برجام | ملت ایران
معمای روسیه در احیای برجام
حوزه عمومی در ایران در روزهای اخیر به عرصه تخلیه هیجانات و احساسات در ارتباط با جنگ اوکراین تبدیل شده است.
حوزه عمومی در ایران در روزهای اخیر به عرصه تخلیه هیجانات و احساسات در ارتباط با جنگ اوکراین تبدیل شده است.غرب گرایان خواستار حمایت ایران از اوکراین هستند و شرق گرایان نیز در مقابل بر حمایت کامل از روسیه پافشاری می کنند.جامعه روشنفکری نیز در این میان به غلط نسخه بی طرفی کامل را بر اساس سنت تاریخی جنگ های بین الملل اول و دوم برای ایران می پیچد.موضع گیری روز شنبه لاوروف در مورد دریافت ضمانت از ایالات متحده برای احیای برجام نیز به پیراهن عثمان تبدیل شده است و غرب گرایان ایرانی آن را نتیجه حمایت های همه جانبه تهران از مسکو می خوانند.اما آنچه در این میان مورد غفلت قرار گرفته است خود جنگ و پیامدهای بین المللی آن است.بنابراین من به جای وارد شدن به عرصه هیجانات و راه انحرافی ،بطور مستقیم به سراغ جنگ می روم.این جنگ در وهله اول نظام بین الملل را وارد یک محیط امنیتی کرده است؛غرب همانند دوران جنگ سرد به سیاست مهار و سد نفوذ روسیه رجعت کرده است و دراین میانه تحریم های بی سابقه علیه مسکو به نوعی دو پاره شدن جهان و دیوار برلین را در ابعاد جدید بازنمایی می کند.جنگ اوکراین در اولویت های سیاست خارجی بسیاری از کشورهای غربی تاثیر گذاشته است؛ آنچنان که ضرورت مهار روسیه به جای کنترل بسط نفوذ چین در نظام جهانی به اولویت مهم در سیاست خارجی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی تبدیل شده است.حتی کار به آنجا کشیده است که برخی تحلیل گران غربی پیشنهاد می کنند که تصمیم سازان از هم اکنون بدنبال جداسازی چین از روسیه باشند زیرا اگر این دو محور در جریان تحولات اوکراین به یکدیگر نزدیک شوند،هر آن احتمال تحولات ساختاری در نظام جهانی می رود.ناتو بدلیل ترس از نفود روسیه در شرق اروپا دچار دگردیسی در کارکردهای خود پس از جنگ سرد شده است و حتی بطرز عجیبی همان کارکردهای جنگ سردی را نیز ایفا نمی کند.چرا که در سال های جنگ سرد ناتو یک پیمان نسبتا چند جانبه با محوریت آمریکا بود ولی امروز تبدیل به پیمان چند محوری شده است و اروپایی ها نیز نقش خود را در آن به شدت افزایش داده اند و این بار برخلاف گذشته در انتظار چتر امنیتی آمریکا نمانده و خود دست به کار شده اند.در جبهه مقابل روسیه از جنوب در حال پیشروی شکننده در اوکراین است و در عین حال تحریم های همه جانبه غرب را به منزله اعلان جنگ به خود تلقی کرده است و به همین دلیل غرب و دستگاههای اطلاعاتی آن هر آن ترس آن را دارند که دامنه جنگ گسترش یابد(حمله احتمالی به مولداوی) یا شدت و حدت آن غلیظ تر از پیش شود.(ترس از اقدامات بازدارنده روسیه در حوزه هسته ای) اما پیامدهای جنگ به حوزه اروپا محدود نمانده است و بر سیاست خارجی سایر کشورها نیز تغییراتی را اعمال کرده است.از جمله کشورهای خاورمیانه ای در این جنگ رویکرد متوازن سازی را پیگری می کنند.یعنی نه آمریکا را می رنجانند و نه روسیه را .(این با سیاست بی طرفی تفاوت دارد)بطور مثال امارات در شورای امنیت به قطعنامه علیه روسیه رای ممتنع می دهد و در جلسه رای گیری در این شورا برای ارسال پرونده روسیه به مجمع عمومی غایب می شود ولی در نشست مجمع به قطعنامه ضد روسی رای مثبت می دهد.این الگوی رفتاری متنقاض نماست ولی در واقع اینچنین نیست.رای منفی در شورای امنیت برای امارات هزینه زا بود(بدلیل جایگاه شورا در سازمان ملل) و در مجمع عمومی خاصیت نمادین و سمبلیک دارد و به همین دلیل هزینه های کمتری را بر اوبظبی تحمیل می کند.
