|
کد‌خبر: 264468

دانشگاه | دانش‌گریزی | تحصیلات تکمیلی | بیت‌الله محمودی

دانشگاه یا معیشتگاه؟ | تکمیل دانش‌گریزی در تحصیلات تکمیلی

دانشگاه در حال تبدیل شدن به "معیشتگاهی" است که هرگز قادر نخواهد بود با دیگر فضاهای معیشتی رقابت کند و هر روز درمانده تر از گذشته بازیگران واقعی خود را از دست می دهد.

 تکمیل دانش گریزی در تحصیلات تکمیلی 

بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد

خردادماه که معمولا فصل برگزاری جلسات مصاحبه پذیرش داوطلبین دوره دکتری در دانشگاه های کشور است؛ حداقل برای یکبار در سال به طور جدی مسئله پذیرش دانشجوی دکتری و کمیت و کیفیت تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی برای اغلب استادان از ذهنها می گذرد. 

اگر چه اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ جنب و جوشی فراگیر در اکثر گروه ها، دانشکده ها و دانشگاه های کشور برای راه اندازی، توسعه گرایش های دکتری و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو دیده می شد؛ اما در چند سال گذشته این شور و شوق به یأس و فرسودگی ذهنی استادان تبدیل شده است. به طوریکه حتی حوصله چندانی برای برگزاری مصاحبه پذیرش دانشجو دیده نمی شود و اگر ناچاری ها و الزامات شغلی نبود، چه بسا اکثریت تمایلی به داشتن دانشجوی دکتری هم نمی داشتند. 

امسال نیز همانند پارسال در دو جلسه آزمون مصاحبه دکتری به عنوان ناظر و ممتحن شرکت داشتم؛ علاوه بر این با چندتن از همکاران درگیر این مصاحبه ها نیز صحبت کردم. بی تردید اوضاع کیفیت مصاحبه ها سال به سال وخیم تر می شود. شاید باورپذیر نباشد اما سخت ترین قسمت مصاحبه برای داوطلبین، زمانی است که می خواهند انگیزه خود را از ورود به دوره دکتری بیان کنند. جایی که پاسخ های سطحی و کلیشه ای با ترکیبی از خودسانسوری بیان می گردد. 

با تحلیل چرایی طرح موضوع "انگیزه ورود به دوره دکتری" توسط مصاحبه کنندگان و چگونگی پاسخ به آن توسط مصاحبه شوندگان، می توان فهم واقع بینانه تری از مختصات تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای ایران را ادارک کرد. استادان منتظر پاسخی هستند که خود بندرت آن را چه در دوران دانشجویی و چه در دوران کاری تجربه کرده اند.آنان می خواهند بشوند که داوطلب تنها و تنها به سبب علاقه به دانش و تعمیق دانش ورزی خویش، وارد مقطع دکتری می شود. داوطلبین اگر چه به خوبی می دانند استادان منتظر شنیدن چه گزاره هایی هستند، اما هرگز در این نمایش نقش خود را به خوبی بازی نمی کنند. اینطرف میز مصاحبه کسی منتظر شنیدن رویا و آنطرف کسی ناتوان از بیان آن. 

در چنین فضایی داوطلب به طور عریان از دلایلی برای ورود به دوره دکتری صحبت می کند؛ که با ماهیت ذاتی این دوره جهت تحقق چنین مقاصدی همنوا و سازگار نیست. او می خواهد دکتر شود تا دیده شود و منزلتی پیدا کند و دکتر خطاب شود، تا شانس شغل و درآمد بهتری را امتحان کند، تا از دیگران عقب نماند، تا ... . انگیزه او هر چه باشد با اصالت و رسالت دانشجو بودن فرسنگ ها فاصله دارد. انگیزه ای ساخته و پرداخته از دانشگاهی که حالا محصولات خویش را در مقابل اهداف ذاتی خود قد علم کرده نظاره گر و علنا به ترویج ضد دانشگاه در محیط دانشگاه مشغول است. 

ناتوانی داوطلبین در پاسخ به برخی سوالات پیش پا افتاده و عدم درک کلیتی از ماهیت رشته تحصیلی، بسیار حیرت انگیز است. درک اینکه چگونه کارشناس ارشد رشته ای که اتفاقا ممکن است تجربه کار در همان زمینه را هم داشته باشد، از بیان کلیات رشته تخصصی خود عاجز می ماند. در چنین فرصتی است که استاد عدم یادگیری عمیق و عدم درونی و شخصی سازی دانش را به وضوح در دانشجویان خود تجربه می کند و در بهتی یأس آلوده فرو می رود.

استادان به ناچار نگاه تلخ و واقع بینانه ای به ماجرای پذیرش دانشجوی دکتری و در مجموع فعالیت در تحصیلات تکمیلی دارند. آنها به خوبی دریافته اند که باید از رویکرد دانش ورزی که حالا تبدیل به رویایی دست نیافتنی شده است به رویکرد معیشت ورزی که حالا دغدغه ای اصلی و امروزی آنها شده است؛ تغییر مسیر دهند. 

اغلب استادان جوان، روزی به تنهایی و یا با حداقل مشارکت استادانشان پروپزال، پایان نامه و رساله خود را تدوین و دفاع می کردند و در نهایت مقاله ها می نوشتند. اما امروز آنها باید برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری خود همه این کارها را انجام دهند. برای او مجبورند موضوع انتخاب کنند، پروپزال بنویسند، پایان نامه و رساله تدوین و او را آماده دفاع از چیزی کنند که به آن تعلقی ندارند و در نهایت برای دانشجو مقاله هم بنویسند. آنها دیروز خدمت رسان استادان و امروز در چنبره خدمات دهی به دانشجویان خود گرفتارند.

نظام آموزش عالی ما به شدت تحت تأثیر متغیرهای خرد و کلان جهش های ناپایدارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه قرار گرفته است. به گونه ای که از وضعیت آموزش عالی "بازاری" در چند سال اخیر، امروزه به آموزش عالی "معیشتی" بدل شده است. به این معنی که مواجهه جدی دانشجو و استاد با دانش و همه ظواهر آئینی دانشگاه، حول محور تأمین نیازهای معیشتی در حال سامان یافتن است و این یعنی دانشگاه در حال تبدیل شدن به "معیشتگاهی" است که هرگز قادر نخواهد بود با دیگر فضاهای معیشتی رقابت کند و هر روز درمانده تر از گذشته بازیگران واقعی خود را از دست می دهد.

source: بیت‌الله محمودی