رئیس جمهور |اختیارات رئیس جمهور |اصولگراهای تندرو |شهرداری تهران
شباهت رئیسی با محمود احمدی | مشکلاتی که رئیسی با آن ها مواجه خواهد شد
فعال سیاسی اصولگرا می گوید:« اگر دولت آقای رئیسی به هر دلیلی شکست بخورد و اصلاح طلبان از این فرایند به نفع خودشان استفاده کنند برای جریان اصولگرایی یک فاجعه است اما نمی دانم چرا آقای رئیسی اصرار دارد در زمینی بازی کند که برنده آن ممکن است خودش و اصولگرایان برای ۴ سال آینده نباشند.»
گرایش سیاسی اش در طیف اصولگرایان تعریف شده است اما نقدهای صریحی به هم فکران و هم طیفان خود دارد. «محمد مهاجری»، فعال رسانه ای اصولگرا که مهمان اکو ایران بود، درباره شباهت ابراهیم رئیسی با محمود احمدی نژاد گفت:« رئیسی در واقع گفتمان دولت نهم آقای احمدی نژاد را کپی کرد و زمانی که خواست همان کپی را در مقام اجرا پیست کند؛ متوجه شد که چارهای ندارد جز اینکه بعضی از آدمهای آن دولت را بیاورد. »
مهاجری با اشاره به چالش های پیش روی رئیسی می گوید:« آقای رئیسی ظرفیت احمدی نژادی شدن را ندارد و این جزء محسنات ایشان است ما قطعا با مشکلاتی روبرو خواهد شد»
مهاجری از مشکلاتی که ابراهیم رئیسی با آن ها مواجه خواهد شد هم حرف می زند و تاکید دارد که این مشکلات همان میزان اختیارات رئیس جمهور است که آقای روحانی، احمدی نژاد، هاشمی و خاتمی دچار آن شدند. با اینکه در حال حاضر حاکمیت یک دست است و اختیارات ایشان با دیگران در چالش نیست اما، فکر می کنم اگر مدتی بگذرد این اتفاق خواهد افتاد.
او همچنین دعا می کند که رئیس جمهور «از شر اصولگراهای تندرو، هم از شر اصولگراهای معتدل و همچنین از دست اصلاح طلبانی که دنبال گافهای آقای رئیسی برای انتخابات ۱۴۰۴می گردند نجات پیدا کند..»
آقای مهاجری، شعارهای ابراهیم رئیسی در زمان انتخابات، مانند مبارزه با فساد، عدالت گستری و برخورد با کله گنده ها شباهت بسیاری به شعارهای احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی اش داشت. همچنین آقای رئیسی در زمانی هم که رئیس جمهور شدند رفتارهایی مانند احمدی نژاد از خود نشان دادند. سفرهای استانی، رفتن در میان مردم از همین رفتارهاست که مدتی کمرنگ شده بود. فکر می کنید شباهت معناداری به لحاظ سیاسی بین ابراهیم رئیسی و محمود احمدی نژاد وجود دارد یا خیر؟
مشکل اقای رئیسی این بود که گفتمان نداشته و ندارد. ایشان می خواست گفتمانی را انتخاب کند که مستقل از رؤسای جمهور پیشین باشد اما موفق نشد؛ با وجود اینکه روش و منش آقای رئیسی قطعا با آقای احمدی نژاد متفاوت است اما به دلیل تشابه رفتار و گفتار با ایشان، آقای رئیسی به احمدی نژاد دوم تبدیل شد.
متاسفانه آقای رئیسی هیچ تلاشی هم نکرد تا گفتمان تازهای را خلق کند. مثلا گفتمان دولت آقای هاشمی گفتمان سازندگی است، گفتمان آقای خاتمی گفتمان اصلاحات و توسعه سیاسی است، گفتمان آقای روحانی اعتدال و گفتمان آقای احمدی نژاد عدالت خواهی بود. به نظر من آقای رئیسی نتوانست گفتمان جدیدی را خلق کند. بنابراین این مشابهتهایی که شما می بینید معلول همان نداشتن گفتمان است.
رئیسی گفتمان دولت نهم احمدی نژاد را کپی کرد
* یعنی نسبت سیاسی بین آقای احمدی نژاد با رئیسی نیست؟ مدیران و وزرای بسیاری از دولت آقای احمدی نژاد، در دولت آقای رئیسی هستند و اگر قرار باشد که گفتمان و طرز صحبت کردن دولت ها مانند هم باشد، دولتمردان همان ها باشند، ما چطور می توانیم بین این دو نفر تفاوت قائل شویم؟
به نظر من تفاوت در گفتمان نیست، بلکه تفاوت در افراد و سلیقههای سیاسی آنهااست. شاید موضوعات مربوط به رفتارهای آقای احمدی نژاد به دلیل رفتار های او در دولت دوم خود که با کلیت نظام درگیر شد؛ باشد اما آقای رئیسی قطعا از این نظر با آقای احمدی نژاد متفاوت است.
دوستان اصولگرای ما یک اشتباهی می کنند و تصورشان براین است که آقای احمدی نژاد در دولت دوم خود دچار کج سلیقگی شد؛ اما، من می گویم آقای احمدی نژاد قبل از آن که به سمت شهرداری تهران برسد؛ همانی بود که شما در سال ۹۱-۹۲ دیدید. حتی همین روزها که می بینید آقای احمدی نژاد حرف می زند، همان آدمی است که در سال ۸۲ هم بود، یعنی حتی اگر از این تندتر هم برود، اصلا تعجب نمی کنم.
