فوتبال | لیگ برتر ایران | لیگ برتر انگلستان
نفرت و لذت در دو لیگ برتر ایران و انگلستان
حالِ بدِ تماشاگران ایرانی در لیگ برتر، در کنار حال خوب تماشاگران بازی نیوکاسل و تاتنهام، هر ایراندوستی را به تأمل وامیدارد که چرا فوتبالدوستان ما نباید مثل پاریسیها و دورتموندیها شاد و با لذت فوتبال را تماشا کنند نه با نفرت.
هومان دوراندیش- در یادداشت «فوتبال داخلی را تماشا نکنید»، به این نکته پرداخته شد که مسابقات فوتبال داخلی، غالبا فینفسه ارزش دیدن ندارند. یعنی فاقد زیبایی و کیفیت قابل قبول هستند.
البته آدم حتی اگر عمیقا غرق تیلهبازی هم بشود، بالاخره در آن بازی هم هیجانی مییابد و با آن مشغول میشود. ولی به هر حال این نیز پندی است که وقتمان را صرف تماشای فوتبالی کنیم که ذاتا دیدنی است و جدا از لذت تماشا، نکتههایی هم به بینندگانش میآموزد.
یک سال قبل از اینکه کرونا ورزشگاههای فوتبال را خالی از تماشاگر کند، تلویزیون خودمان بازی تیمهای تاتنهام و نیوکاسل در هفتۀ اول لیگ برتر انگلستان را پخش میکرد. بازی در ورزشگاه سنت جیمز پارک در شهر بندری نیوکاسل برگزار میشد و تاتنهام 2 بر 1 از نیوکاسل جلو بود.
کمی قبلتر از این بازی، در لیگ برتر فوتبال ایران درگیریهای شدیدی بین تماشاگران استقلال و تراکتورسازی و نیز پرسپولیس و استقلال خوزستان پیش آمده بود.
قدیمترها، وقتی مجلۀ وزین دنیای ورزش گزارش یک بازی فوتبال را منتشر میکرد، در انتهای فهرست بازیکنان دو تیم و داوران بازی، کیفیت هوا و زمین و غیره را هم درج میکرد. مثلاً مینوشت: هوا ابری، چمن عالی. یا: هوا بارانی، چمن خوب. بازی نیوکاسل و تاتنهام در چمنی مرغوب و هوایی عالی برگزار میشد؛ هوایی که تا دقیقه 70 ابری بود و کمکم آفتابی شد.
نکتۀ مهم در این بازی، وقتی که فضای مسابقه را با فضای پرتنش و پر از دشنام بسیاری از مسابقات اخیر لیگ برتر خودمان مقایسه میکردیم، حال خوب تماشاگران بود. نیوکاسل تیم میزبان بود و تقریباً بازی را باخته بود ولی چهرۀ زنان و مردان تماشاگر مسابقه از روی سکوها، هیچ نشانی از خشم و خشونت نداشت.
انگار مردم شهر نیوکاسل در یک عصر دلپذیر به ورزشگاه سنت جیمز پارک آمده بودند تا از تماشای مسابقل تیمشان لذت ببرند. برد و باخت گویا برایشان اولویت نداشت و هدفشان این بود که با حضور در ورزشگاه، وقتشان خوش شود. در حال تماشای بازی، راحت میخوردند و مینوشیدند و میخندیدند و گپ میزدند.
ظاهراً حالشان خوب بود و فوتبال میدیدند تا حال خوبشان خوبتر شود. یا دست کم با تماشای یک بازی زیبا، لختی از سختیِ زندگی فاصله بگیرند و اندوه مصائب روزمره را نود دقیقه فراموش کنند.
