6 نکته درباره یک سریال موفق
چرا "زیر خاکی" دوست داشتنی است؟
زیر خاکی، اثری متواضع و اصطلاحاً خاکی است و نمی خواهد فخر فروشی کند. همین است که تماشاگر با خیال راحت به آن نزدیک می شود. ... هر چند قصه اصلی زیرخاکی مبتنی بر طنز است اما ریزکمدی ها و طنز موقعیت در طول قصه اصلی، لحظات جذابی را برای مخاطب رقم می زند. طنز کلامی که به ویژه در بازی فریبرز، پریچهر و کشور خانم وجود دارد مزید بر علت است تا خنده بر لبان تماشاچی بنشیند.
سریال زیرخاکی که اولین بار در رمضان 1399 پخش شد، به حدی در جذب مخاطب موفق بود که اینک و در بهار 1401، فصل سوم جدید آن، پربیننده ترین سریال نوروزی است. جلیل سامان این سریال را نوشته و کارگردانی کرده است.
زیرخاکی قصه فردی به نام فریبرز است که دنبال گنج می گردد ولی ناخواسته و مدام، درگیر ماجراهایی می شود که اصلا به او مربوط نمی شوند. مثلاً جابجا شدن کیف عتیقه ها با اعلامیه های ضد شاه، باعث می شود سر از زندان ساواک دربیاورد یا به خاطر پوشیدن لباس یک سرهنگ ارتش، عراقی ها او را با یکی از فرماندهان ایرانی اشتباهی می گیرند و ... .
نقش فریبرز را "پژمان جمشیدی" بازی می کند؛ فوتبالیست سابق تیم ملی که وقتی وارد عرصه سینما شد، خیلی ها او را جدی نگرفتند و تصور می کردند عطش او هم مانند خیلی های دیگر، بعد از تجربه یکی دو سکانس یا فیلم، فروکش خواهد کرد.
ولی پژمان جمشیدی نشان داد که آمده است بماند و رشد کند و اینک او، یکی از بهترین بازیگران طنز ایران است. پژمان در جشن سینمایی حافظ توانست جایزه بهترین بازیگر کمدی مرد را به خود اختصاص دهد و در جشنواره چهلم فجر هم نامزد بهترین بازیگر مرد برای نقش آفرینی در فیلم "علفزار" شد.
اما چرا "زیر خاکی" این قدر موفق است و توانسته مردم را پای تلویزیون بنشاند؟
به نظر می رسد چند عامل در این باره موثر بوده است:
فیلمنامه جذاب و روان و بدون پیچیدگی های زائد
فیلمنامه نویس به خوبی واقف بوده که برای عموم مردم و نه فیلم بین های حرفه ای می نویسد. بنابراین، سیر حوادث را به صورتی روان و بدون پیچیدگی خاصی دنبال هم چیده است تا همه بتوانند بدون آن که درگیر کشف سریال شوند، از دیدن آن لذت ببرند. فیلمنامه در عین جذاب بودن، تکلف ندارد و نمی خواهد خود را به رخ بکشد.
این سادگی - که البته سهل ممتنع است - در مجموع به تولید اثری "خودمانی" منجر شده است و این خودمانی بودن، در جزء جزء کار، از طراحی صحنه و لباس تا بازی ها مشهود است. زیر خاکی، اثری متواضع و اصطلاحاً خاکی است و نمی خواهد فخر فروشی کند. همین است که تماشاگر با خیال راحت به آن نزدیک می شود.
فضای زمانی قصه
قصه، به دهه های 50 و 60 مربوط می شود. برای افرادی که دوران کودکی و جوانی خود را در آن سال ها طی کرده اند، فضای بازسازی شده آن دوران، بسیار نوستالوژیک است؛ از نوع لباس هایی که مردم می پوشیدند، خودروها، خانه ها و حتی اسباب و اثاثیه ای که تماشاگران را به سال های کودکی و نوجوانی و جوانی شان پرتاب می کند.
حتی نوع روابط افراد نیز دقیقا مبتنی بر روابط آدم های آن سال ها طراحی شده است، مانند ارتباطات صمیمانه همسایه ها که این روزها، در اغلب شهرها، نظیرش به چشم نمی خورد.
برای جوان ترها نیز رنگ و بوی گذشته، جالب است و سوژه ای است برای گفت و گوهای خانوادگی درباره گذشته ها.
شخصیت پردازی قوی
مشخص است که جلیل سامان، روی تک تک کاراکترها، عمیقا فکر کرده است. همه بازیگران اصلی، شخصیت تعریف شده خود را دارند و صرفاً تیپ نیستند. همین شخصیت پردازی قوی است که می شود مخاطب، با آنها ارتباط بگیرد و مهم تر از آن، باورشان کند. اگر شخصیت پردازی حساب شده فریبرز نبود چه کسی می توانست این همه سادگی را بپذیرد و حتی با آن همراهی کند؟
سینما و سریال های ایرانی، عمدتاً از ضعف شخصیت پردازی رنج می برند و وقتی اثری بر این ضعف غلبه دارد، دیدنی تر می شود،مانند زیر خاکی.
بازی های باورپذیر
تقریباً همه بازیگران، نقش هایشان را نه بازی که گویا زندگی می کنند و تماشاگر، احساس می کند در حال تماشای زندگی واقعی آنهاست نه نقش بازی کردن شان. جلیل سامان، توانسته است بازی های خوبی بگیرد.
طنز موقعیت و پرهیز از لودگی
هر چند قصه اصلی زیرخاکی مبتنی بر طنز است اما ریزکمدی ها و طنز موقعیت در طول قصه اصلی، لحظات جذابی را برای مخاطب رقم می زند. طنز کلامی که به ویژه در بازی فریبرز، پریچهر و کشور خانم وجود دارد مزید بر علت است تا خنده بر لبان تماشاچی بنشیند.
زیر خاکی بر خلاف برخی آثار سینمایی و سریال ها که با شوخی های سخیف و دم دستی می خواهند از تماشاگر خنده بگیرند، توانسته است طنزی پاکیزه، دوست داشتنی و محترم اراده کند.
آمیختگی جدی و شوخی
در کنار طنز قوی و مستمری که در کار جریان دارد، شاهد وقایع و پیام های جدی هم هستیم که مشابه بیرونی هم دارند؛ مانند شخصیت های ریاکاری که خود را نیروهای مذهبی و انقلابی جا می زنند و در واقع نفوذی اند و دنبال منافع مادی و سیاسی خود هستند. این قبیل آدم ها، نه فقط در سریال طنز زیرخاکی که در زندگی واقعی ما هم هستند و اتفاقاً اثر جدی تری بر سرنوشت مان دارند.
کارگردانی روان، موسیقی مناسب، تدوینی که کش نمی دهد و ... در کنار نکات پیش گفته، باعث شده است مردم ایران که این روزها بیش از هر زمانی به خنده و خوشی نیاز دارند، ساعتی را فارغ از غم دنیا بگذرانند و همین یعنی موفقیت یک اثر نمایشی. به جلیل سامان و تیم خوبش در زیرخاکی، خدا قوت می گوییم.