|
کد‌خبر: 311189

اقتصاددانان

بحران‌ها چگونه سرایت می‌کنند؟ | دوره سقوط

اقتصاد جهان در قرن بیست و یکم، سراسر شگفتی و غافلگیری بوده است. قرار نبود ما در این وضعیت قرار بگیریم.

اقتصاد جهان در قرن بیست و یکم، سراسر شگفتی و غافلگیری بوده است. قرار نبود ما در این وضعیت قرار بگیریم. برای سال‌های متمادی بیشتر اقتصاددانان معتقد بودند که جلوگیری از یک رکود بزرگ دیگر آسان خواهد بود. در سال 2003، رابرت لوکاس از دانشگاه شیکاگو، در سخنرانی خود در انجمن اقتصادی آمریکا، اعلام کرد که «مسئله اصلی که در همه سال‌های قبل باعث رکود و در واقع مانع تاثیر اقدامات انجام‌شده در زمینه پیشگیری از رکود می‌شد، چندین دهه است که حل شده است». به ویژه میلتون فریدمن بسیاری از اقتصاددانان را متقاعد کرد که فدرال‌رزرو می‌توانست رکود اقتصادی را به سادگی با ارائه نقدینگی بیشتر به بانک‌ها متوقف کند، که از کاهش شدید عرضه پول جلوگیری می‌کرد. بن برنانکی، رئیس فدرال‌رزرو، از طرف موسسه خود از فریدمن عذرخواهی کرد: «حق با شماست. ما آن را انجام دادیم. ما خیلی متاسفیم اما به لطف شما، دیگر این کار را انجام نخواهیم داد.» اما زمان ثابت کرد تمام این نتیجه‌گیری‌ها اشتباه و به شدت هم اشتباه بوده است. به همین دلیل در سال‌های اخیر کتاب‌های متعددی درباره بحران‌های مالی جهانی نوشته شده که سعی در تجزیه‌وتحلیل آن و به خصوص چگونگی سرایت بحران از بخش‌های مختلف اقتصاد به یکدیگر دارد. «یک دوره فشرده درباره بحران‌ها: مفاهیم اقتصاد کلان صعود، سقوط و بازیابی» نوشته مارکوس برونرمایر (دکترای اقتصاد از مدرسه اقتصادی لندن و استاد دانشگاه پرینستون) و ریکاردو ریس (دکترای اقتصاد از هاروارد و مدرس مدرسه اقتصاد لندن) یکی از آخرین این کتاب‌هاست که در ماه ژوئن سال 2023 انتشارات دانشگاه پرینستون به بازار کتاب عرضه کرد.

این کتاب به سه بخش تقسیم می‌شود: 1- مرحله پیشروی به سمت یک بحران مالی کلان، 2- آغاز، گسترش و تقویت بحران و در نهایت 3- بهبود و سیاست‌های مربوط به آن.

فصل اول کتاب به مقدمه اختصاص دارد و بخش اول کتاب با فصل دوم آغاز می‌شود. فصل دوم بر ویژگی‌هایی تمرکز دارد که یک بحران را تغذیه می‌کند. فصل سوم باورهای مردم را در دنیایی با عدم اطمینان فراگیر در مورد اصول اساسی و همچنین در مورد آنچه دیگران انجام خواهند داد مورد بحث قرار می‌دهد. این باورها گاهی می‌تواند   به جریان‌های سرمایه بزرگ به سمت دارایی‌های پرخطر و افزایش سریع قیمت دارایی‌ها منجر شود. حتی اگر کسی که به بازار مالی نگاه می‌کند به این نتیجه برسد که حباب وجود دارد، باز هم افزایش قیمت دارایی‌ها می‌تواند ادامه یابد. نویسندگان این موضوعات را با معرفی مفاهیم استنتاج معکوس، باورهای افراد درباره باورهای دیگران و پارادوکس مسابقات زیبایی توضیح می‌دهند. اولین مثال کتاب حباب زمین و بازار سهام ژاپن در اواخر دهه 1990 است. مثال دوم مربوط به حباب قیمت دارایی‌های اینترنتی (یا دات‌کام) در سال‌های 2000-1998 است؛ زمانی که تغییرات تکنولوژیک با سرمایه‌گذاری‌های واقعی و همچنین عدم اطمینان زیاد در ارزیابی ارزش بنیادی دارایی‌های مالی رخ داد.

