پرسش و پاسخ با سید محمد غرضی
پاسخ سید محمد غرضی به اتهامات و ابهامات در ارتباط با اعدام افسران ارتش
من استاندار بودهام، بالاترین مقام هم نبودم، مثل باقی استاندارها اختیارات محدود و در حیطهی وظایف خودم را داشتم.
پاسخ سید محمد غرضی به اتهامات و ابهامات در ارتباط با اعدام افسران ارتش
به گزارش خبرنگار 55 آنلاین در گفتگو با سید محمد غرضی:
سید محمد غرضی در زمان کودتای نوژه (نقاب)، استاندار خوزستان بوده است. چند سالی است اشخاصی اتهاماتی را به ایشان وارد کرده اند که البته سندیت و صحت آنها هرگز اثبات نشده است. برای روشن شدن اذهان عمومی در ارتباط با این موضوعات، گفتگویی با سید محمد غرضی انجام دادیم. ایشان همچنین اعلام کرده اند که آماده پاسخگویی شفاف به تمامی سوالات درباره این موضوع و یا هر موضوع دیگری در ارتباط با مسائل و ابهامات مربوط به حوزه وظایفشان هستند.
• جناب آقای غرضی، ناخدا صمدی را میشناسید؟
- خیر ایشان را چندان به خاطر ندارم. اما شنیدهام بنده را متهم کرده به این که 19 افسر ارتش را اعدام کردهام.
• به ادعای ایشان چه پاسخی میدهید؟
- ببینید من در آن زمان استاندار خوزستان بودم. استاندار که دستگاه قضایی یا اجرایی نیست. ایشان استاندار را به کاری متهم میکنند که اصلاً در حیطهی وظایفش نیست. استاندار حتی حقوق کارکنان را هم نمیتواند قطع کند، چه برسد به چنین فعالیتهایی. این اتهام است. چند سال پیش هم در پاسخ به ادعای ایشان گفتم شما دلایلی را که دارید ببرید دستگاه قضایی مطرح کنید و بگویید غرضی این کار را کرده تا آنها هم مطلع بشوند. در مصاحبهی قبل راجع به جریان چهارشنبهی کودتای نوژه توضیح دادم که چه اتفاقاتی افتاد (اینجا بخوانید). مردم هم باید بدانند و آگاه باشند که وزارت کشور و استانداری دستگاه قضایی نیست و به هیچ وجه اختیار چنین کارهایی را ندارد.
• البته این آقا مدعی هستند که شما به عنوان بالاترین مقام خوزستان در آن زمان، حکم آن اعدامها را به دادگاه ارائه دادهاید، نه این که مجری آن بوده باشید. دربارهی این ادعا چه پاسخی دارید؟
- ببینید، اگر بنده حکمی را امضا کردهام، اعمال کردهام، نوشتهام، یا به کسی دستوری دادهام، ایشان دستشان باز است که سند و مدرکی از آن حکم ارائه کنند. در آن صورت من میپذیرم و میگویم حق با ایشان است. فرمایش ایشان مثل این است که بگویید فلان قصاب لباس را درست ندوخته است! قصاب چه ربطی به خیاطی دارد؟ این اتهام ایشان هم شبیه به همین است. من استاندار بودهام، بالاترین مقام هم نبودم، مثل باقی استاندارها اختیارات محدود و در حیطهی وظایف خودم را داشتم.
• ادعای دیگر ایشان دربارهی تضعیف نیروی ارتش است. آیا شما میپذیرید که در جریان کودتای نوژه، باعث تضعیف نیروی ارتش شدید؟
-وقتی لشکر 92 سه تا تیپ توپخانهاش را به پادگان برگرداند، آقای شمخانی آمدند به من گفتند اینها برگشتهاند به پادگان و تانکهایشان هم به سمت استانداری است. من هم فوراً اقدام کردم تا بتوانم شرایط را سر و سامان بدهم. بعد که جریان کودتا فاش شد، مشخص شد که این لشکر مامور بودهاند خوزستان را بگیرند و تحویل بختیار بدهند. آن موقع بختیار رفته بود در دستگاه صدام زندگی میکرد و قرار بود کودتا کنند و خوزستان را مستقل کنند و حضرت امام را هم در تهران به قتل برسانند. بعد آقای بختیار برگردد به سلطنت خودش. یعنی دستگاه سلطنتی را بزرگ کنند و شکستی را که در انقلاب خوردند، جبران کنند. این قضایایی است که هم آقای شمخانی میداند، هم آقای رضایی، هم آقای موسوی جزائری، و هم اکثریت قریب به اتفاق مردم در آن دوره از این مسائل مطلع بودند و مطلب پنهانی وجود ندارد.
من تغییر فرماندهی ندادم، فرماندهی خودش فرار کرد. وقتی سرپرستی لشکر 92 را از دست دادند و کودتا شکست خورد، آن وقت سپاه و نیروی هوایی و نیروی دریایی برای خودشان مسئول پیدا کردند. من هم استاندار بودم و سه نفر را به عنوان نماینده فرستادم برای پیگیری شرایط این نیروها. مثلا آقایی آوایی را فرستادم به نیروی هوایی، گفتم: برو مراقب باش گرفتاری پیدا نشود. آقای شمخانی را فرستادم نیروی زمینی. اینطور نبود که بخواهم فرمانده انتخاب کنم. اصلاً انتخاب فرمانده در اختیار من نبود. آنها به عنوان نمایندهی استاندار رفته بودند.
