|
کد‌خبر: 228358

آیا پذیرش مهاجران باعث بالا رفتن سطح کارایی در یک کشور می شود؟

مهاجرت پدیده ای است که از ابتدای تاریخ بشریت تاکنون وجود داشته است. انسان ها در طول تاریخ همیشه از قاره ای به قاره دیگر، از کشوری به کشور دیگر یا در درون کشور خود در حال حرکت بوده اند.

مهاجرت پدیده­ای است که از ابتدای تاریخ بشریت تاکنون وجود داشته است. انسان­ها در طول تاریخ همیشه از قاره­ای به قاره دیگر، از کشوری به کشور دیگر یا در درون کشور خود در حال حرکت بوده­اند. با آنکه مهاجرت بشر برای صدها هزار سال وجود داشته، مفهوم آن در گذر زمان با تغییراتی همراه بوده است. در نظریات مدرن، مهاجرت به معنای حرکت و کوچیدن افراد از یک کشور به کشور دیگر، که در آنجا شهروند نیستند، است. افراد به دلایل متعددی همچون فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری، شرایط نامطلوب اجتماعی و رفاهی و نبود امنیت، مهاجرت می­کنند. بر اساس داده­های شورای اقتصادی-اجتماعی سازمان ملل متحد، 272 میلیون نفر از انسان­ها یعنی چیزی در حدود 5/3 درصد از جمعیت جهان در خارج از کشور محل زادگاه خود زندگی می­کنند. آمارهای مربوط به مهاجران ایرانی نیز نشان می­دهد که مهاجرت از ایران رشد قابل توجهی داشته است. جمعیت مهاجران ایرانی از تعداد 819.936 هزار نفر در سال 1990 به 1.937.048 هزار نفر در سال 2019 تغییر کرده است که باعث شده سهم مهاجران ایرانی از مقدار کل مهاجران جهان از 45/1 درصد در سال 1990 به 29/2 درصد در سال 2019 تغییر پیدا کند. بیشتر جمعیت مهاجران جهان، در حال حاضر در اروپا و آمریکای شمالی ساکن هستند. در این میان، آلمان از جمله کشورهایی است که جمعیت زیادی از پناهجویان را در خاک خود پذیرفته است. روزانه موج گسترده­ای از پناهجویان وارد شهرهای جنوبی آلمان می­شوند تا از آنجا به مناطق دیگر این کشور اعزام شوند. پذیرش این میزان از پناهجو، برای دولت این کشور هزینه­های هنگفتی را به بارآورده است. اما چه چیزی باعث می­شود که این کشورها، حاضر به پرداخت این مقدار هزینه باشند؟ تاثیر این پناهجویان بی­خانمان بر اقتصاد کشور محل اقامتشان چیست و چگونه می­توانند به جای سربار بودن برای کشور میزبان مفید باشند؟ تاثیر اقتصادی پناهجویان بر کشوری که به آنها پناه می­دهد چیست؟ آیا پناهجویان می­توانند تبدیل به سرمایه اقتصادی برای کشورهای میزبان شوند؟ پژوهش­های بسیاری در این زمینه انجام شده است که نشان می­دهد کشورهایی که از پیری جمعیت رنج می­برند با جذب نیروی کار جوان از طریق پذیرش مهاجر، در بلندمدت رشد خوبی را تجربه می­کنند و این افزایش جمعیت، هرچند در کوتاه­مدت هزینه­های زیادی بر دولت تحمیل می­کند ولی با گذر زمان، وضعیت تغییر کرده و کشور به بهره­وری و شکوفایی در تولید می­رسد. در همین راستا، مایکل پیترز در مقاله­اش که با نام «اندازه بازار و رشد فضایی» در ژورنال NBER به چاپ رسید، به بررسی اثر افزایش جمعیت  ناشی از مهاجرت پناهجویان به آلمان بعد از جنگ جهانی دوم بر روی کارایی و رشد اقتصادی این کشور، می­پردازد. یافته­های این پژوهش نیز نشان می­دهد پس از گذشت چندین سال از اسکان پناهندگان جنگ جهانی، درآمد سرانه در این کشور به مقدار قابل توجهی افزایش یافته است. در ادامه، خلاصه ای از این مقاله ارائه خواهد شد.