بیشتر بحران‌ها نیز با هجوم سرمایه به کشور پیش می‌آیند. جریان سرمایه تمایل به سوار شدن بر حباب دارد و اغلب در پاسخ به آزادسازی مالی یا خوش‌بینی نسبت به رشد آینده است. در این وضعیت به اعتقاد نویسندگان تحلیلگران دو دسته می‌شوند؛ عده‌ای که طرفدار تخصیص مجدد سرمایه از مکان‌های ثروتمند به مناطقی که پتانسیل بیشتری برای رشد دارند هستند و کسانی که نسبت به خطرات هشدار می‌دهند و افراط‌های احمقانه را محکوم می‌کنند. فصل سوم مفهوم تخصیص نادرست سرمایه را معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه جریان‌های سرمایه بزرگ را می‌توان به دور از بخش‌هایی که پاداش‌ها بالاتر است و به مولدترین شرکت‌ها تخصیص داد. یکی از مثال‌های این فصل در مورد رکود پرتغال در قرن بیست و یکم است. یورو و ادغام بازارهای مالی در منطقه یورو که به همراه آن به وجود آمد، موجب جریان‌های سرمایه زیادی به این کشور شد که نوید رونق را می‌داد. در عوض، اقتصاد پرتغال بین سال‌های 2001 تا 2008 دچار رکود شد و سپس سقوط کرد. پرتغال کمترین دوره رشد اقتصادی 20ساله خود را در 140 سال گذشته داشته است. فصل چهارم بخش اول خواننده را با موسسه‌های مالی مدرن آشنا می‌کند. چه به آنها بانک گفته شود، چه بانک سایه یا هر عنوانی دیگر، آنها دارای ویژگی ایجاد نقدینگی هستند، اما قابلیت خروج سریع از بازار را هم دارند. این فصل بر ترازنامه آنها و نحوه تامین مالی آنها متمرکز است. برای مثال نویسندگان به رونق و سقوط مسکن در ایالات‌متحده در سال‌های 2000 تا 2007  استناد کرده‌اند. آنها نشان می‌دهند که چگونه در دوره پیش از بحران، بانک‌های ایالات‌متحده وام‌های مسکن خود را به میزان بی‌سابقه‌ای به اوراق بهادار تبدیل کردند و چگونه این امر موجب رونق اوراق بهادار شد.

بخش دوم کتاب به بررسی ورود به یک بحران می‌پردازد. هر فصل یک ماشه یا تقویت‌کننده متفاوت را معرفی می‌کند که همگی آنها در نهایت به تصادف نهایی و فاجعه ختم خواهند شد. فصل 5 با این بحث شروع می‌شود که چگونه شوک‌های کوچک می‌توانند از طریق پیوندهایی که موسسه‌های مالی مختلف را به هم پیوند می‌دهند، تقویت و سیستماتیک شوند. در برخی موارد، آنها حتی ممکن است به تعادل‌های متعدد منجر شوند، به طوری که حتی باعث ایجاد تغییرات در باورهای افراد در  مورد کاری که دیگران انجام خواهند داد، شده و خود به سقوط می‌انجامد. پیوند به اقتصاد واقعی این ارتباطات را تقویت می‌کند، زیرا کاهش وام‌دهی زیان‌هایی را به بار می‌آورد که باعث دورهای جدید کاهش وام می‌شود.

اولین مثال دنیای واقعی به بحران بانکی 2008-2007 در ایرلند می‌پردازد. در اینجا نویسندگان استدلال می‌کنند که چگونه بانک‌های ایرلندی بین دهه‌های 1990 و 2000، به دلیل سرمایه‌گذاری مشترکشان در املاک و منابع مالی مشترک، به صورت سیستمی به یکدیگر اتصال پیدا کردند. برنامه دوم به بحران جهانی در سال‌های 1998-1997 می‌پردازد. مشکلات مالی که ابتدا بحران‌هایی را در اندونزی، مالزی، تایلند و فیلیپین رقم زد، و تنها چند ماه بعد در هنگ‌کنگ، کره و سنگاپور بحران‌هایی را به وجود آورد. چند ماه دیگر گذشت و بحران به روسیه و سپس برزیل و بعد آرژانتین، شیلی، کلمبیا، مکزیک و ونزوئلا گسترش یافت. این بحران در سطح جهانی سیستماتیک بود و کشورهایی را که شبیه به هم بودند به هم متصل می‌کرد.