آقای رئیسی در واقع گفتمان دولت نهم آقای احمدی نژاد را کپی کرد و زمانی که خواست همان کپی را در مقام اجرا پیست کند؛ متوجه شد که چارهای ندارد جز اینکه بعضی از آدمهای آن دولت را بیاورد. من اصلا با روی کار آمدن مدیران دولت احمدی نژاد مخالف نیستم، زیرا بعضی از آن ها خیلی آدم های سالمی بودند اما انتصاب دوباره آنها به چه معنی بود؟ اگر آنها آدم های موفقی بودند که در همان دوره یک کاری کرده بودند و چرا باید دوباره به دولت سیزدهم می آمدند؟
بنابراین، من فکر می کنم آقای رئیسی به این دلیل نداشتن گفتمان، یک بخشی از گفتمان دولت نهم را کپی کرده بود و برای اجرای آن هم مجبور بود دوباره همان آدم ها را روی کار بیاورد و یکی از نقاط ضعف آقای رئیسی همین بود.
حمایت کنندگان رئیسی اقتصاد را علم نمی دانند
*ما دیگر نه نفت ۱۰۰ دلاری می فروشیم و نه شرایط جامعه آن شرایط است، برای همین فکر می کنید این کپی کردن و پیست ناقصی که شما می گویید چه مشکلاتی را برای آقای رئیسی درست کند؟
من نمی خواهم خیلی بحث اقتصادی کنم چون سواد آن را هم ندارم که بخواهم بگویم چه مشکلاتی را ایجاد می کند. مسئله اصلی آقای رئیسی این است که بسیاری از افرادی که در دولت آقای رئیسی کار می کنند یا از او حمایت می کنند؛ اقتصاد را علم نمی دانند.
اگر شما اقتصاد را مثل سیاست، محیط زیست و .. علم ندانید برای آن هم راهکار علمی ارائه نمی دهید. چرا آقای احمدی نژاد در موضوع مربوط به مذاکراتی که با غربیها داشت شکست خورد؟ چرا آقای جلیلی شکست خورد؟ چون آنها فکر می کردند که همین جوری می شود به سازمان ملل رفت، می شود بین اروپاییها رفت و می شود مقابل امریکا نشست و برایشان بیانیه خواند؛ در حالی که همین تیم آقای امیرعبداللهیان و آقای باقری اگر روابط بین الملل را علم بدانند به نظر خیلی موفقتر از این عمل می کنند.
لاریجانی حذف شد تا در دقیقه 90، یک حسن روحانی روی کار نیاید
*خیلیها از طیف اصولگرا وقتی که یک چهره شاخص که سرش کمتر دعوا بود مثل آقای رئیسی، شانس حضور در عرصه سیاست به عنوان رأس اجرایی کشور را پیدا کرد، امیدوار شدند ذیل اسم ایشان به یکپارچگی برسند. ما نمی خواهیم با سایر طیفهای سیاسی مقایسه کنیم اما به هر حال در طیف اصولگرا پراکندگی زیاد بود یعنی هر کدام دیگری را متهم می کرد که بیرون از دایره اصولگرایی است و اصولگرای واقعی این نیست و .. . به نظر می رسد قرار است زیر پرچم آقای رئیسی این یک پارچگی اتفاق بیفتد. این اتفاق تا الان افتاده است یا خیر؟ اگر افتاده تا کی باقی می ماند و اگر نیفتاده چرا؟
ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کار شدند تا آقای رئیسی رئیس جمهور شود، این یک واقعیت است حتی کاندیداهای اصولگرا از دور انتخابات حذف شدند. آقای سعید محمد، آقای رستم قاسمی و حتی دکتر لاریجانی و حتی نظامیها هم حذف شدند. یعنی همه شرایط فراهم شد تا آقای رئیسی رئیس جمهور شود و این یک واقعیت است.
شاید اگر آن شرایط به حالت دورههای قبلی می بود باز هم آقای رئیسی رئیس جمهور می شد، من یقین دارم اگر آقای لاریجانی هم تایید صلاحیت می شد، آقای رئیسی رئیس جمهور می شد اما یک نگرانیهایی وجود داشت که مبادا در دقیقه ۹۰ یک حسن روحانی، یک محمد خاتمی ، اکبر هاشمی یا احمدی نژاد پیدا شود ولی جاده، جاده هموار و صافی بود تا آقای رئیسی رئیس جمهور شود.
تصور این است که در دولت آقای رئیسی حاکمیت یک دست اتفاق خواهد افتاد، من با حاکمیت یک دست موافق هستم و هیچ مسئلهای با آن ندارم که در واقع قوه قضاییه، قوه مقننه و قوه مجریه با هم برای رسیدن به یک هدف پیش روند اما از آنجایی که من دوستان اصولگرای خودمان را می شناسم (در اصلاح طلبان هم همینطور است)، زمانی که شما رقیب ندارید و حاکمیت یک دست می شود، در عالم بی رقابت آدم با خودش دعوا می کند.
در واقع این اتفاق در داخل اصولگراها افتاد، یک تلاشهایی هم شده که ماجرا به بیرون درز نکند اما من یقین دارم که همین الان هم تا حد قابل اعتنایی این اختلافات روشن شده و از این به بعد هم قطعا بیشتر خواهد شد. آن چیزی که تصور می شد که دولت آقای رئیسی به دلیل یک دست بودن می تواند موفق شود قطعا به ضد خودش تبدیل خواهد شد و باعث چالشهای تازه می شود.
