|
کد‌خبر: 233138

نکوهش مردسالاری و پدرسالاری

انتقاد کیهان از سریال «پدرسالار» پس از ۲۰سال!

روزنامه حسین شریعتمداری نوشت:بیش از دو دهه است که سریال‌هایی ساخته می‌شود که یکی از پس‌زمینه‌های اصلی داستان نکوهش مردسالاری و پدرسالاری در جامعه ایران است. شاید «پدرسالار» (1374) یکی از نخستین سریال‌ها با چنین موضوعی باشد. پدرسالار با آنکه تا حدودی جامعه سنتی ما را به تصویر کشید و خانواده‌های قانع و در کنار هم را در یک خانه نشان می‌داد، جایگاه پدر، مادر و فرزندان را نیز به خوبی‌عرضه کرد. اسدالله خان، ناخدای کشتی خانواده بود که امکانات مادی و معنوی خود را برای همسر و فرزندانش صرف می‌کرد؛ اما در عین حال فردی زورگو و فاقد انعطاف بود که در واقع تدارک کارگردان برای توجیه وقایع بعدی بود..

کیهان نوشت:بیش از دو دهه است که سریال‌هایی ساخته می‌شود که یکی از پس‌زمینه‌های اصلی داستان نکوهش مردسالاری و پدرسالاری در جامعه ایران است.

شاید «پدرسالار» (1374) یکی از نخستین سریال‌ها با چنین موضوعی باشد. پدرسالار با آنکه تا حدودی جامعه سنتی ما را به تصویر کشید و خانواده‌های قانع و در کنار هم را در یک خانه نشان می‌داد، جایگاه پدر، مادر و فرزندان را نیز به خوبی‌عرضه کرد. اسدالله خان، ناخدای کشتی خانواده بود که امکانات مادی و معنوی خود را برای همسر و فرزندانش صرف می‌کرد؛ اما در عین حال فردی زورگو و فاقد انعطاف بود که در واقع تدارک کارگردان برای توجیه وقایع بعدی بود. در این میان ناگهان آذر (کوچک‌ترین عروس خانواده) که ساختار زندگی سنتی را نمی‌پسندید و می‌خواست جداگانه زندگی کند،‌ علیه اسدالله خان شورش می‌کند. ماجراهای تلخ و شیرین سریال در این کشاکش شکل گرفت و در نهایت با پیروزی آذر خاتمه یافت.

پدرسالار که سریالی پرطرفدار بود و تا مدتها در ذهن جامعه باقی ماند، در واقع می‌کوشید تا مخاطب را از زندگی سنتی و پرعاطفه ایرانی جدا کرده به دنیای جدید بیاورد. رفتارشناسی جامعه بعد از این سریال نشان داد که تأثیر بسیاری بر نوع زندگی زوج‌های جوان داشته است.

پس از پدرسالار، سریالهای زیادی کوشیدند سرزنش و شماتت نقش پدر در خانواده را دستمایه داستان خود قرار دهند که تنها برخی از آنها را ذکر می‌کنیم:

الف. نرگس (1385)؛ در این سریال، شوکت، پدر یک خانواده ثروتمند است که فردی زورگو و بی‌منطق تصویر شده و پسرش بهروز برای رسیدن به دختر مورد علاقه‌اش باید با پدر بجنگد. رفتارهای شوکت آنچنان نابهنجار است که مخاطب، فرزندش را در بی‌احترامی و جسارت به پدر محق می‌داند. با این همه در میانه سریال، شوکت به ظاهر موفق می‌شود؛ ولی در آخر، این بهروز است که به مراد خود می‌رسد و ما می‌بینیم که شوکت، فلج شده و بدینسان تاوان زورگویی‌های خود را داده است.

ب. میوه ممنوعه (1386)؛ در این سریال «حاج یونس فتوحی» فردی بانفوذ است که در پیرانه‌سر دلباخته یک دختر جوان می‌شود و در طول سریال توهین‌های زیادی را به جان می‌خرد.

ج. مادرانه (1392)؛ سریالی که نقطه عطفی در مبارزه با نقش پدر در خانواده است؛ در این سریال، پدر خانواده فردی بی‌عاطفه و پول‌پرست است که در حضور دختر خود تحقیر می‌شود؛ اینجا پدر و دختر خانواده در جدال با هم هستند و دختر بارها در فضای خانواده ساختارشکنی می‌کند و در نهایت در سکانسی عجیب، در حالی که دختر ایستاده است پدر، در حالتی تحقیر شده، چهار دست و پا بر روی زانوهای خویش راه می‌رود تا سفته‌های خود را از روی زمین جمع کند.

د. افرا (1400)؛ سریالی که اخیراً پخش شده که به دلیل فضای تاریک و پر از تخاصم موجود در سریال، جا دارد آن را سریال نفرت بنامیم. گویا سریال قصد دارد مشکلات محیط‌بانان را مطرح کند؛ ولی اینجا هم هدف اصلی سرکوب نقش پدر خانواده است.