بیشتر سرمایه از طریق قراردادهای بدهی از مرزها عبور می‌کند. یکی از ویژگی‌های مهم قراردادهای بدهی این است که آنها تعریفی از پرداخت بدهی اقتصادی وام‌گیرنده ایجاد می‌کنند. پرداخت بدهی به درک مازادهای آتی یک موسسه بستگی دارد که در فصل 6 بررسی می‌شود. ارزش امروزی این مازادها به نرخ بهره‌ای که برای تنزیل آنها استفاده می‌شود بستگی دارد. هنگامی که نرخ بهره افزایش می‌یابد، یک موسسه دارای بدهی می‌تواند دیگر نقدینگی نداشته باشد، حتی اگر مازاد آن تغییر نکرده باشد. یک موسسه خارجی با منابع زیاد، مانند صندوق بین‌المللی پول، می‌تواند نتایج عدم نقدینگی را حذف کند، اما باید آنها را از ورشکستگی متمایز کند که کاری بسیار دشوار است. نویسندگان اینجا بحران حاکمیتی یونان در سال‌های 2012-2010 را بررسی می‌کنند که چگونه مجموعه‌ای از رویدادها که تمایز میان ورشکستگی و عدم نقدینگی را مبهم کرد و موجب ناتوانی تدریجی یونان در پرداخت بدهی‌های خود شد و با وجود نقش صندوق بین‌المللی پول، به اوج خود رسید.

در حالی که فصل‌های 5 و 6 به ترتیب بر خدمات‌دهی به بدهی‌ها از طریق موسسه‌های مالی و دولت‌ها تمرکز دارند، فصل 7 به پیوند میان این دو می‌پردازد. تامین مالی بانکی و بدهی عمومی به شدت به هم مرتبط هستند. از یک جهت، بحران‌های بانکی معمولاً با هزینه‌های مالی زیادی همراه است. دولت‌ها به طور مستقیم به بانک‌ها کمک می‌کنند، در حالی که مالیات‌های کمتری جمع‌آوری می‌کنند و در طول رکود بیشتر برای پرداخت‌های اجتماعی هزینه می‌کنند. از جهت دیگر، وقتی بدهی عمومی ریسک بیشتری دارد، ارزش آن کاهش می‌یابد و بانک‌هایی که این بدهی را دارند، ترازنامه‌های خود را با زیان می‌بندند. این یک دور نابودی مشکل‌دار ایجاد می‌کند که دولت و بخش خصوصی را به هم مرتبط می‌کند.

فصل پایانی در این بخش مفهوم دارایی‌های ایمن را تعریف می‌کند و پدیده مهم دیگری را در بحران‌های کلان مالی مورد توجه قرار می‌دهد: حرکت به سمت ایمنی. در یک بحران سرمایه‌گذاران پورتفوی خود را از دارایی‌های پرخطر دور می‌کنند و به سمت دارایی‌هایی می‌روند که از نظر آنها ایمن هستند، حتی اگر تفاوت‌های ایمنی نسبی بسیار کوچک باشد. همان‌طور که آنها به سمت امن حرکت می‌کنند، نقدینگی دارایی ایمن  و قیمت آن را افزایش می‌دهند که می‌تواند مشکل به وجود بیاورد.

اولین مثال در این مورد مربوط به بحران بدهی حاکمیتی منطقه یورو در سال‌های  2012-2010 و حرکت سرمایه‌ها به سمت اروپاست. در حالی که قبل از بحران یورو، همه اوراق قرضه دولتی امن تلقی می‌شدند، با شروع این رویداد، اوراق قرضه دولتی کشورهای پیرامونی وضعیت دارایی امن خود را از دست دادند و از یک رژیم ریسک‌پذیر به یک رژیم ریسک‌گریز تبدیل شدند. مثال کاربردی دوم مربوط به فرار سرمایه از بازارهای نوظهور به ایالات‌متحده در سه ماه دوم سال 2020 است. این جریان‌ها با وجود این واقعیت رخ دادند که نسبت به بیشتر اقتصادهای نوظهور، ایالات‌متحده در آن زمان به شدت تحت تاثیر همه‌گیری کووید بود. اقتصاد آن تحت تدابیر قرنطینه بیشتر متضرر شده بود و مالی دولت زیر فشار بیشتری قرار داشت.

بخش سوم و پایانی کتاب به پاسخ‌های سیاست‌های اقتصادی و چگونگی اثرگذاری آنها بر شکل بهبودی می‌پردازد.   فصل نهم با سیاست‌های نرخ ارز شروع می‌شود. در یک بحران مالی کلان، کاهش نرخ ارز باعث افزایش صادرات می‌شود، اما به ترازنامه وام‌گیرندگان داخلی نیز لطمه می‌زند، به‌خصوص اگر از قبل به ارز خارجی وام گرفته باشند. این فصل عدم تطابق ارز، کانال‌های اثرات ترازنامه و تقویت مالی اثرات را مطرح می‌کند. تاثیرات ممکن است بزرگ‌تر از تقویت متعارفی باشد که کاهش نرخ ارز به تراز تجاری کشور می‌دهد. در آن صورت، برخی از کنترل‌های سرمایه و مداخلات ارزی ممکن است لازم باشند. نویسندگان این ایده‌ها را ابتدا در مورد بحران مکزیک در سال 1994 به کار می‌برند. مثال کاربردی دوم برای بهبود جهانی از رکود جهانی 2010-2008 است. این بزرگ‌ترین سقوط مالی کلان جهانی از زمان رکود بزرگ بود. زخم‌هایی بر جای گذاشت که برای مدت طولانی مانع از بهبودی کامل شد. کتاب این زخم‌ها را جراحی می‌کند و نویسندگان نشان می‌دهند که بهبود چقدر کند بوده است تا جایی که به نظر می‌رسد روند رشد اقتصادی برای بلندمدت کاهش یافته است.

