتاب در دو حوزهی موفقیت فردی و موفقیت در کسبوکار و مدیریت مجموعه، مفید و کاراست.
دربارهی کارل دوک
کارل دوک نویسنده، روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد است. او متولد ۱۷ اکتبر ۱۹۴۶ در آمریکاست. دوک از شناختهشدهترین پژوهشگران در زمینهی روانشناسی موفقیت است که با طرح مفاهیم جدیدی مثل «طرز فکر رشد»، مسیری جدید برای نیل به موفقیت گشوده است. کتاب او با عنوان «طرز فکر» یکی از پرفروشترین آثار حوزهی روانشناسی است که به زبانهای مختلفی ترجمه و با استقبالی جهانی مواجه شده است. دوک جوایز بسیاری را نیز به خود اختصاص داده و به عضویت آکادمی ملی علوم آمریکا درآمده است.
بخشی از کتاب طرز فکر
واضح است که افراد با طرز فکر رشد، وقتی مهارتهای خود را توسعه میدهند کامیاب میشوند. اما افراد دارای طرز فکر ثابت چه زمانی موفق میشوند؟
زمانیکه همه چیز با خیال راحت در چنگ آنها باشد. اگر چیزی بیشازحد چالشبرانگیز باشد و آنها احساس باهوش یا بااستعداد بودن نکنند، علاقهشان را از دست میدهند. هنگامیکه دانشجویان پزشکی را در طی درس شیمی ترم اولشان زیر نظر گرفتیم، متوجه این موضوع شدم. از نظر بسیاری از دانشجویان، این چیزی بود که زندگیشان به سمت آن سوق پیدا کرده بود: پزشک شدن! و این دوره است که مشخص میکند چه کسی اول خواهد شد. دورهای بسیار سخت که متوسط نمرات دانشجویان C+ بود، دانشجویانی که تا قبل از آن، بهندرت نمرهای کمتر از A گرفته بودند.
اکثر دانشجویان با علاقهمندی بسیاری شیمی را شروع کردند. بااینحال، در طول ترم، اتفاقی روی داد. دانشجویان دارای طرز فکر ثابت تنها زمانی علاقهمند ماندند که در دفعه اول بهخوبی عمل کردند. کسانی که آن را دشوار دیدند، میزان زیادی از علاقه و لذت خود را از دست دادند. اگر تصدیقکننده هوش آنها نبود، نمیتوانستند از آن لذت ببرند.
یکی از دانشجویان گفت: «هرچقدر سختتر میشد، بیشتر باید خودم را مجبور به خواندن کتابها و مطالعه برای امتحانات میکردم. قبلاً نسبت به شیمی هیجان داشتم، اما در حال حاضر هر بار که دربارهاش فکر میکنم، احساس بدی به من دست میدهد».
در مقابل، دانشجویان دارای طرز فکر رشد، همچنان همان سطح بالای علاقهمندی را نشان میدادند، حتی زمانیکه دیدند بسیار چالشبرانگیز است: «این درس خیلی مشکلتر از چیزی است که فکر میکردم، اما میخواهم آن را یاد بگیرم، بهطوریکه دشواری آن مرا مصممتر میکند. سخت و چالشی بودن آن، واقعاً مرا به ادامهدادن ترغیب میکند.» چالش و علاقهمندی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشتند.
ما همین نتیجه مشابه را در دانشآموزان جوانتر مشاهده کردیم. به کلاس پنجمیها پازلهای جذابی دادیم که همه آنها، آن را دوست داشتند؛ اما زمانیکه پازلها را سختتر کردیم، افت بزرگی در میزان لذتبردن کودکان دارای طرز فکر ثابت دیده شد. همچنین تصمیم دانشآموزان برای بردن تعدادی از این پازلها به خانه عوض شد. کودکی به دروغ گفت: «بسیار خوب، میتوانید آنها را نگه دارید. من از آنها دارم».
این امر درخصوص کودکانی که بهترین حلکننده پازل بودند هم درست بود. داشتن «استعداد در پازل» از افت جلوگیری نمیکند. از سوی دیگر، کودکان دارای طرز فکر رشد، نمیتوانستند مشکلات سخت را رها کنند. اینها پازلهای مورد علاقهشان بود و میخواستند آنها را با خودشان به خانه ببرند. یکی از بچهها پرسید: «میشود اسم این پازلها را برای من یادداشت کنید تا وقتی اینها را انجام دادم، مادرم بتواند چندتای دیگر برایم بخرد؟»
چند وقت پیش علاقهمند به مطالعه درباره مارینا سمیونوا، رقاص و معلم بزرگ روسی شدم که شیوه جدیدی برای انتخاب دانشآموزانش ابداع کرد. این روش، آزمون هوشمندانهای درباره طرز فکر بود. بر طبق گفته یکی از دانشآموزان سابقش در ابتدا دانشآموزان او باید از دوره آزمایشی سربلند بیرون میآمدند و در همین حین مارینا دقت میکرد که آنها چگونه نسبت به تحسین و تمجید و اصلاحات واکنش نشان میدهند... کسانی که بیشتر نسبت به اصلاحات واکنش نشان میدادند، شایسته تلقی میشدند.
به عبارت دیگر، او افرادی را که نسبت به چیزهای آسان و آنچه که از قبل بر آن تسلط داشتند، هیجان نشان میدادند، از کسانی که در برابر کارهای سخت هیجانزده میشدند، جدا میکرد. دفعه اولی که به خودم گفتم: «این سخت است. این لذتبخش است» را هرگز فراموش نمیکنم، آن لحظهای بود که میدانستم در حال تغییر طرز فکرم هستم.