آقای رئیسی به سمت پایداری ها و احمدی نژادی ها غش کرده است
* آیا اینکه می گویید دولت به ضد خودش تبدیل می شود و چالشهای تازه ایجاد می کند می تواند شامل اتفاقاتی باشد که ما در دولت دوم آقای احمدی نژاد دیدیم، تا جایی که حتی رئیس جمهور هم خارج از دایره اصولگرایی قرار گرفت و یک جورایی تحریم و طرد شد و یک عدهای گفتند ایشان از یک جایی به بعد دیگر اصولگرا نبوده است. ما می توانیم چنین سرنوشتی را برای دولت سیزدهم یا حتی اگر دولت آقای رئیسی تکرار شود در دولت چهاردهم ببینیم؟
اگر چه ایشان ابتدای دولت و کاندیداتوریشان گفتند که من به هیچ جناحی وابسته نیستم ولی این حرف چندان منطبق با واقعیت نیست. آقای رئیسی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز هستند که یک تشکل کاملا سیاسی است و از همان اول در سالهای اول انقلاب که به وجود آمد برای تاثیرگذاری بر فضای سیاسی کشور بود. ممکن است منظور ایشان این بوده باشد که ولو اینکه من یک عقبه اصولگرایی دارم اما الآن نمی خواهم به عنوان یک چهره سیاسی شناخته شوم، اما انتصابهایی که ایشان انجام دادند همه از بین اصولگرایان و اتفاقا یک طیفهای خاصی ازاصولگرایان است.
اصلا شما اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدالگرا نیستید و به هیچ گرایش سیاسی وابستگی ندارید اما اینها باید در یک جایی خودش را نشان دهد، آنجایی که دارد خودش را نشان می دهد به نظر من بیشتر غش کردن به سمت جبهه پایداری و دولت آقای احمدی نژاد است. آن استقلال سیاسی که آقای رئیسی از آن دم می زدند به نظر من اتفاق نیفتاده است.
رئیسی حواسش هست که احمدی نژاد نشود
*فکر می کنید آن سرنوشتی که به لحاظ سیاسی...
قطعا در مورد آقای رئیسی آن موضوع آقای احمدی نژاد تکرار نخواهد شد چون آقای احمدی نژاد از ابتدا مواضعشان همینی بود که الان است. آقای رئیسی به اندازه آقای احمدی نژاد سابقه فعالیت سیاسی ندارد. آقای رئیسی چه بخواهیم و چه نخواهیم یک شخصیت سیاسی پر سابقه نیست، ایشان چهره قضایی بوده که خود به خود باید دور از سیاست می بود و عمده فعالیت سیاسی آقای رئیسی در سال ۹۶ است و آن ۴ سالی است که ایشان در آستان قدس بودند ولی برای ریاست جمهوری برنامه ریزی کردند، یعنی کل سابقه سیاسی آقای رئیسی به این ۴ سال برمی گردد. دوم اینکه آقای رئیسی حتما حواسش است که احمدی نژاد نشود.
رئیسی قطعا دچار مشکلاتی خواهد شد
*بقیه هم حواسشان هست؟ یعنی سایر نهادهایی که در چالش آقای احمدی نژاد آن اتفاقات را رقم زدند حواسشان هست که این اتفاق نیفتد؟
آقای رئیسی ظرفیت احمدی نژادی شدن را ندارد و این جزء محسنات ایشان است؛ اما، آقای رئیسی قطعا دچار مشکلاتی خواهد شد و آن همان مشکلات میزان اختیارات رئیس جمهور است که آقای روحانی، احمدی نژاد، هاشمی و خاتمی دچار آن شدند. با اینکه در حال حاضر حاکمیت یک دست است و اختیارات ایشان با دیگران در چالش نیست اما، فکر می کنم اگر مدتی بگذرد این اتفاق خواهد افتاد.
علت این چالش هم مشکلات ساختاری است که ما در قانون اساسی داریم، بنابراین، آقای رئیسی هم دچار این مشکلات خواهد شد اما، خیلی دیرتر. قطعا ایشان مثل آقای احمدی نژاد عمل نخواهد کرد. نه خود ایشان چنین ظرفیتی دارد و نه چنین چیزی را می خواهد. من فکر می کنم افراد و جناح حامی ایشان چنین فرصتی را برای ایشان فراهم نخواهند کرد.
زمان مناسب برای تغییر قانون اساسی به وجود آمده است
* پس این بحث اصطحکاک و چالشی که رئیس جمهور در این مملکت چه کاره است را چگونه می خواهند حل کنند؟
آن یک چالش ساختاری است. من فکر می کنم زمان مناسبی برای تغییر قانون اساسی فرا رسیده است و تجربه کافی الان به وجود آمده که این ۴۰ سال گذشته را یکبار بازبینی کرده و ببینیم که رئیس جمهور در چه جایی باید ورود کنند. در حال حاضر، طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی، رئیس جمهور مسؤل اجرای قانون اساسی است و این نص قانون است و شورای نگهبان به این نص گیر می دهد.
سپس شورای نگهبان به این نص یک تخصیص می زند و می گوید فقط در حوزه قوه مجریه مجری قانون اساسی است و این اصلا نقض غرض است؛ زیرا قانون اساسی را که الکی ننوشتهاند. بنابراین اگر رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی شخص دوم نظام به حساب نیاید قطعا این چالشها چه برای آقای رئیسی، چه برای هر رئیس جمهوری که قبلا بوده و چه برای رئیس جمهورهایی که بعدا روی کار می آیند به وجود خواهد آمد.
دولت هاشمی مقتدرترین دولت بود چون...