فصل 10 به سیاست پولی می‌پردازد. در دهه پس از بحران مالی جهانی، بانک‌های مرکزی تقریباً همه اقتصادهای پیشرفته دو سیاست جدید را در پیش گرفته‌اند. اول، آ‌نها اندازه ترازنامه خود را افزایش داده‌اند تا تقاضای بالاتر و پرنوسان‌تر برای ذخایر بانک مرکزی را برآورده کنند. دوم، آنها از راهنمایی‌های آینده و تسهیل کمی برای کاهش نرخ‌های بهره بلندمدت و تحریک سرمایه‌گذاری استفاده کرده‌اند که ممکن است بحران‌ها آنها را کاهش داده باشد. این سیاست‌ها «غیرمتعارف» نامیده شده‌اند. با این حال، آنها مدت‌هاست که وجود داشته‌اند و بسیار فعال‌تر از سیاست مرسوم قدیمی برای افزایش و کاهش نرخ‌های بهره کوتاه‌مدت بوده‌اند، که درک آنها برای درک مفهوم امروز بانک‌های مرکزی ضروری است.

اولین مثال بررسی‌شده از سوی نویسندگان بانک ژاپن است که از سال 1998 در خط مقدم همه این تغییرات در سیاست پولی قرار داشته است. مثال دوم ما بانک مرکزی اروپا بین سال‌های 2008 و 2015 است. برخلاف فدرال‌رزرو یا بانک مرکزی انگلیس که این سیاست‌ها را به عنوان بسته‌ها اتخاذ کردند، بانک مرکزی اروپا این سیاست‌ها را یکی‌یکی در پیش گرفت و توصیف آنها و مشاهده اثرات آنها را آسان‌تر کرد.

در نهایت، فصل 11 به سیاست مالی می‌پردازد. نقش اصلی بازارهای مالی تطبیق پس‌اندازکنندگان با فرصت‌های سرمایه‌گذاری است. بحران‌های مالی کلان، هم علل و هم آثارشان، بر قیمتی که این تعادل در آن رخ می‌دهد اثر می‌گذارند. این فصل نیروهای موثر بر تعیین این قیمت  طی بحران‌های مالی را بررسی می‌کند. سیاست مالی، با تعیین پس‌انداز عمومی، می‌تواند برای تاثیر بر این قیمت تعادلی به ویژه در عملکرد تثبیت‌کننده‌های خودکار آن، استفاده شود. اثربخشی آنها به میزانی بستگی دارد که مخارج دولت سرمایه‌گذاری خصوصی را از بین می‌برد.

تاریخ نشان داده بحران‌های مالی بخش جدایی‌ناپذیری از جریان اقتصاد جهان خواهند بود و بیماری نیستند که بتوان آن را ریشه‌کن کرد؛ برای همین تنها راه کم کردن زیان آنها آشنایی هرچه بیشتر و شناخت دقیق آن است. کتاب «یک دوره فشرده درباره بحران‌ها: مفاهیم اقتصاد کلان صعود، سقوط و بازیابی» اگرچه بسیار کم‌حجم است اما توانسته در حدود تنها صد صفحه بخش مهمی از نظریه‌های مربوط به بحران‌های مالی را به همراه مثال‌هایی در دنیای واقعی برای خواننده شرح دهد؛ مثال‌هایی که چهار قاره و تقریباً صد سال را پوشش می‌دهد و به همین دلیل برای شناخت این موضوع یا دست‌کم آغاز شناخت آن بسیار مناسب تلقی می‌شود. این کتاب در رسیدن به اهداف اعلام‌شده خود بسیار موفق عمل می‌کند: اول، به عنوان یک ابزار آموزشی برای «تکمیل کتاب‌های درسی موجود هنگام تدریس کلاس‌های اقتصاد کلان متوسط و پول و بانکداری» می‌تواند بسیار مفید باشد، همچنین به عنوان جایگزین «یک کلاس بلندمدت در امور مالی کلان» نیز می‌تواند کاربرد داشته باشد. همچنین این امکان را دارد که به عنوان آغازگر آموزش سیاست‌گذاران و اعضای آگاه جامعه درباره سیاست‌های کلان اقتصادی و مالی، عمل کند. ایما موسی‌زاده