نیوکاسل شهری کارگری است و در چند قرن گذشته، معدنکاران یکی از نیروهای اجتماعی مهم این شهر بودهاند. کارگران معدن، قاعدتاً مثل سرمایهداران والاستریت غرق در خوشبختیِ ناشی از رفاه چشمگیر نیستند؛ ولی قرن بیستویکم هم مثل قرن نوزدهم نیست که "لیبرالیسم بیرحم منچستری" رُس کارگران را کشیده بود و دمار از روزگارشان برآورده بود.
از تقابل سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم و سندیکالیسم و فابیانیسم و ... با سرمایهداری در نیمۀ دوم قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم، به تدریج نوعی سرمایهداری تعدیل شده در بریتانیا شکل گرفت که مهمترین نمودهایش قدرتمندتر شدن حزب کارگر و تزریق ملاحظات رفاهی به سیاستهای اقتصادی دولتهای بریتانیا بود.
اقتصاد کینزی، که قائل به مداخله بیشتر دولت در امور اجتماعی و اقتصادی بود، در دوران پس از جنگ جهانی دوم در انگلستان (بریتانیا) هم کموبیش تاثیر خودش را بر جای گذاشت و ظلم کاپیتالیستی قرن نوزدهم را تا حد زیادی مهار و تعدیل کرد.
البته با ظهور مارگارت تاچر، نئولیبرالیسم در صدد احیای لیبرالیسم اقتصادی کلاسیک برآمد و ورق برگشت. یعنی روند رو به رشد رضایت کارگران، جای خودش را به نارضایتی دراز و دامنهداری داد که تا اوایل دهۀ 1990 ادامه یافت. اما فشار انتقادات، تاچر را به دست همدستانش سرنگون کرد و از اواسط دهۀ 90 میلادی، تونی بلر چپگرا نخست وزیر بریتانیا شد. و این یعنی احیای روند اقتصادی کلیای که فیالفور به سود کارگران و سایر نیروهای اجتماعی ناسرمایهدار بود.
کافی است آرامش توام با لذت تماشاگران آن مسابقۀ نیوکاسل و تاتنهام را مقایسه کنیم با تنش رفتار تماشاگران مسابقه پرسپولیس و استقلال خوزستان در همان سال؛ تنشی که ظاهرا ریشه در وقایع دیدار پرسپولیس و فولاد خوزستان داشت اما ریشههای اصلیاش در بیرون از ورزشگاه بود. در بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان، تماشاگران نیامده بودند فوتبال ببیند و از زندگی لذت ببرند. آمده بودند برای تخلیۀ خشمی که در وجودشان موج میزد.
از سخن اصلی دور نیفتم. داشتم میگفتم که سرمایهداری بیرحم بریتانیا اصلاح شد و همین امر در حال خوش کارگران شهر نیوکاسل بیتاثیر نبوده است. در لیگ برتر جزیره، تیمهای متعددی هستند که تماشاگران کارگری دارند. بین اصلاح سرمایهداری و حضور مشتاق و لبریز کارگران در ورزشگاهها، آن هم با قیافههای خندان و دلهای شادان، نسبتی وجود دارد.
اصولاً هر جا که اصلاحات عملاً جواب بدهد و در حد لفاظی و حرفدرمانی باقی نماند، حال مردم خوب میشود. خشم و خشونت شهروندان فروکش میکند و هر کسی از فرط خشم و نارضایتی از زندگی، به دنبال بهانهای نیست تا پیراهن و سایر لباسهای دیگران را پرچم کند!
در بازی استقلال و تراکتورسازی تبریز در همان فصل لیگ برتر ایران نیز چنین گرایشی در شعارهای تماشاگران مشهود بود. شعارهای قومی و سیاسی و غیره. کاری ندارم که علل یا دلایل این شعارها چیست. نکتهام این است که فوتبال دیدن در چنین فضایی، ربط چندانی به لذت تماشای یک مسابقه فوتبال پیدا نمیکند.