* به نظر می رسد چهرهها و نهادهایی باشند که نتوانیم مطلق بگوییم آقای رئیسی به عنوان چهره دوم این مملکت به حساب آید. آقای رئیسی با این نهادها چطور چالش ایجاد خواهد کرد؟
مقتدرترین دولت جمهوری اسلامی دولت آقای هاشمی است و این هم به لحاظ شخصیت آقای هاشمی و هم به لحاظ اعتمادی که نظام به آقای هاشمی داشت، است؛ ولی آقای هاشمی هم دچار این مشکل شد.
من می خواهم بگویم آقای رئیسی از آقای هاشمی مقتدرتر نیست و ساختارهای نظام هم قرار نیست تغییر کند. بنابراین اتفاق باید به صورت طبیعی بیافتد، همانطور که آب در ۱۰۰ درجه به جوش خواهد آمد آقای رئیسی هم...
مذاکرات باید اقتصادمحور باشد
*مثلا همه ما می دانیم و به نظر می رسد که حتی گفتمان غالب بر دولت آقای رئیسی هم می دانند که باید در مذاکره یک نتیجهای گرفته شود و باید به یک توافقی رسیده شود وگرنه ادامه وضعیت موجود چه از لحاظ وضعیت فروش نفت ما و چه از لحاظ ارتباطات اقتصادی و مالی که با این طرف و آن طرف جهان داریم ولی نمی توانیم پولمان را از خیلی از کشورها بگیریم.. به نظر می رسد که همه یک جورایی وفاق دارند که باید یک نتیجه مذاکراتی گرفته شود، اما از آن طرف می دانیم یکسری طیفهایی هستند که از قضا طیف حامی آقای رئیسی بودند ولی آنها راه حل را در جای دیگری جست و جو می کنند. فکر می کنید در این مورد خاص که یکی از همان بخشهایی است که لازم است رئیس جمهور نفر دوم کشور باشد، فکر می کنید در چنین مسئلهای چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آقای رئیسی در زمان بحثهای انتخاباتی می کرد به هیچ وجه مخالفتی با موضوع برجام نکرد که هیچ، بلکه حتی یک قدم جلوتر برداشت و گفت ما می خواهیم به دنبال حل این مناقشات برای رفع تحریمها باشیم. اصلا دلیل اینکه ما مذاکرات می کنیم چیست؟ این است که نگران تحریمها هستیم و این تحریمها ممکن است مشکلات ما را افزایش دهد.
اگر علمی به موضوع بنگریم و اقتصاد را به عنوان یک علم ببینیم، طبیعی است که باید مذاکرات ما اقتصاد محور باشد، منتهی این اقتصاد محور بودن به این معنی نیست که آدمهایی که می خواهند مذاکره کنند حتما آدم های اقتصادی باشند و می تواند به صورت یک ترکیب باشد. آقای رئیسی هم گفت می خواهیم مذاکره کنیم، آقای امیرعبداللهیان هم به عنوان وزیر خارجه همین را گفت، اما به نظر من ترکیبی که در تیم مذاکره اتفاق افتاد آنی نیست که آن ها به دنبالش هستند.
مخالفان برجام استدلال هایشان را برای مقام عالی نظام بگویند تا از آن بیرون بیایم
این چیزی که می خواهم بگویم بنا به تجربه دوست و برادر گرانقدرمان جناب آقای دکتر باقری که در دولت آقای احمدی نژاد بودند و آقای سعید جلیلی که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت بودند، است، خود دوستانی که با اینها در تیم مذاکره کننده بودند می گفتند که اینها به آنجا می روند و بیانیه می خوانند.
من دارم به نقل از یکی از دوستان عزیزم که با هم رفاقت و همکاری داشتیم می گویم، او می گفت آنها تصور می کنند آنجا کلاس درس است و باید مثلا دو واحد به آنها درس دهند. الآن هم از دولت آقای احمدی نژاد حدود ۸ سال گذشته است و ما یک مسیری را رفتیم که هنوز به آن مسیر اعتقاد داریم، کسانی که مخالف برجام هستند و می گویند این برجام به نفع اسرائیل و امریکا است، واقعا بروند و استدلالهایشان را برای مقام عالی نظام بگویند تا ما از برجام بیرون آییم و در را پشت سرمان ببندیم، چرا این کار را نمی کنیم؟ پس نشان می دهد که ما به برجام به عنوان آن نکتهای که رهبر انقلاب در سال ۹۲-۹۳ گفتند و در واقع توجیه رفتار ما برای پذیرفتن مذاکرات بود، همان رفتار را باید ادامه دهیم.
اگر شما بخواهید آن رفتار را ادامه دهید باید آدمهای متناسب با آن رفتار را هم برای مذاکرات بفرستید. آدمهایی که حتی در تبلیغات انتخاباتیشان، مثل آقای جلیلی که ضدیت کامل با برجام داشتند، حتی آقای باقری که به هرحال هم طیف ایشان است و خیلی با هم تفاوتی ندارند، عملا این اتفاق در این انتصاب آدمها برای آن مذاکرات به چشم نمی خورد.
نباید در مذاکره فقط ما امتیاز بدهیم
*ما چطور این خروجی را ببینیم؟ شما از یک طرف می گویید کلیت نظام و تصمیم گیران کلان موافق برجام هستند، پس اگر این مسئله از نظر شما وجود دارد ما شاهد این انتصابها هستیم؟ بین اینها چه نسبتی برقرار است؟
این را آقای رئیسی باید جواب دهد نه من.
