|
کد‌خبر: 249567

به بهانۀ قتل 4 هم‌خدمتی به دست یک سرباز در بوشهر

«‌چرا کشته شدند» مهم‌تر از «‌چرا کُشت»

خیلی تفاوت دارد که جوانی در بیرون 4 جوان دیگر را بکشد تا این اتفاق با سلاح گرم و در یک پادگان رخ داده باشد و به نظر می رسد تعابیری چون اختلاف شخصی و مانند آن برای آن است که بر این نکته تأمل نکنیم که این اتفاق در محیط بسته رخ داده است...

در آستانۀ سال نو سربازی در یکی از پادگان‌های بوشهر 4 هم‌خدمتی خود را کُشت و گریخت و البته آخرین خبرها حاکی از بازداشت او در کوه‌های اطراف دیلم است.

   در آغاز حدس زده می‌شد این اقدام جنون‌آمیز ناشی از شدت فشار ناشی از نرفتن به مرخصی یا مخالفت با تقاضای او بوده باشد و یک لحظه خون جلوی چشم‌های او را گرفته و دست به این جنایت زده است.

   سازمان قضایی نیروهای مسلح اما در اطلاعیه‌ای این ادعا یا تصور را تکذیب و نظر نهایی را به پایان تحقیقات موکول کرده و تبلیغات رسمی هم بر این تأکید دارد که این اقدام در پی اختلاف شخصی بوده است؛ چیزی در مایه های خطای خلبان در سقوط هواپیما یعنی ربطی به هیچ مناسباتی ندارد و انگار نه در پادگان که در خیابان، کشته حال آن که آنچه خبر را متفاوت و متمایز می‌کند سرباز بودن قاتل و مقتولان و البته جغرافیای محل ارتکاب جرم – پادگان – است.

   از این‌رو می توان پرسید این موضوع که چرا 4 سرباز باید در محیط پادگان که تحت کنترل و فرماندهی است کشته شوند مهم‌تر است یا این که سرباز قاتل، کینه‌ورزی کرده و مشکل شخصی داشته است؟

  بدین ترتیب اصرار بر این است که گفته شود ربطی به فرماندهان نداشته تا برگۀ مرخصی داده یا نداده باشند و مشکل شخصی داشته است.

  بر پایۀ صحت این گزاره هم این سؤال باز جا دارد که اگر در اختیار دادن سلاح مرگ‌بار به خاطر دیدبانی یا نگهبانی یا هر موضوع دیگر اجتناب‌ناپذیر و اقتضای این مسؤولیت است، نیاز به مراقبت و پایش ندارد؟

  اگر برادر یا فرزند ما یکی از همین 4 نفر باشد چقدر این خبر که قاتل، مشکل شخصی داشته تسکین‌ می‌بخشد؟ نخواهیم پرسید چگونه می‌توان اطمینان کرد سلاح واقعی باز دست این جور آدم‌ها با آستانۀ تحمل پایین نیست؟

   آیا اگر به اتاق فرماندهان یورش می‌برد وبه جای 4 سرباز 10 درجه‌دار را فی‌المثل نفر می‌کشت اطلاق عنوان «شهید» به آنان و اعلام مشکل شخصی قاتل آیا کفایت می‌کرد یا ریشۀ مشکل را باید در نوع مناسبات حاکم بر پادگان محل خدمت و احتمالا  پاره‌ای کوتاهی‌ها یا فشار روحی فوق طاقت جوان جُست؟

  به این بهانه می‌توان نکاتی را متذکر شد:

1.  اگر این اتفاق در یکی از ایالت‌های آمریکا رخ داده بود صدا و سیما تا از این واقعه به نتیجۀ فروپاشی اخلاقی و زوال امپریالیسم و سقوط سرمایه داری منحط غرب و نتیجۀ طبیعی آزادی سلاح یا حتی تلاش ناتو برای نزدیک شدن به روسیه نمی‌رسید  دست‌بردار نبود! در این فقره اما تأکید برخی بر مشکل شخصی است در حالی که سازمان قضایی نیروهای مسلح هم هنوز نتیجۀ نهایی را اعلام نکرده است.

2.  با فرض مشکل شخصی سرباز قاتل با سربازان مقتول هم آیا نمی‌تواند ناشی از تحقیر مستمر باشد که احتمالا از نقطه‌ای دیگر با فرهنگی متفاوت آمده بوده و طاقتش طاق شده است؟ 

3.  تبلیغات رسمی چنان با هم بسیج شدند که انگار این سربازان سرخود سلاح داشته‌اند و کسی و فرماندهی بالای سر آنها نبوده است. در حالی که اصل موضوع کشته شدن 4 سرباز است که با احتمال اعدام قاتل شمار آنان به 5 نفر می‌رسد.

