مرور حوادثی تلخ در مدارس کشور
از اشنویه و آستارا تا مدرسهای که نامش فاش نشد؛ تنبیه و تهدید در مدارس
این روزها خبرهای کم و بیش زیادی از تنبیه بدنی دانش آموزان توسط معلمان و مربیان مدارس منتشر می شود. در یکی از خبرها، سیلی زدن معلم به دانش آموز برجسته می شود. در دیگری شکستن سر یک دانشآموز و ماجرای قیچی کردن موی دانشآموزان هم که روی آنتن شبکههای اجتماعی حسابی جولان میدهد.
وقتی حرف از تنبیه بدنی می شود، بیشتر شاید کتک زدن دیگران یا همان تنبیه از طریق ضرب و جرح به ذهن می رسد که مصداق آن هم اخیرا هم فیلمی از دسته گل آب دادن بوکسور افسانه ای و بازنشسته آمریکایی در هواپیما پخش شده و در آن مایک تایسون حسابی با مشت از خجالت همسفر فضولش برمی آید.
تنبیه یا «هشیارسازی» از طریق نواختن سیلی به گوش کسی که ندانسته حرف نامربوط می زند هم از مصداقهای تنبیه است. ماجرای بازیگر معروف هالیوودی که متلک مجری مراسم اسکار به یارش را تاب نیاورد و با یک «چک افسری» مجری را متنبه کرد یک درام واقعی بود: با این سیلی حواست جمع میشود به هر کسی طعنه نزنی!
ولی قصه ای که این روزها پس از حضوری شدن مدارس ایرانی زیاد شنیده می شود، خشونت برخی از معلمان و مربیان آموزشی است. آنها هم بعد از دو سال خانه نشستن و با موبایل و تبلت درس دادن، حالا مجبورند بچه هارا در مدارس تحمل کنند و البته بعضی از آنها خیلی هم خوششان نمی آید دانش آموزان روی اعصابشان رژه بروند. برای همین به تنبیه رو می آورند.
تنبیه در مدارس هم ابعاد و اشکال مختلفی دارد. از جمله کتک زدن، شکستن سر و کله دانش آموز و چیزی که این روزها خیلی معروف شده، چهارراه زدن وسط موهای بچه ها که چرا وقتی به مدرسه می آیید، اصلاح نمی کنید. آنطور که از اخبار برمی آید هنوز در بخشهای بزرگی از جامعه، اعتقاد بر این است که بچه ها باید از بزرگترها حساب ببرند و اگر با چشم غره و صدا بلند کردن، حساب کار دستشان نیامد، باید با کتک زدن، آنها را به راه راست آورد.
شکستن سر دانش آموز بعد از بازشدن مدارس
ماجرای دسته گل به آب دادن معلم اشنویه ای در اولین روزهای حضوری شدن مدارس، بسیار خبرساز بود. خبر رسمی می گوید پرتاب تخته پاکن از سوی معلم مدرسه حکمت شهر اشنویه به سمت یک دانش آموز، موجب آسیب دیدگی او از ناحیه سر (شکستگی) شد.
ترابی، فرماندار اشنویه با بیان اینکه پس از این حادثه دانش آموز مذکور تحت مداوا قرار گرفته و حال عمومی وی مساعد گزارش شده است، گفت: در همین راستا به رییس آموزش و پرورش شهرستان دستور داده شد که نسبت به بررسی موضوع و معرفی فرد خاطی به مراجع قانونی اقدام لازم را انجام دهد.
ظاهرا پس از شکایت پدر دانش آموز، این معلم به یک ماه حبس محکوم شده بود که بر اساس ضوابط جایگزینی حبس، به یک ماه انجام کارهای خدماتی در خانه معلم شهرهای اشنویه یا ارومیه ملزم شد. هر چند در نشستی با حضور شورای تامین و جمعی از معتمدین در منزل این دانش آموز و جلب رضایت این معلم مورد بخشش قرار گرفته بود.
علاوه بر کتک زدن دانش آموز اشنویه ای، خبر دیگری از سیلی زدن یک معلم به دانش آموزش در آستارا منتشر شد که باعث شد یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش از تهران پا شود و به آستارا برود و به خاطر سیلی زدن معلم، از دانش اموز حلالیت بطلبد.