اما از حوزه سیاست سری به عالم اقتصاد بزنیم .دیوید مالپاس رییس بانک جهانی تبعات جنگ اوکراین برای اقتصاد جهانی را یک فاجعه تمام عیار خوانده است.او استدلال می کند که این جنگ رشد اقتصاد جهانی را به شدت کاهش خواهد داد و بالتبع تورم را نیز افزایش می دهد. از طرف دیگر این جنگ موجب افزایش قیمتهای جهانی انرژی شده است و تا همینجا قیمت مواد غذایی را نیز افزایش داده است .بنابراین تأثیر اقتصادی جنگ بسیار از مرزهای اوکراین فراتر رفته است.
فراموش نکنیم که هم روسیه وهم اوکراین هر دو تولیدکنندگان بزرگ مواد غذایی هستند. در این میان اوکراین بزرگترین تولیدکننده روغن آفتابگردان در جهان است و روسیه در رتبه دوم قرار دارد و تنها این دو کشور 60 درصد از تولید جهانی را در این بخش در دست دارند. همچنین این دو کشور 28.9 درصد از صادرات جهانی گندم را به خود اختصاص داده اند. به همین دلیل هم قیمت گندم در بورس آتی شیکاگو در بالاترین حد خود در 14 سال گذشته معامله شده است. اما چرا؟دلیل آن کاملا روشن است ؛عرضه این کالا توسط روسیه به دلیل تحریم های گسترده غرب با اختلال های بزرگ مواجه شده است . عرضه این کالا توسط اوکراین نیز دچار توقف شده زیرا بنادر این کشور به روی جهان بسته شده است و البته به نظر می رسد هیچ راهی برای پر کردن جای خالی این دو کشور در کوتاه مدت نیز وجود ندارد .
همین مساله در مورد منابع انرژی روسیه نیز صدق میکند. (قیمت جهانی نفت در روزهای گذشته به بالاترین حد در 10 سال گذشته افزایش یافته است) اهمیت این موضوع وقتی دو چندان می شود که بدانیم حدود 39 درصد از برق اتحادیه اروپا از نیروگاه هایی تامین می شود که سوخت های فسیلی را می سوزانند و روسیه بزرگترین منبع تامین این سوخت های فسیلی است و نکته مهم تر اینکه مسکو هنوز از این ابزار خود برای اعمال فشار بر غرب استفاده نکرده است و با تشدید بحران این گزینه را نیز می تواند روی میز قرار دهد.همچنین گلدمن ساکس روز جمعه پیش بینی کرد که افزایش قیمت نفت “خطر تورم” را برای ایالات متحده دو چندان می کند و درهمین راستا پیش بینی کرد قیمت ها می تواند تا 150 دلار در هر بشکه برسد و این رویداد برای آمریکا یعنی افزایش نرخ تورم تا 10 درصد.اما پیامدهای اقتصادی جنگ اوکراین کشورهای اروپایی را نیز می تواند به شدت درگیر کند. بطور مثال پیش بینی ها حاکی از آن است که اقتصاد بریتانیا در سال جاری 3.6 درصد رشد خواهد کرد که کمتر از پیشبینی قبلی یعنی 4.2 درصد است و انتظار میرود درآمد خانوارها تحت فشار تورم فزاینده قرار گیرد و این یعنی تاثیرپذیری هزینههای مصرفکننده از تورم و خطر رکود-تورم برای بریتانیا و بسیاری از کشورهای اروپای باختری.