در این سریال، این بار «حاج محمود فروزش» آماج توهین و تحقیر قرار می‌گیرد. اولین پرسش این است که چرا پدر خانواده را فردی زورگو معرفی می‌کنید که حتی فرزندان او برای مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی خویش، هیچ اراده‌ای از خود ندارند؟ گویا تقابل بین دختر و پدر و سرکوب نقش پدر، بین سریال‌سازان نهادینه شده و برخی افراد به طور مشخص این نقش را ایفا می‌کنند؛ چرا که بازیگر نقش پدر در سریال افرا که مکرر در تقابل با دخترش قرار می‌گیرد همان کسی است که در سریال مادرانه هم در تقابل با دخترش قرار می‌گیرد و به شدت تحقیر می‌شود. گویا سریال‌سازان محترم قصد دارند کار را به جایی برسانند که مخاطب دهها میلیونی صدا و سیما هر گاه بازیگر نقش حاج محمود فروزش را ببیند به یاد یک پدر منزجرکننده بیافتد.

شاید گفته شود که شرایط داستان و درام اقتضا می‌کند تا تضاد بین دختر و پدر ایجاد شود. در پاسخ می‌گوییم چرا این پدر را یک فرد مذهبی معرفی کرده‌اید؟ چرا اصرار داریم شخصیتی پول‌پرست و زورگو را «حاجی» معرفی کنیم؟ حاج محمود فروزش، از ادب خانوادگی بهره‌ای ندارد چرا که نمی‌تواند خواستگار دختر خود را محترمانه روانه کند؛ فردی قانون‌گریز است و برای رهایی فرزندش، به تخلفات متعددی مبادرت می‌ورزد؛ به راحتی دروغ می‌گوید و در عین حال جهیزیه دختران بی‌سرپرست را تهیه می‌کند.

در آخر نیز در یک سکانس، دختر، پدر خود را به محاکمه کشیده و به او می‌گوید: تو یک عمر از حق حرف زدی؛ ولی مرا به هر ناحقی وادار کردی؛ یک عمر گفتی مال دنیا ارزش ندارد و اکنون به کارخانه چسبیده‌ای!.... بدین‌سان دختر حاج محمود، پدرش را فردی ریاکار و منافق معرفی می‌کند، در حالی که حاج محمود بهت‌زده است و هیچ جوابی ندارد!

حال پرسش اصلی این است که چرا سریال‌هایی که با هزینه بیت‌المال تولید می‌شوند و در صداوسیمای جمهوری اسلامی به نمایش در می‌آیند، بسترهای شورش در خانواده و جامعه را فراهم می‌کنند؟ چرا به دنبال ایجاد تقابل بین پدر و فرزند هستیم؟ در زمانه‌ای که جوانان و نوجوانان ما مسائل جدیدی دارند، به جای آنکه خانواده را کانون پاسخ گرفتن و حل مشکلات آنها معرفی کنیم، نزدیک دو دهه است که تضاد و تنازع درون خانواده را به تصویر کشیده‌ایم و بر مشکلات افزوده‌ایم؛ چرا صدا و سیما نقش پدر فداکار، دانا، قوی و... را برای خانواده، پررنگ نمی‌کند؟

با توجه به نقش رهبری پدر در خانواده و جامعه، لازم است در این خصوص بازبینی جدی صورت گیرد و مسئولان، هوشمندانه‌تر تولیدات هنری را به جامعه عرضه کنند. گفتنی است، کسانی که به بهانه مردسالاری به جنگ با نقش پدر در خانواده آمده‌اند، در واقع با شکستن حصار پدر، زن و فرزندان خانواده را از حامی فداکار و مدافع حقوق خود، محروم کرده و آنها را به دست حوادث بی‌رحم جامعه می‌سپارند که آسیب‌های آن با نقدهای موجود درباره مردسالاری قابل مقایسه نیست.

 

سایه سنگین ابتذال در بخش عمده‌ای از سینمای ایران

خانه سینما به دفاع از ابتذال متهم شد

کیهان نوشت:رؤسای صنوف کارگردانی و تهیه‌کنندگی سینما در جلسه‌ای مدعی نگرانی جدی از محدودتر شدن شرایط صدور پروانه ساخت و نمایش فیلم‌ها در دولت جدید شده‌اند.

 

کیهان نوشت:رؤسای صنوف کارگردانی و تهیه‌کنندگی سینما در جلسه‌ای مدعی نگرانی جدی از محدودتر شدن شرایط صدور پروانه ساخت و نمایش فیلم‌ها در دولت جدید شده‌اند.

با توجه به سایه سنگین ابتذال در بخش عمده‌ای از سینمای ایران معلوم است که طیفی از سینماگران چرا باید نگران مبارزه با ابتذال در عرصه سینمای ایران باشند.