مقاله به دنبال چیست؟

آیا رابطه مثبتی بین اندازه جمعیت و رشد و بهره­وری وجود دارد؟ پیترز بیان می­کند که نظریات فراوانی در این زمینه وجود دارد که دلایلی برای مثبت بودن جواب این سوال ارائه می­دهند. اکثر این نظریه­های رشد، پیش­بینی می­کنند که رابطه مستقیمی بین اندازه جمعیت و انگیزه برای نوآوری و خلاقیت یک کشور وجود دارد. همچنین مدل­های استاندارد اقتصادی نشان می دهند کشورهایی که ازنظر جمعیتی بزرگتر هستند، از دستاوردهای متنوع­تری بهره می­برند. پیترز در این مقاله می خواهد از طریق بررسی و محاسبات کمّی یک واقعه تاریخی، شواهدی برای وجود چنین رابطه­ای بین بهره­وری و اندازه جمعیت ارائه کند. او در این راستا به مطالعه کوچ اجباری مردم به آلمان پس از جنگ می­پردازد. در پایان جنگ جهانی دوم، دولت­های آمریکا، بریتانیا و روسیه، میلیون­ها آلمانی را از محل زندگی­شان در اروپای شرقی  اخراج کردند و آنها را به آلمان غربی و منطقه اشغالی شوروی انتقال دادند. این کوچ اجباری که بین سال­های 1945 تا 1948 رخ داد، یکی از بزرگ­ترین تغییرات جمعیتی در تاریخ جهان بود به طوری که در پایان سال 1950، حدود هشت­میلیون­نفر به آلمان غربی منتقل شدند که با توجه به به جمعیت آلمان در آن زمان، جمعیتش به میزان 20 درصد افزایش یافت.

به منظور استفاده از این اطلاعات تاریخی، پیترز اثر جمعیت بر بهره­وری را در سه مرحله تخمین می­زند. در گام نخست، او شواهدی مبنی بر ارتباط مستقیم بین اسکان پناهجویان و رشد آتی درآمد سرانه آلمان و همچنین پیشرفت در صنعتی­شدن در این کشور ارائه می­کند. این ارتباط مستقیم ممکن است به دلیا وجود درون­زایی باشد. به عبارت دیگر، ممکن است پناهجویان در زمان مهاجرت خود به آلمان به مناطقی  از این کشور که از نظر درآمد سرانه و رشد اقتصادی در وضعیت بهتری قرار داشته اند، سفر کرده باشند. از این رو، پیترز با آگاهی از این مساله، با استفاده از داده­­های محلی سعی در رفع این مشکل درون زایی دارد. در گام بعدی، پیترز مدلی با نام رشد فضایی (Spatial growth) را برای این داده­های تاریخی بررسی می­کند و در نهایت نیز برای تعیین میزان اثرگذاری  جمعیت بر بهره­وری در سطح منطقه­ای و کشوری، از طریق برآوردهای رگرسیونی، اقدام به تخمین پارامترهای مدل خود می­کند.

برای تخمین رابطه مقطعی بین جریان ورود پناهندگان و توسعه اقتصادی داخلی و محی آلمان، پیترز یک مجموعه داده برای بیش از 500 منطقه از آلمان غربی برای دهه 1930 جمع­آوری کرده است. پیترز بیان می­کند که استفاده از داده­های مربوط به اقامت پناهجویان دو ویژگی مهم دارد که برای محاسبه میزان عرضه نیروی­کار در آن دوره آلمان غربی بسیار مناسب است. ویژگی اول آن این است که پناهندگان در انتخاب محل اقامت خود آزاد نبودند و عموماً این جمعیت توسط دولت­های نظامی آمریکا و بریتانیا و همچنین نهادهای حاکم آلمان غربی در آن زمان، سازمان­دهی می­شدند. ویژگی دوم این است که توجه این نهادها برای انتقال پناهجویان به مناطق مختلف، بیشتر بر روی در دسترس بودن مسکن معطوف بود نه چشم انداز اقتصادی منطقه زیرا با انتقال میلیون­ها پناهنده، جمعیت آلمان غربی در سال 1950 بالغ بر 20 درصد از سطح پیش از جنگ بیشتر شده بود. از طرف دیگر در همان زمان، بمباران متفقین، باعث از بین رفتن بسیاری از خانه­ها شده بود به طوری که تعداد مسکن­ها در این کشور به میزان 25 درصد کاهش یافته بود و این صدمات در برخی از شهرها بیش از 75 درصد بود. درنتیجه،  پناهندگان به مناطق روستایی که تراکم جمعیتی پایین­تر و خانه­های بیشتری داشتند، منتقل شدند. این دو ویژگی مهم این امکان را فراهم می­کند که عوامل بیرونی تعیین­کننده محل استقرار پناهندگان اولیه به خوبی شناسایی شود و نقش عامل درون­زایی که پیشتر گفته شد، کمرنگ­تر شود و در نهایت برآوردهای رگرسیونی مدل با مشکل خاصی مواجه نشود.

