درباره درگیری دیروز ایران و طالبان امیر هاشمی مقدم
گرچه تنش و درگیری جدی دیروز میان مرزبانان ایرانی و طالبان پایان یافته و مسئولین دو کشور تلاش کردند فضا را آرام کنند، اما این رویداد و حتی رویدادهای جدیتر از این که شاید در آینده رخ بدهد، کاملا پیشبینیپذیر بود.
اگرچه تنش و درگیری جدی دیروز میان مرزبانان ایرانی و طالبان پایان یافته و مسئولین دو کشور تلاش کردند فضا را آرام کنند، اما این رویداد و حتی رویدادهای جدیتر از این که شاید در آینده رخ بدهد، کاملا پیشبینیپذیر بود.
در بخش نتیجهگیری کتاب «چرا افغانستان برای ایران مهم است؟» که چند ماه پیش منتشر شد، اشاره کردهام که تا ما تکلیفمان را با سه مسئله در خود ایران حل نکنیم، در رابطه با افغانستان (و حتی دیگر کشورها) مشکلات زیادی خواهیم داشت؛ حتی اگر یک حکومت نزدیک به ایران روی کار بیاید. این سه مسئله چنانچه حل نشود، بیگمان در آینده که طالبان جای پایش را در افغانستان محکمتر کند (اگر ماندگار باشد)، برخوردهای بیشتری علیه ایران صورت خواهد داد.
روابط ایران با غرب، بهویژه با امریکا و متحدانش بر همه ابعاد سیاست خارجی ما سایه افکنده است. در این زمینه ما داریم کاملا برعکس سیاست دوره صفوی رفتار میکنیم. در دوره صفوی با قدرتهای بزرگتر اتحاد بسته میشد تا دشمنان کوچکتر را راحتتر سر جایشان بنشانیم. آنگونه که شاه عباس ابتدا در برابر عثمانی کوتاه آمد تا توانست ازبکان را سرکوب کند؛ سپس با انگلیس پیمان بست تا عثمانی را شکست داده و خاک اشغالشده کشورمان را باز پس ستاند. اکنون اما سیاست ما کاملا برعکس آن دوره است و با قدرتهای بزرگتر پنجه در پنجه شدهایم و در برابر حکومتهای کوچک و ضعیف، کوتاه میآییم. پیش از این در یادداشتی به نام «گنده لاتها را بیخیال، بچه سوسولها را بچسب به پیامدهای این شیوه که باعث میشود یک روز باکو برایمان شاخ و شانه بکشد و یک روز طالبان، اشاره کردهام. اکنون هم ایران نگران اینست که اگر با رفتارهای غیردیپلماتیک طالبان مدارا نکند، آن کشور به دامان رقیبان و دشمنان ایران همچون عربستان و امریکا بغلتد.
تا تکلیفمان با هویت ملی خودمان مشخص نشود، در رفتار با کشورهای دیگر، بهویژه کشورهایی که عناصر مشترک فرهنگی و تمدنی با آنها داریم دچار سردرگمی خواهیم بود. باید مشخص شود زبان فارسی چه جایگاهی در هویت ملی ما دارد؟ ایران بزرگ فرهنگی (نه ایران سیاسی کنونی) چطور؟ طالبان ۲۵ سال پیش که روی کار آمد، آشکارا علیه زبان فارسی و حوزه تمدنی ایرانی برنامههای زیادی اجرا کرد. اکنون نیز هر روز شاهد رفتارهایی در این زمینه هستیم. کوچ اجباری فارسیزبانهای افغانستان (همچون تاجیکان و هزارهها) و غصب و دادن زمینهای مسکونی و کشاورزی آنان به کوچیها (عشایر پشتون) در همین سه ماه گذشته، دهها بار تکرار و البته مستند شده است. با این وجود موضع رسمی کشور ما تاکنون در برابر این پدیده که چیزی جز نابودی یا دست کم تضعیف زبان فارسی و مشترکات فرهنگی و تمدنیمان در افغانستان است، سکوت بوده است.
بیش از ۳۰ نهاد و سازمان و وزارتخانه و دفتر رسمی و حاکمیتی/ دولتی ایرانی در زمینه سیاست خارجی کشورمان تصمیمگیری میکنند. این پدیده در زمینه کشورهای همسایهای همچون افغانستان شدیدتر است. چکیده این تداخل مسئولیتها را در دوگانهی «میدان-دیپلماسی» میتوان دید. در زمینه افغانستان از همان چند ماه پیش که طالبان در حال قدرتگیری دوباره بود، برخی رسانههای وابسته به نهادهای خاص در صدد تطهیر و توجیه رفتارهای طالبان برآمدند؛ بیآنکه حتی اشارهای به پاکسازیهای گسترده قومی-زبانی طالبان یا رفتارهای این حکومت در برابر ایران بکنند. همین درگیری دیروز که بر پایه گزارشهای رسمی از سوی طالبان و به دلیل نا آشناییشان با وضعیت مرزی میان دو کشور به وجود آمد (توضیح آنکه دیواری که ایران برای جلوگیری از نفوذ قاچاقچیان میان دو کشور کشیده، در چندصد متری مرز میان دو کشور و کاملا در خاک ایران است. اما طالبان با تصور اینکه آن دیوار مرز میان دو کشور است، به سوی کشاورزان ایرانی که برای سرکشی به زمینهای کشاروزیشان به آن سوی دیوار رفته بودند، تیراندازی کرده بود)، در برخی از این رسانهها درگیری نیروهای مرزبانی ایران با «اشرار مسلح» نام گرفت؛ مبادا وجهه طالبان خراب شود.
دست آخر اینکه دوگانه جنگ با طالبان یا تطهیر آنان هیچ یک کارساز نیست. میتوان بدون آنکه وارد باتلاق جنگ با طالبان شد، تطهیر طالبان را نیز به کناری نهاد و در دورهای که این حکومت در وضعیتی بسیار شکننده و وابسته به کشورهای همسایه به سر میبرد، گفتگو و فشار بر آنان را در پیش گرفت تا به اصول حسن همجواری از یکسو و احترام به فرهنگ و تمدن مشترک و ریشهدار در افغانستان احترام بگذارند. هرچند پیش بردن چنین سیاستی در شرایطی که ما با سه مسئله ح نشده بالا درون خود ایران روبرو هستیم، بسیار دشوار است.