 

ظاهرا طیف یاد شده بر آن است با گسیل کردن نمایندگان خود به شورای پروانه ساخت، به ادامه مسیر گذشته در سینما اصرار کند و با بروز تغییرات جدی در سیاست‌های سینمایی مقابله نماید.

 

 

 

رسانه ملی رسانه حکومتی است

حمله تند کیهان به یک بازیگر زن | این بازیگر زن بدچهره چرادچار انزجار شده است؟

مدتی پیش یکی از عناصر مدعی هنر و بازیگر با حکومتی خواندن رسانه ملی، به روشنی نسبت به کار در عرصه تولیدات صداوسیما، اعلام انزجار کرد.

 

مدتی پیش یکی از عناصر مدعی هنر و بازیگر با حکومتی خواندن رسانه ملی، به روشنی نسبت به کار در عرصه تولیدات صداوسیما، اعلام انزجار کرد.

مدتی پیش یکی از عناصر مدعی هنر و بازیگر با حکومتی خواندن رسانه ملی، به روشنی نسبت به کار در عرصه تولیدات صداوسیما، اعلام انزجار کرد.

 
این رفتار سبکسرانه در حالی بود که وی:
اولا از طریق حضور در تولیدات طنز و شبه طنز رسانه ملی نامی ‌و موقعیت مالی یافته است. دوم، برای کار در عرصه سیما هیچ پیشنهاد مطلوبی را رد نکرده است. ممکن است پرسیده شود که این بازیگر زن بدچهره چرا بعد از سال‌ها همکاری با رسانه ملی ناگهان آن را حکومتی یافته است و از حضور در این رسانه حکومتی، دچار انزجار شده است؟ چرا پیش‌تر به درک و مکاشفه و احساس کنونی نرسیده بود؟
باید گفت: این‌گونه آدم‌ها و عناصر، همواره نقاب بر چهره دارند. آنها کاری انجام می‌دهند و حرفی به زبان می‌رانند و درکی و دیدگاهی را پیش نظرها می‌نهند که به نفع‌شان است. برای اینان، تا دیروز بازی در رسانه ملی افتخار و همدلی و همراهی با مخاطب توصیف می‌شد و حالا سرپوش گذاشتن به خدمات رسانه ملی و حکومتی خواندن آن، همراهی و صداقت‌ورزی با مخاطب معنا می‌گردد.
 
باید بدین افراد گفت: 
«بله... رسانه ملی رسانه حکومتی است، رسانه «جمهوری اسلامی» است، تنها رسانه‌ای است که خدمتگزاران متدین و متعهد آن یک تنه در برابر 300 شبکه معاند فارسی‌زبان و غیرفارسی زبان 
ایستاده‌اند و از دین وانقلاب و مردم ایران دفاع می‌کنند. رسانه ملی حکومتی است، یعنی وابسته به همان حکومتی که از انقلاب مردم برخاسته است، همان حکومتی که حکومت الله است و مجری قوانین دین آسمانی! رسانه ملی حکومتی است اما نه حکومتی که ‌ترویج شهوات و اصالت‌دهی به حیوانیت را فضیلت می‌خواند و القا می‌کند و سیاست را بازیچه و ابزار دنیاخواهی و دنیاداری معرفی می‌سازد... نه حکومتی دست‌نشانده قدرت‌های شیطانی و نه حکومتی که بر شده احزاب و گروه‌های سیاسی ضد مردمی و ضد دینی و به تعبیری «صاحبان زر و زور» است. اگر حضور در چنین رسانه‌ای مایه اندوه و «دل‌آشوب» شماست، چرا این رسانه را رها نمی‌کنید؟ چرا در پیش چشم مردم رسانه ملی را مطرود می‌دانید اما در نهان برای دریافت نقش، خود را تحقیر می‌کنید؟
شما به حدی کوچک هستید که اگر چند ماهی در قاب رسانه‌ها دیده نشوید، دچار روانگسیختگی حاد می‌شوید و در برابر دوربین تلفن همراه‌تان به بهانه‌های گوناگون و دم‌دستی، به زمین و زمان ناسزا می‌گویید، نظربافی می‌کنید و درون تهی خود را برملا می‌سازید.»
 کسانی که به صدا وسیما می‌تازند، همزمان با تاختن، برای بیشتر دیده شدن در آینه رسانه ملی، تلاش وافر دارند. چون اغلب می‌دانند در بیرون از حدود جغرافیایی ایران، نه کسی آنها را می‌شناسد، نه به‌عنوان هنرمند برای کسی و رسانه‌ای فرامرزی رسمیت دارند. اینان برای معاندان ابزاری هستند که در ظرف زمانی محدودی شانس خودنمایی می‌یابند. اینان در نقش یک پادوی فرهنگی سیاسی معاندان هم نیستند. آنها بی‌جیره و مواجب؛ برای بدخواهان، به بیگاری مشغول هستند؛ بیگاری فرهنگی و سیاسی!

 

source: دیده بان