  همان طور که مدیریت زندان مسؤول نجات جان زندانی است و مدیران مدارس مراقب بچه‌ها هستند و داور مسابقۀ فوتبال سلامت بازیکن را بر هر امر دیگر ترجیح می‌دهد خانواده های این 4 سرباز هم جگر‌گوشه هاشان را تحویل پادگان داده بودند و این که سربازی دیوانه بوده یا نه، عصبی شده یا نه، مشکل شخصی داشته یا نه از مسؤولیت آنان و رنج تحویل جنازۀ عزیزان در عید نوروز نمی‌کاهد.

4.  برای خیلی‌ها سؤال است که چرا تمام کارهای پهلویِ اول محکوم و منکوب و مطرود و مغضوب و منفور است الا سربازی اجباری و نوبت به این فقره که می‌رسد چندان مقدس می‌شود که دست به ترکیب آن نمی‌توان زد و این امر مقدس را تنها اگر ددی پولدار، بچه را به خارج کشور فرستاده باشد می‌توان خرید.

  از این رو باز می‌توان پرسید چرا فکری به حال این سربازی اجباری نمی‌شود و دست کم طرح "سرباز جانشین" را به اجرا  نمی‌گذارند؟ حتما باید از این دست اتفاقات بیفتد تا فکری کنند؟ مثل شهرداری که تا عابری را در بزرگراهی زیر نگیرند پل نصب نمی‌کند! می‌دانیم این اختیار هم از مجلس سلب شده اما دست‌کم به ستاد کل پیشنهاد کنند.

5.  اگر بنا بر زور و تحقیر نیست اصرار بر اعزام دو بازیکن فوتبال یک باشگاه به یک تیم دیگر چه ضرورتی داشت؟ در فلان تیم بازی کنند سرباز دلاور می‌شوند و در تیم خودشان نه؟ به اینجا که می رسیم لابد مُر قانون است!

6.  هر چه از سن سربازی فرد می‌گذرد تحمل آن سخت‌تر می‌شود و احتمال رفتارهایی از این دست بالا می‌رود. در حال حاضر متولد 1355 با 45 سال سن مشمول است و اگر در 22 سالگی صاحب فرزند شده باشد فرزند 18 سالۀ او نیز! پدر و پسر با هم! اگر هم به خاطر سربازی نتوانسته باشد ازدواج کند بهای سنگینی پرداخته است. بنا بر این بهتر است با ابتکار فرماندهی کل قوا و مثل سال 82 بهتر از یک سن به بالا را معاف و بار سربازی را سبک کنند.

7.  معلوم است که مملکت به سرباز نیاز دارد اما هر سال به چه تعداد؟ مگر تعداد مشخص نیست؟ چرا مازاد آن را به جای مرخص کردن سال ها معطل نگاه می‌دارند و از مملکت خودشان بیزار می‌کنند و بلاتکلیف می‌مانند؟

  سعدی می‌گوید:  عمر گران‌مایه در این صرف شد/ تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا  (عمرم به این گذشت که تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم) و حالا عمر گران مایۀ جوانان ما صرف این می‌شود که کی و چگونه سربازی بروند و برای این که سربازی نرود چند سال سرگرم یک رشته دانشگاهی می شود که علاقه هم ندارد و پولی هم از آن درنمی آید ولی تنها به تأخیر انداخته و به جای 18 سالگی در 25 سالگی باید برود. حالا که زوری است همان 18 سالگی زور کنید و بفرستید.

8.  اگر این پسر در بیرون 4 نفر را کشته بود جامعه تشنۀ مجازات او بود اما حالا اعدام او تنها یک سرباز قربانی دیگراضافه می‌کند و برای خانواده‌ها هم شاید تفاوت چندانی نداشته باشند چرا که فرزندان دسته گل خود را بر سر هیچ و پوچ از دست داده‌اند.

  این که چرا 4 سرباز کشته شدند، تمسخر و تحقیر می‌کردند، سر به سر سربازِ حالا قاتل می گذاشتند و چرا سربازی باید بتواند این گونه آتش بگشاید مهم تر از این است که چرا کشته است.

  چون در بحث اول می شود آسیب شناسی کرد ولی در مورد دوم امکان تکرار آن در هر جای دیگر وجود دارد.

   مادام که سازمان قضایی نیروهای مسلح اطلاعیه نداده بود به طور طبیعی این باور شکل می‌گرفت که سرباز تحت فشار شدید و نیاز به مرخصی برای خروج از محیط نظامی و مردانه کنترل خود را از دست داده و خشونت ورزیده است. حالا می‌گویند اختلاف شخصی داشته است. از قبل که با این 4 نفر دوست یا شریک نبوده در همان محیط دچار اختلاف شده‌اند. دیگران چگونه می توانند آسوده خاطر شوند که سربازی دیگر چنین بلایی بر سر فرزندان آنها نیاورد؟

  با این اوصاف خیلی تفاوت دارد که جوانی در بیرون 4 جوان دیگر را بکشد تا این که چنین اتفاقی با سلاح گرم و در یک پادگان رخ داده باشد. از این رو  به نظر می‌رسد تعابیری چون اختلاف شخصی و مانند آن برای آن است که بر این نکته تأمل نکنیم که این اتفاق در محیط بسته رخ داده است.

 
 
source: عصرایران