|
کد‌خبر: 239526

زینب شکری

بیایید خودمان را شرمنده‌ی تقویم نکنیم!

آیا واقعا چیزی به اسم برابری داریم؟ آیا واقعا مفهمومی به اسم جایگاه والای زن داریم؟

بیایید خودمان را شرمنده‌ی تقویم نکنیم!

من یک زنم که می‌خواهم...

زینب شکری

فعال اجتماعی

مردمان عزیز کشورم، خانم‌ها و آقایانِ زاده‌شده در این فرهنگ و این مرز و بوم!

بیایید کمی با هم خودمانی‌تر صحبت کنیم. روز مادر، روز زن گذشت و رفت تا سال بعد، دوباره در همان روز مذکور، شلوغی گل‌فروشی‌ها، شیرینی‌فروشی‌ها، تب و تاب خریدی برای همسر و مادر که مبادا، دلش برَنجد، که مبادا گمانِ این را بَرَد که فراموش شده یا هر چیزی شبیه به این.

اما عزیزان! بی‌شک و بی‌تردید، زن در یک خانه چه در مقام مادر یا چه غیر از آن، منتظر کادو یا شاخه گل نیست. او ستون خانه است که فراتر از دریافت ِ هدیه، چشم دلش به دریافت حسی‌ست به نام امنیت.

بیایید منصفانه‌تر، فمنیسم ِ تهوع‌آوری را که آرام‌آرام به طرز فجیعی به خوردمان داده‌اند، بررسی کنیم. آیا واقعا چیزی به اسم برابری داریم؟ آیا واقعا مفهمومی به اسم جایگاه والای زن داریم؟

ملموسانه‌ترین حسی که اجتماع به من، به‌عنوان یک زن داده، چیزی جز کوچک بودن، بی‌دست و پا بودن، ضعیف بودن، ابزار بودن، نبوده و نیست. این دریافت‌ها از همین کوچه و خیابان و اجتماع زیست‌کرده در آن به‌دست آمده که جا دارد بگویم جغرافیایش مهم نیست، فکرِ ریشه‌دوانده‌ در جامعه‌ی من اینچنین است.

بیایید حالا که اینجا غریبه‌ای بین‌مان نیست و درها بسته است، به دیوارها بگوییم تا بلکه گوشی شنوا پیدا شود، که بشنود من فقط یک زن هستم، همین‌قدر ساده و همین‌قدر قابل فهم.

همان‌طور که یک مرد در جامعه‌ی من، یک‌ مرد است همین قدر بی‌طول و تفسیر، و می‌دانم با همه‌ی وجودم، که یک مرد پای فیلی را از روی زمین برمی‌دارد تا لقمه‌نانی درآورد، آینده‌ای سازد که هرچند به شکرِ این روزهایمان پای فیل روز به روز سنگین‌تر می‌شود و حرف‌های من شاید برای یک مرد جنس ِ سرخوشی بدهد.

اما به ما زنان اجازه دهید، بعد از همه‌ی تکالیف انجام داده شده از جانب‌تان برای روز زن، کمی با صدای بلند هق‌هق کنیم. کمی بغض‌هایمان را از فرو خوردن باز داریم. ما و حداقل چونانی مثل من، خسته‌اند. بگذارید، نفس‌های ما هم چیزی شبیه آزادی در ریه‌هامان بِدَمانَد.

 

source: 55 آنلاین