*یعنی شما در این تناقض می بینید؟
بله من کاملا این را متناقض می بینیم. من هم مثل آقای رئیسی و مثل آقای جلیلی و مثل آقای باقری معتقد هستم میز مذاکره نباید به جایی تبدیل شود که ما فقط امتیاز دهیم.
آمریکایی ها منتظر هستند ما بگوییم تحریم را لغو کنید؛ بگویند چشم!
* این تناقض را ناشی از چه می بینید؟ بالاخره یا دارد از یک جایی فشاری می آید یا آقای رئیسی می خواهند همه طیفهای ذیل اصولگرایی را راضی نگه دارند، این تناقض از کجا می آید؟
برداشت من این است که آقای رئیسی واقعا برای برجام فرد دیگری را ندارد، یعنی در واقع یا به افرادی اعتماد ندارد که وارد این فرایند مذاکره شوند و یا اینکه اگر از افرادی دعوت کند ممکن است آن افراد حاضر نباشند با دولت ایشان کار کنند. تصور من این است که مذاکره در نهایت به اتلاف وقت خواهد انجامید، من با اینکه باید گاهی اوقات برای امتیاز گرفتن مقداری وقت تلف کرد اصلا مخالف نیستم اما، بعضی وقتها بعضی از این افرادی که دارند درباره مذاکره صحبت می کنند، یک چیزهایی می گویند که انگار بار اول است که دارند وقایع کشور را کشف می کنند.
اینکه مثلا شما بگویید امریکاییها باید تمام تحریمها را لغو کنند اعم از تحریمهای هستهای و غیر هستهای! ما فکر می کنیم آنها یکسری آدمهای امر بر ما هستند و ما باید به آنها بگوییم لغو کنید و آنها هم بگویند چشم و امضا کنند و تمام شود؟
خبر دروغی که صدا و سیما علیه عراقچی پخش کرد
اگر به این شکل بود که الان مذاکرات وین ۵ الی ۶ جلسه طول می کشید... به هر حال آمریکا یک دولتی است که زیر کل برجام زده و رفته است و در حال حاضر هم یک دولتی آمده که می خواهد برجام را مجددا احیا کند.
یک نکتهای را فراموش نکنید، بعضیها می گویند برجام هیچ سودی نداشت و ما در این ۸ سال به هیچ کجا نرسیدیم، من می خواهم بگویم وقتی شما سربازتان را به جبهه فرستادید، از پشت به آن شلیک می کنید و یا خنجر می زنید. طرف رفته سر میز مذاکره نشسته و شما به او می گویید که تو جاسوس هستی، تو وطن فروش هستی، تو منافع ملی نمی فهمی؛ اگر من هم واقعا جای دولت امریکا بودم می گفتم اینها که الان در بین خودشان دعوا دارد باید به آنها فشار آوریم و این کار را کردند.
باید همان رفتاری که ما در ابتدای برجام داشتیم که رئیس جمهور، رؤسای سه قوه، فرمانده کل سپاه و حتی دکتر ولایتی همه آمدند و از برجام حمایت کردند و هنوز مصاحبههای آن در فضای مجازی موجود است، را ادامه می دادیم تا به جای اینکه اختلافاتی که با تیم مذاکره داریم را داریم و وقتی آنها آنجا نشسته بودند و مذاکره می کردند، ما به آنها فحش می دادیم. مثلا شما می دیدید که در وین، افراد در حال مذاکره بودند و صدا و سیمای ما در شبکه پرس تی وی یک خبر کاملا دروغ منتشر می کند، معلوم است که این یک فشار از داخل است اما علیه چه کسی؟ علیه آمریکا؟ علیه اروپا؟ خیر، مثلا علیه آقای عراقچی است.
رئیسی رودربایستی داشته باشد، برندینگ خودش را از دست می دهد
* ما می گوییم که آقای رئیسی یا کسانی را نداشتند، یا اعتماد نداشتند و یا آن دسته از کسانی که ایشان اعتماد داشتند و یا می توانستند بینشان تعاملی شکل گیرد شاید حاضر نبودند با دولت آقای رئیسی کار کنند. جریانهایی که علیه مذاکره فشار می آوردند را چطور می توانیم دسته بندی کنیم؟ همین چند روز پیش آیت الله صافی گلپایگانی گفتند که ما باید به شکل عزت مندانه با چهار گوشه جهان ارتباط برقرار کنیم و دیدیم چه اتفاقی افتاد. درست است که می گویند قوه قضاییه ورود کرده و دادستان کل کشور اعلام کرده است که ما چنین و چنان می کنیم ولی به هرحال این نشان می دهد که ماجرا فراتر از یک یادداشت در یک سایت است. ما این را می دانیم، در برابر این جریان که اتفاقا باید تا اندازهای تعارف را کنار بگذاریم چون آقای رئیسی را به جهت حمایتهایی که کردند و به جهت برند سازی که فکر می کنند که کردند وام دار خودشان می دانند. در برابر این فشارها آقای رئیسی چه خواهد کرد؟ و انتهای آن چه می شود؟
موضوع آیت الله صافی گلپایگانی برای آقای رئیسی یک درس بزرگ است. می داند که اگر یک مقداری بخواهد در مورد برجام واقعیتر حرف بزند حتما همان بلایی را که به سر آقای صافی، ظریف، عراقچی و دیگران آوردند، بر سرش خواهد آمد. من فکر می کنم نظام ما باید تکلیف خودش را با موضوع برجام روشن کند.