اینکه درباره شعارهای سیاسی و قومی تماشاگران چه حکمی باید کرد، مسئلهای دیگر است که احتمالاً هر کسی بنا به نظرگاه سیاسی و اجتماعی و فکری خودش، رأی و داوری خاصی دربارۀ این موضوع دارد؛ اما آیا آنچه در مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در دوران پیش از کرونا در تهران و تبریز و اهواز و انزلی میدیدیم و میشنیدیم، دال بر خوشبختی و رضایت و حال خوش تماشاگران فوتبال در ایران بود؟
الان هم اگر مسابقات لیگ برتر با حضور تماشاگران شود، آش همان است و کاسه همان.
اینکه فضای ورزشگاههای فوتبال تا چه حد آینه جامعه ایرانند، سوال مهمی است البته. قطعاً آینه تمامنمایی نیستند؛ ولی اگر زنان در ورزشگاهها حضور داشتند، آیا تضمینی بود که شاهد کنشهای اعتراضی زنانه نباشیم؟
نمیخواهم به این تصور عمومی دامن بزنم که در غرب همه چیز خوب است و اینجا هیچ چیز روبهراه نیست. این تصور البته عامیانه و ایدئولوژیک است؛ اما منکر این واقعیت هم نمیتوان شد که آنجا چیزی هست که دست ما از آن کوتاه است. آن چیز چیست؟ کارآمدی یا اصلاحپذیری امور یا مدیریت علمی یا همه اینها و چیزهایی دیگر؟ این بحث البته بحثی صد ساله در جامعۀ ایران است و همین صد ساله بودن قدمتش، نشان میدهد چیزی در کار و بار ما ایرانیان کم است.
حال بد تماشاگران ایرانی در مسابقات لیگ برتر، در کنار حال خوب تماشاگران آن مسابقۀ نیوکاسل و تاتنهام و یا حال خوش انبوه کارگران طرفدار بورسیا دورتموند هنگام تماشای بازیهای این تیم در بوندسلیگا و احساس خوشبختی تماشاگران پاری سن ژرمن در شهر زیبای پاریس، هر ایراندوستی را به تأمل وامیدارد که چرا فوتبال دوستان تهران و تبریز و خوزستان نباید مثل پاریسیها و دورتموندیها (یا حتی اهالی نیوکاسل) شاد و فوتبال را با لذت تماشا کنند نه با نفرت.
به هر حال فوتبال بیکیفیت در کنار انبوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، نقش مهمی در نارضایتی تماشاگر ایرانی دارد.
کسی که آمده است خشم ناشی از مشکلات زندگیاش را با خشونت کلامی در ورزشگاه تخلیه کند، وقتی که نود دقیقه هم یک بازی نچسب و نازیبا را تماشا میکند، اگر بازی در روند طبیعی خودش دچار تنش شود، کاملا مستعد این است که خشونت کلامیاش را به خشونت فیزیکی تبدیل کند.
یا دست کم خشونت کلامیِ فوتبالیاش به شعارهای غیر فوتبالی تند و تیز بدل میشود؛ چیزی که در دو سه سال ماقبل کرونا، بارها در مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران مشاهد شد.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد تماشای فوتبال زیبا و دیدنی و پرهیز از تماشای مسابقات زشت و اعصابخردکن داخلی، توصیۀ مفیدی است که دست کم به کار فوتبال دوستانی میآید که از وادی "طرفداری" به مرحلۀ "تماشاگری" رسیدهاند.
یعنی بیش از اینکه طرفدار این یا آن تیم باشند، تماشاگر فوتبالاند. تماشاگر راستین هم علاقهای به تماشای فوتبال زشت و ضعیف ندارد.
باری، با همه مصائب و تلخیهای موجود، ناامیدی را باید نفرین کرد؛ که خواجۀ شیراز فرموده است: ای دل غمدیده حالت به شود، دل بد مکن/ دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور.
راستی در آن مسابقه، نیوکاسل در زمین خودش 2 بر 1 به تاتنهام باخت و تماشاگران دو تیم، در کمال آرامش ورزشگاه را ترک کردند و به خانه رفتند.