مهاجرت، بهره ­وری و درآمد سرانه

آلمان غربی در سال 1939حدود 40 میلیون جمعیت داشت که 5/2 میلیون نفر از آنها در جریان تلفات جنگ جهانی، جان خود را از دست دادند. در همان زمان، این کشور شاهد ورود میلیون­ها پناهنده آلمانی از سمت کشورهای اروپای شرقی و مناطق اشغالی بود به طوری که تا پایان سال 1946، تقریباً شش میلیون پناهنده وارد این کشور شده بودند و در بین سال­های 1947 تا 1950، سالانه نیم میلیون نفر به عنوان پناهنده به این کشور مهاجرت می­کردند.  در نتیجه به رغم تلفات جنگیف جمعیت آلمان غربی بین سال­های 1939 تا 1950، بیش از 20 درصد افزایش یافت. این پناهندگان تا سال­ها در همان مکانی که منتقل شده بودند، زندگی کردند و در نتیجه، شهرهایی که تعداد بیشتری از پناهندگان را در خود جا داده بودند پس از گذشت چند دهه همچنان سهم پناهندگان در آن شهرها به میزان قابل توجهی ، بالا بود که این موضوع نشان­دهنده پایداری این پناهندگان در محل اسکان اولیه­شان است. پیترز با بررسی داده­های مربوط به این پناهندگان در می­یابد که جریان ورود پناهندگان به افزایش بهره­وری محلی منجر می­شود. به عبارت دیگر، مناطقی که سهم پناهندگان در آن بالاتر بود، بهره­وری بالاتری را نیز تجربه می­کردند، هرچند این افزایش به کندی در طول زمان حاصل می­شد. در نتیجه، یافته­های این پژوهش مهر تاییدی بر نظریات و مطالعات پیشین می­زند و نشان می­دهد که رابطه مثبت بین اندازه جمعیت و میزان بهره­وری، وجود دارد. از طرفی پیترز در این مقاله، رابطه بین تغییرات در اندازه جمعیت، درآمد سرانه و صنعتی­سازی در هردو دوره کوتاه­مدت و بلندمدت را بررسی می­کند. بررسی­های این محقق نشان می­دهد که اسکان پناهندگان به افزایش جمعیت محلی، سهم تولید و درآمد سرانه منجر می­شود.  پیترز به طور جزئی­تر بیان می­کند که تاثیر جریان پناهندگان بر درآمد سرانه در سال 1950 (کوتاه­مدت) از نظر آماری از صفر متمایز و منفی است که در دهه­های بعد مثبت و بزرگ می­شود؛ یعنی با گذشت زمان، اثرات مثبت ورود پناهجویان به این کشور معلوم می­شود. در ادامه پژوهش، پیترز به منظور اندازه­گیری کمّی میزان این تاثیرات و همچنین محکم­سازی این یافته­ها، مدلی با نام «رشد فضایی» تشریح می­کند و با به کار بردن این مدل در مقاله، تاثیر ورود پناهندگان را بر بهره­وری، درآمد سرانه و صنعتی­سازی بررسی می­کند. او در نهایت به این نتیجه می­رسد که اسکان پناهندگان در این کشور،  درآمد سرانه را پس از گذشت 25 سال، به میزان 12 درصد افزایش داده است. علاوه بر این، سیاست­های دولت برای اسکان پناهندگان عمدتاً در مناطق روستایی اثرات بلندمدت داشته است و صنعتی­سازی در مناطق روستایی را به طور قابل ملاحظه­ای افزایش داده است.

جمع­ بندی

تقریباً تمامی نظریات رشد اقتصادی، به وجود یک رابطه مثبت بین اندازه جمعیت و بهره­وری در یک کشور، اذعان دارند. مایکل پیترز در این مقاله، می­خواهد با استفاده از داده­های تاریخی مربوط به مهاجرت گسترده پناهندگان پس از جنگ جهانی دوم به آلمان غربی، شواهدی تجربی برای این ارتباط ارائه کند. پس از جنگ­جهانی دوم حدود هشت میلیون آلمانی از محل زندگی­شان در اروپای شرقی اخراج شدند و به آلمان غربی منتقل شدند؛ این جریان ورودی، جمعیت آلمان را تقریباً 20 درصد افزایش داد. پیترز با بررسی تغییرات ایجادشده در مناطق مختلف آلمان که تحت تاثیر مهاجرت این افراد بودند، نشان می­دهد که اسکان پناهندگان تاثیری بزرگ و پایدار بر اندازه جمعیت، میزان تولید و درآمد سرانه داشته است. بررسی­های کمّی او نیز نشان می­دهد که ورود این پناهندگان، درآمد سرانه را پس از گذشت 25 سال، در حدود 12 درصد افزایش داده است و قانون اسکان پناهندگان موجب تداوم صنعتی­سازی بیشتر در مناطق روستایی این کشور شده است.

 

source: تجارت فردا