• در مورد آقای بنیصدر چه صحبتی دارید؟
- آقای بنیصدر با حمایت منافقین در اولین دورهی ریاست جمهوری رای آورد. بعد از آن که اغتشاش در ستاد کشور پیش آمد آقای بنیصدر به اتفاق آقای مسعود رجوی از ایران فرار کردند. اگر اینها حمایت مردمی داشتند لازم نبود فرار کنند. آقای بنیصدر با همت منافقین رای آورد، و روشی که در ادارهی کشور داشت، با روشهای انقلابی منافات داشت. به تدریج مردم فهمیدند که این رای، حقیقی نبوده و از آقای بنیصدر روی گرداندند و دیگر از ایشان حمایت نکردند. بنیصدر میخواست سیاست به خرج بدهد و از طریق ارتش، جنگ را فرماندهی و قدرت سیاسی خود را تثبیت کند و به آمریکاییها و اروپاییها بگوید که من جنگ را تمام میکنم، چون قدرت سیاسی دارم.
• ادعای دیگر ناخدا صمدی زندانی شدن شما پس از این جریان است. ایشان میگویند شما پس از اعدام افسران ارتش، چندین ماه زندانی بودهاید. چه پاسخی به این ادعا دارید؟
- ایشان اشتباه میکنند. زندانی شدن بنده مربوط به زمان دیگری است. این جریان مربوط به خرداد 58 است که من فرماندهی سپاه بودم. یک روز من در سپاه پاسداران نشسته بودم. پسر آقای طالقانی را آوردند به اتهام قتل. من ایشان را تحویل گرفتم و نگه داشتم. بعد پسرهای دیگر آقای طالقانی آمدند، گفتند مجتبی اینجا است؟ گفتم بله. گفتند باید بروید پیش آقای طالقانی. گفتم چشم. من و دو پسر دیگر آقای طالقانی، رفتیم خدمت آقای طالقانی. این جریان در شهر پیچید که پسر آقای طالقانی دستگیر شده. بعد از آن که رفتم خدمت آقای طالقانی، ایشان تا صبح به افراد مختلف زنگ میزدند و در نهایت به دادستان کل کشور دستور دادند که بنده را زندانی کند. کسی هم نبود که من را ببرد آنجا. در نهایت دژبان رحیمی، فرماندهی دژبان، من را به زندان دژبان برد. صبح که شد دیدم آقای اشراقی آمده دم زندان دژبان. گفتم چی شد؟ گفت وقتی این مسئله به سمع حضرت امام رسید، ایشان پرسیدند غرضی کیست؟ آیتالله جنتی و شهید عراقی که آنجا حضور داشتند، گفته بودند غرضی همان حیدری خودمان است. چون من پنج سالی که خدمت حضرت امام بودم، ایشان من را به عنوان حیدری میشناختند. بعد از آن امام به آقای اشراقی گفته بودند بروید و غرضی را آزاد کنید و به او بگویید اگر امروز دور از جان احمد من را هم بکشند من چیزی نمیگویم، شما هم چیزی نگو. من هم آزاد شدم و رفتم خدمت حضرت امام و کارم را در سپاه پاسداران ادامه دادم. من اصلاً در زندان جمهوری اسلامی نبودم. بنده به دستور مرحوم آیتالله طالقانی در دژبانگاه حبس شدم و بعد هم به دستور حضرت امام و توسط آقای اشراقی آزاد شدم. این حبس فقط از اذان صبح تا 8 صبح طول کشید. 5 صبح امام مطلع میشوند. ساعت 7 آقای جنتی و شهید عراقی نزد حضرت امام بودند که به امام میگویند غرضی همان حیدری خودمان است و ساعت 8 هم که آقای اشراقی به سراغم آمدند. این زندانی شدن قبل از کودتای نوژه اتفاق افتاد و اصلاً ربطی به آن زمان ندارد. من بیش از چند ساعت در بازداشت نبودم.
• چرا امام شما را با نام حیدری میشناختند؟
- من قبل از انقلاب فراری بودم. یک پاسپورت افغانی به نام حیدری خریدم و با آن پاسپورت سفر میکردم و این شد که نام حیدری رویم ماند. نمیخواستم ساواک بفهمد که حیدری همان غرضی است.
• در پایان و به عنوان جمعبندی چه صحبتی در ارتباط با مسائل مطرحشده دارید؟
- ادعاهای ناخدا صمدی از نظر من کذب است و ایشان نمیتواند و نباید بدون سند و مدرک چنین اتهام بزرگی را به کسی وارد کند. این کار نه شرعی است، نه اخلاقی و نه قانونی. ایشان میخواهد از این طریق مدعیالعموم شود. مدعیان چنین اتهاماتی باید بدانند که من فقط استاندار خوزستان نبودهام، هجده سال هم عضو دولت بودهام و سِمتهای مختلفی داشتهام. اگر این حرفها صحت داشت، حتماً در دولت و مجلس مطرح میشد و باید بابت آن محاکمه میشدم. قاعدهی جامعه بسیار بسیار مطلع و وسیع است و همه چیز واضح و عیان است. اگر کسی مدرکی راجع به این اتهامات داشته باشد، من پاسخگو هستم. شما که مدعی هستید استاندار این اعمال را انجام داده، لطفاً سند و مدرکی برای اثبات اتهامهایتان ارائه کنید.