آقای رئیسی یک توقعی را در فضای سیاسی جامعه و فضای اجتماعی جامعه به وجود آورده و آن این است که من می توانم آینه کامل نظام باشم، می توانم آینه اقتدار نظام باشم. آقای رئیسی باید این را اثبات کند. برای اثبات این موضوع، اگر ایشان بخواهد با آقای باقری کنی، وزارت خارجه، وزارت اقتصاد و با دیگران رودربایستی داشته باشد، قطعا خیلی زود آن برندینگ خودش را از دست خواهد داد.
*اگر این کار را نکند، حملهها را چکار کند؟ خودتان می گویید که این برای آقای رئیسی عبرت شد.
من معتقد هستم آقای رئیسی باید اینکه شخص دوم نظام هست را کاملا مقتدرانه جلو ببرد.
*این را در آقای رئیسی می بینید؟
من فکر می کنم مجبور خواهد شد این کار را بکند. من به آقای رئیسی امیدوار هستم، یعنی به فرایندی که دوست دارد تا کشور از وضعیت بحرانی...
اصولگرایان بلایی سر رئیسی خواهند آورد که...
* تا اینجا حرفهایتان این را نشان نمی داد، از تناقض در رفتار انتصاباتی آقای رئیسی حرف زدید.
من فکر می کنم آقای رئیسی تا مدتی مجبور به آزمون و خطا است. یک جایی خواهد رسید که آقای رئیسی متوجه می شود که بعضی از آدمهایی را که دورش آورده و منتصب کرده است، حلیم ایشان را هم می زنند و من اصلا بعید نمی دانم تا سالگرد دولت آقای رئیسی ترمیمهای خیلی جدی در کابینه صورت گیرد و این تغییرات به این دلیل است که آقای رئیسی با واقعیتهای جامعه رو به رو خواهد شد.
اگر چه اصلاح طلبان تک و توک انتقاداتی می کنند ولی انتقادات آنها اصلا ریشهای نیست، اینکه چرا تخم مرغ از دانهای ۱۷ تومان به ۲۰ تومان رسیده، یعنی انتقادات ساختاری و ریشهای نیست؛ ولی اگر آقای رئیسی با انتقادات جدی مواجه شود خواهید دید که همه ما اصولگراها بلایی به سر آقای رئیسی خواهیم آورد که خود ایشان پشیمان می شود.
دعا می کنم رئیسی از دست اصولگرایان و اصلاح طلبان نجات یابد
*به نظر می رسد آقای رئیسی نه راه پس دارد و نه راه پیش. اگر این طرفی برود شما اصولگراها احتمالا این برخوردی که می گویید را خواهید داشت و اگر آن طرفی برود آن یکی اصولگراها که ما نمونه رفتارشان را با آیت الله صافی گلپایگانی دیدیم، راه ایشان را سد خواهند کرد. آنچه که ما در مورد آن هشدار می دهیم بروز شکاف و یک سری داستانهایی که یادمان برود قرار بود چکار شود و به چه سمتی می رویم. به نظر می رسد که خیلی وضعیت سخت و پیچیدهای باشد.
من برای آقای رئیسی دعا می کنم که هم از شر اصولگراهای تندرو و هم از شر اصولگراهای معتدل و همچنین از دست اصلاح طلبانی که دنبال گافهای آقای رئیسی برای انتخابات ۱۴۰۴می گردند نجات پیدا کند.
ابراهیم رئیسی، پر زحمت ترین رئیس جمهور ایران
* فکر می کنید در ادامه آن چیزی که شاهد آن هستیم به سمتی خواهد رفت که ما برای ۴ سال بعدی هم آقای رئیسی را ببینیم یا خیر؟
تجربه در ایران نشان داده است که رئیس جمهورها ۸ ساله هستند منتهی آقای رئیسی در ۱۴۰۰ با یک مشکلی مواجه شد و آن مشکل رای ۱۸ میلیونی بود، در حالی که ما این رای و این میزان مشارکت پایین را در هیچ دورهای نداشتیم. کار آقای رئیسی بسیار سخت خواهد بود به این جهت که هم باید میزان مقبولیت خودش را در کشور بالا ببرد و هم میزان مقبولیت نظام را با افزایش توانمندیهای خودش در نزد اقشار مختلف مردم بالا ببرد. از این جهت آقای رئیسی پر زحمت ترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب است.
قالیباف فهمید شعار نو اصولگرایی محقق نمی شود
*در یک دورهای خاطرم هست که آقای قالیباف صحبت از لزوم تولد یک جریان نواصولگرایی می کردند و همان موقع حملههایی شد که شما می خواهید یک کار عجیبی بکنید و اسم این دیگر اصولگرایی نیست و ..، ولی الان می بینیم که شاید در دولت آقای رئیسی چهرههایی روی کار آیند مثل جوانهایی که به امام صادقیها معروف هستند، کسانی که شاید دارند گفتمان اصولگرایی را بازتعریف می کنند، اینکه چقدر موفق خواهند بود یا نه را الان نمی توانیم قضاوت کنیم ولی به هر حال ما این اتفاقی که دارد در دولت آقای رئیسی می افتد را می توانیم یک جورایی تعبیر رویای آقای قالیباف در ظهور یک جریان نواصولگرایی بدانیم؟
یک نکتهای را بگویم که دولت آقای رئیسی مرکب از جبهه پایداری، جریان احمدی نژاد و دانشگاه امام صادق است. این مثلث دولت ایشان را تشکیل داده و بعضی از اینها گاهی اوقات هم پوشانی دارند و ممکن است طرف هم پایداریچی باشد و هم امام صادقی باشد و حتی شاید احمدی نژادی هم باشد.