قصه بازکردن چهارراه وسط کله بچه ها
برای بچه های دهه شصتی، اصطلاح «چهارراه وسط کله» ماجرای آشنایی بود. شنبه صبحها که ناظم مدرسه، سر صف، موهای بچه ها را می دید و ناخنها و حتی پشت گوشها را هم معاینه می کرد تا پاکیزه، اصلاح شده و تمیز باشد، اگر بچه ای موهایش را با ماشین اصلاح کوتاه نکرده بود (با نمره صفر تا ۴) حسابش با کرام الکاتبین بود. از چک و لگد گرفته تا چهارراه باز کردن وسط کله، سزای دانش آموزی بود که هنوز «فکل»ش را کوتاه نکرده بود و فکر می کرد «مدرسه خونه خاله است»!
ولی همین رفتار معمول و عرفی شده در ۳ دهه بعد، تبدیل به تابو و تنبیه و قصه های کشدار و پرسوز و گداز شد.
ماجرای تنبیه خبرساز امسال از انتشار تصاویر یک آقاناظم شروع شد که سر صف، با قیچی، دو تار موی بلند مانده پسرهای دانش آموز را کوتاه می کند و کف دستشان می گذارد تا حساب کار خود را داشته باشند. انتشار این ویدیو در شبکه های اجتماعی، بسیار خبرساز بود. گویی داغ دل دانش آموزان دهه شصتی تازه شد که چه ها بر ما رفت ولی نه گوشی تلفن همراهی بود تا آن همه ماجرا را ثبت و ضبط کنیم و نه شبکه های اجتماعی، یار و یاور کچل شدگان بود.
ماجرای این فیلم آنقدر بالا گرفت که به کرامت انسانی رسید و سخنگوی آموزش و پرورش گفت نباید کرامت انسانی دانش آموز با قیچی کردن موهایشان زیر پا گذاشته شود. صادق ستاری فرد سخنگوی آموزش و پرورش در واکنش به انتشار ویدئوی قیچی کردن موی دانش آموزان در یکی از مدارس با انتشار پیام و عکس از این ویدئو در صفحه توییتر خود با اشاره به "وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ... و ما فرزندان آدم رابسیار گرامی داشتیم"نوشت: رفتار فرد خاطی بادانش آموزان عزیز مطابق ماده۸قانون رسیدگی به تخلفات اداری"اعمال و رفتار خلاف شئون اداری یا شغلی است" که از طریق هیات رسیدگی به تخلفات اداری و مطابق مجازات وتنبیهات مقرر درقانون مذکور بررسی و پیگیری میشود.
ماجرا به همین جا ختم نشد و مانند همه قصه های کشورمان، پای آن به دنیای سیاست رسید. روزنامه ها درباره این ماجرا نوشتند: گویا بیش از علم، آگاهی روانی و مهارتآموزی، آنچه در مدارس فراگرفته میشود، امکان قلدری و خشنبودن است و بچهها در این خصوص، سه الگوی کاملا صریح و عملی پیشرو دارند؛ خانواده، مدرسه و اجتماع. آنها به مثابه «جامعه بالقوه هدف» همچون خرطومی یک جارو برقی که مدام در حالت روشن است، همهچیز را بهطور مطلق از خود عبور میدهند و این سه ضلع مثلث یادشده است که خوراک این ماشین را فراهم میآورد. ماشینی با فیلترهای ظریف که ناچار از عبور انبوه ناخالصی است.
دانشآموزانی که به دلیل سن اندک و نداشتن تجربه کافی میتوانند در هر مسیری قرار گیرند و مهمتر آنکه باید «هنر نه گفتن» آموخته باشند. اما گویا در آن مدرسه نوعی با آن همه دانشآموز، هیچکدام نه گفتن بلد نبودهاند.
مسولان هم که کار چندانی جز واکنش نشان دادن در توییتر نسبت به وقایع ندارند درباره این تنبیه بدنی هم دست به موبایل شدند و توییت زدند. در این رابطه سخنگوی دولت در توییتی در اینباره نوشت: متخلفی که کرامت دانش آموزان را حفظ نکرده بود به هیئت رسیدگی به تخلفات اداری معرفی شد، مدیر و معاون مدرسه نیز استعفا دادند.
گفتنی است که هنوز هیچ واکنش و خبری از سوی وزات آموزش و پرورش اعلام نشده است و مشخص نیست که این ویدئو متعلق به چه مدرسهای و در کدام شهر است.