حال در چنین چارچوبی به سراغ ایران و سیاست خارجی اش می رویم.واقعیت این است که جنگ اوکراین موقعیت بین المللی و نه منطقه ای ایران را ارتقا داده است.این مساله یکی بدلیل برنامه هسته ای ایران است و دیگری بدلیل تاثیر بازگشت احتمالی ایران به بازارهای جهانی انرژی.آمریکا و غرب بسیار هراس دارند که در صورت شکست مذاکرات احیای برجام دامنه بحران از اروپا به خاورمیانه نیز گسترش پیدا کند و این یعنی تصاعد بحران و بالتبع فراگیر شدن بحران در اقتصاد جهانی و حتی تغییر محیط و ترتیبات امنیتی در خاورمیانه.شاید بدلیل همین دغدغه بوده است که طرف آمریکایی ظرف یک هفته گذشته حاضر به اعطای امتیازات بیشتر به جمهوری اسلامی شده است.اما بازگشت ایران به بازار انرژی می تواند تا 10درصد از قیمت جهانی نفت بکاهد و در میانه بحران این رویداد برای غرب نعمت است.اما این تنها طرف غربی نیست که ارتقای ارزش و جایگاه ایران در مناسبات بین المللی را دریافته است؛از این حیث روسها نیز در این ادراکات با طرف غربی اشتراک نظر دارند و بنابراین بسیار طبیعی است که هر دو کشور تلاش کنند تا جای ممکن از این تغییرنقش ایران نهایت بهره برداری را ببرند .بر این اساس و برخلاف سطح نازل منازعات جاری میان غرب گرایان و شرق گرایان در حوزه عمومی ایران دامنه جنگ اوکراین آنقدر فراگیر و گسترده است که توافق برجام را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است و این اساسا ارتباطی با موضع گیری ایران در حوزه مناسبات با روسیه و روابط نزدیک با این کشور ندارد و موضع گیری اخیر لاوروف نیزناظر بر ابعاد جهانی نفس جنگ اوکراین (صرف نظر از نتیجه و چگونگی پایان یافتن آن) است .حال در این میان ایران باید چه کند؟شکی نیست که ایران برای ریکاوری اقتصاد خود به احیای برجام نیاز دارد ولی جنگ اوکراین در صورت تصمیمات بخردانه می تواند هم ما را به توافق بهتر از گذشته سوق دهد و هم قادر است منافع ملی کشور را بهینه و افزون تر کند.اما به چه شکل؟نسخه تجویز شده توسط برخی از نخبگان منتسب به جامعه روشنفکری ایران(بی طرفی کامل) دردی از ایران درمان نمی کند؛آنچنان که در گذشته نکرد.روح الله رمضانی سال ها قبل از آثار مکتوب ایرانی در مورد تاریخ سیاست خارجی ایران که طی سه دهه گذشته در کشورمان منتشر شده است،در سال1966 اثری را تحت عنوان”تاریخ روابط خارجی ایران؛یک کشور در حال تحول در امور جهانی”توسط دانشگاه ویرجینیا منتشر کرد.او در این اثر به نقد سیاست بی طرفی ایران در جنگ های بین الملل اول و دوم می پردازد و آن را به عنوان یکی از نمادهای ناواقع گرایی بر آمده از ناسیونالیسم آرمان گرایانه صورت بندی کرد.او سیاست بی طرفی اعلام شده توسط ایران در این دو بازه زمانی را فاجعه می خواند چرا که معتقد است هیچ کس خواهان آن نبود نه متفقین و نه دول محور.از طرف دیگر سیاست بی طرفی متناسب با جایگاه ایران (موقعیت ژئوپلتیک ) نیز نبود.از همین رو در همان ابتدا این سیاست آشکارا و بصورت نهان نقض شد(خود مشروطه خواهان”کمیته ملی در قم و کاشان” بدلیل نفرت از بریتانیا و روسیه و تسلط احساسات بر تصمیمات عقلانی و همچنین پهلوی اول نیز آن را نقض کردند)و در فراز و نشیب جنگ نیز اسباب خنده و تمسخر را فراهم کرد.حال با این تجربه و ضرورت احیای برجام و تحقق توافق خوب، ایران نه می تواند به همکاری های خود با روسیه در حوزه های سیاسی،امنیتی و نظامی پشت پا بزند(آنچنان کشورهای عربی نیز در این موقعیت چنین نکردند و نمی کنند)و نه می تواند از خیر برجام بگذرد. پس سیاست بی طرفی در عمل منتفی است و به بیشینه سازی منافع ملی ما کمکی نمی کند.واقعیت این است که برجام در موقعیت فعلی اش دو ظرفیت را بطور همزمان در خود مستتر کرده است.این توافق می تواند هم اسباب کاهش تنش میان روسیه و آمریکا شود (چیزی که هر دوطرف بدشان نمی آید به این مهم برسند)و هم مقدمه ای برای تشدید تنش.ایران باید در مورد خاص برجام در میانه این دو بازیگر به ایفای نقش فعالانه بپردازد.هم از مجادله روسها و آمریکایی ها و نیاز طرفین به مدیریت بحران استفاده کند و هم مانع از تشدید اختلافات در حوزه احیای برجام شود.این واقعیت مهم را نیز باید در نظر گرفت که خود روسها نیز به روابط با ایران حتی در میانه جنگ اوکراین وپس از آن در خاورمیانه نیاز دارند و نمی خواهند این اهرم را از برای مناسبات امنیتی و بعدی با غرب از دست دهند.این نیاز متقابل آمریکا و روسیه نقطه گرانیگاهی است که مانع از بروز اختلال های جدی در احیای برجام می شود و البته این بازی دوگانه ایران نیز با سیاست خارجی بی طرفی کامل تفاوت های بنیادین خواهد داشت.