این مثلث دور نخواهد بود که بنا به منافع سیاسی و اعتقاداتی که دارند با هم دیگر دچار اختلافاتی بشوند. به نظرم خود آقای قالیباف متوجه شد که جریان نواصولگرایی از این شعارهایی است که محقق نخواهد شد. به خاطر دارم خیلی قدیمها یک شرکت مسافر بری به نام ترانسپورت در تهران برای اتوبوسهای بین شهری بود. یک مدتی بعد از آن یک شرکتی به نام ترانسپورت نو درست شد، یا به خاطر دارم یک رستورانی در بازار به نام رستوران طریقت بود و بعدا یک رستوران دیگری به نام طریقت نو درست شد. این برند تازهای که درست می شد نه شبیه به آن برند قبلی بود و نه خودش اصلا ظرفیت اینکه بتواند خودش را بالا بکشد داشت، تنها هنری که می کرد این بود که برند قبلی را هم خراب کند.
جریان اصولگرا نو نمی شود
جریان اصولگرایی با همه نحلههایی که دارد به نظر من وقتی شما می آیید و در آن دنبال یک نواصولگرایی می گردید مثل همان ترانسپورت نو و طریقت نو است، یعنی یخ آن برند نمی گیرد ضمن اینکه آن برند قبلی را هم خراب می کند. خود آقای قالیباف هم این داستان را فهمید و بعد هم پارکینگ زد و دیگر این موضوع را مشخص نکرد. کار آقای رئیسی اصلا نواصولگرایی نیست. به نظر من همه نحلههای جریان اصولگرایی، یک جریانهای ریشه دار هستند که به این زودیها تبدیل به نو نمی شوند، اگر کسی انتظار داشته باشد جریان اصولگرایی نو شود، انتظار محالی است. جریان اصولگرایی نمی تواند نو شود، مثل یک خانه بسیار قدیمی می ماند که شما یک روز دکور آشپزخانه آن را عوض می کنید، یک روز مبل آن را عوض می کنید، یک روز کاشیهای حمام آن را عوض می کنید ولی این ساختمان مندرس و از بین رفته است، الان به نظر من چیزی به نام اصولگرایی به عنوان یک ساختار مستحکم وجود ندارد، اصولگراها زیاد هستند اما چیزی به نام اصولگرایی به معنای آن چیزی که در ۳۰-۴۰ سال پیش وجود داشت، دیگر وجود ندارد.
زنگ خطری برای کشور
* ما در بقیه طیفها هم چنین یک دستی و چنین ساختارمندی نمی بینیم. مثلا اگر ما طیف مقابل اصولگراها را اصلاح طلبان در نظر بگیریم، به نظر نمی رسد بین آنها خصوصا بعد از اتفاقاتی که طی ۳-۴ سال گذشته افتاده چندان یک پارچگی و هویت مستقلی ببینیم.
مشکل اصلی اصلاح طلبان این است که پایگاه اجتماعی خودشان را از قدیم خوب می شناختند و حتی اگر می شناختند هم نتوانستند آن را خوب حفظ کنند. به نظر من اصلاح طلبان از این جهت که با برخی از پارادایمهای فکری نو دنیا ارتباط داشتند، می توانستند در پایگاههای اجتماعیشان از آنها استفاده کنند، اصولگراها هرگز نمی توانستند این کار را بکنند، اما در واقع اصلاح طلبان هم نتوانستند این کار را بکنند که بخشی از آن به دلیل حضورشان در حاکمیت بود و بخشی به دلیل دعواهایی بر سر قدرت که خودشان داشتند بود.
من حرف شما را قبول دارم، یعنی اصلاح طلبان به هیچ وجه وضعشان بهتر از اصولگراها نیست و این یک زنگ خطر است که شما در کشور نتوانید گروههای سیاسی جاندار و قوی برای آینده سیاسی داشته باشید.
اصولگرایان از رئیسی فاصله می گیرند؟
* فکر می کنید نقطه افتراق آقای رئیسی با جریانهای مختلف اصولگرا چیست؟ یعنی مثلا یکسری از جریانهای مختلف اصولگرایی طرفدار یک گفتمانی هستند، یکسری می گویند که ما اطاعت کننده صرف اوامر رهبری هستیم و منویات ایشان را می خواهیم پیاده کنیم و خودشان را به این شکل تعریف می کنند و عده دیگر خودشان را به شکل وفاداری به آرمانهای اول انقلاب معرفی می کنند (خط امام و از این صحبتها)، فکر می کنید که اشتراکات و افتراقات آقای رئیسی با این گروهها چیست؟
آقای رئیسی یک اشتراکاتی با جریان جبهه پایداری دارد و به همان میزان که با آنها اشتراکات دارد با جریان اصولگرای اعتدال فاصله دارد. به هر حال جریان اصولگرای اعتدالی وقتی که برخی از انتصابات آقای رئیسی را می بیند قطعا نمی تواند بپذیرد که آقای رئیسی خودش را یک شخصیت فراجناحی بداند و این خود به خود باعث خواهد شد بعد از مدتی بخشی از اصولگرایان کاملا از آقای رئیسی فاصله بگیرند؛ آقای رئیسی بماند و جریان تندرو اصولگرا. این آغاز مشکلات جدی آقای رئیسی خواهد بود.
کلمه فراجناحی کلمه غلطی است
آقای رئیسی که در ابتدا گفتند من فراجناحی هستم، به نظر من کلمه فراجناحی کلمهای نیست که در عالم واقع وجود داشته باشد. ایشان می خواستند از همین آفتهایی که شما اسم می برید فاصله بگیرند و خودشان را دور نگه دارند اما در سیاست فقط شما نیستید که ری اکشن دارید، در واقع ری اکشنهای دیگران را هم شما باید پاسخ دهید. وقتی آقای رئیسی به عنوان یک چهره اصولگرا وارد میدان شدند چه کسانی حلقه اول ایشان هستند؟ حلقه اول ایشان را که ببینیم، متوجه می شویم که کلمه فراجناحی کلمه غلطی است و در مورد ایشان کلمه فراجناحی اتفاق نمی افتد.
نگرانی رئیسی از زدن برخی حرف ها
بنابراین من فکر می کنم حتی جریان تندرو وقتی آقای رئیسی را ببینند که بنا به مصالح سیاسی، اقتصادی و بین المللی کشور مجبور به انتخاب تدابیر دیگری است. جریان اصولگرای تندرو قطعا با ایشان در خواهد افتاد و دلیل آن برخوردی است که با آقای احمدی نژاد شد. آقای احمدی نژاد به محض اینکه یک جاهایی مثلا گفت که گشت ارشاد یعنی چی؟ یا گفت خانمها به ورزشگاهها بروند، دیدید که چه فاصلهای به وجود آمد، الان هم همین طور است.
شاید آقای رئیسی به بعضی از این چیزها اعتقاد داشته باشد که مثلا باید یک آزادیهای اجتماعی بیشتری به یک طبقات و گروههای خاصی در جامعه داد ولی الان واقعا نگران این است که اگر این حرفها را بزند ممکن است درگیر شود که اگر واقعا این اتفاق بیفتد با ایشان هم درگیر خواهند بود.
*ولی می گویید که آقای رئیسی جان سالم به در خواهد برد و خوش بین هستید.
آقای رئیسی را جان سالم به در خواهندش برد.
* من در بخشی از حرفهایم گفتم که آنچه که یک جریانی علیه صحبتها و شخصیت آیت الله صافی گلپایگانی بعد از حرفهای اخیر ایشان راه انداختند برای ما یک زنگ خطری بود که البته به اعتقاد شما بیشتر برای آقای رئیسی یک زنگ خطری بود که اگر بخواهی حرفهای عجیب و غریب بزنی این سرنوشتت است، اما از آن طرف هم دیدیم که قوه قضاییه و چهرههای مختلف بلافاصله ورود کردند حتی جامعه روحانیت مبارز بیانیه دادند که نباید از این دست اتفاقها بیفتد. رجا نیوز هم یک جورایی عقب نشینی کرد و گفت دیگر بحث نکنیم. ما می توانیم بگوییم که این یک جور زنگ خطر برای تندروها هم بود تا دیگر این کاری که با آقای احمدی نژاد کردیم را با آقای رئیسی نکنیم، حداقل بگذاریم یک جاهایی کارش را بکند، یعنی انگار سیستم دارد یک خطوط قرمزی برای تندروها قرار می دهد تا آن اتفاقات تکرار نشود. شما این را تایید می کنید؟
اتفاقی که افتاد علیه آقای رئیسی نبود.
توهین کنندگان به آیت الله صافی از مدافعان دولت رئیسی هستند
*یک جور پیام به آقای رئیسی بود؟
آنهایی که داشتند این کار را می کردند در واقع نمی خواستند پیامی به آقای رئیسی بدهند بلکه می خواستند موضع آقای رئیسی را تقویت کنند که حواست در برجام باشد، چون ما حتی حاضریم بخاطر شما با مرجعیت هم درگیر شویم. کسانی که نسبت به آیت الله صافی اسائه ادب کردند هیچکدامشان مخالفان آقای رئیسی به حساب نمی آیند حتی منتقدان آقای رئیسی هم به حساب نمی آیند، اتفاقا کاملا مدافع آقای رئیسی هستند.
تندروها حیات خودشان را مدیون آقای رئیسی هستند
*الان بله، ولی اگر کار به جایی بکشد...
من معتقد هستم که هویت و حیات آنها به این است که پشت آقای رئیسی بایستند. اینکه به شما می گویم آقای رئیسی جان سالم به در خواهد برد و نخواهند گذاشت که ایشان جان ناسالم به در ببرد برای این است که بسیاری از اعضای جریان تندرو حیات خودشان را مدیون آقای رئیسی هستند.
اگر آقای رئیسی یک مقداری از اینها فاصله بگیرد، اینها داغون خواهند شد. آن کاری که قوه قضاییه و دیگران کردند ربطی به حمایتهای سیاسی ندارد، بالاخره وقتی که شما مرجعیت را در جامعه مورد اهانت قرار می دهید، فردا نوبت آقای رئیسی خواهد شد، آقای رئیسی که مرجع نیست، آقای رئیسی هم یک روحانی است حداکثر در حد آقای حسن روحانی بوده و بالاتر از این نیست، او هم عضو مجلس خبرگان است، ایشان هم عضو مجلس خبرگان است، هر دو آنها یک اجتهاد متجزی دارند، اگر امروز مرجعیت آسیب ببیند معنای آن این است که اگر فردا کسی به آقای رئیسی هم اهانت کرد، کسی نمی تواند جلویش را بگیرد.
بنابراین به نظرم تدبیری که قوه قضائیه و مجموعه سیاسیون نظام کردند و در مقابل تندروها موضع گرفتند به منظور حفظ آن کیان بود نه به این دلیل که بخواهند به آقای رئیسی ضرب شصت نشان دهند یا مثلا بخواهند به ایشان هشدار دهند.
فکر می کردم رئیسی رای بالاتری داشته باشد
* اگر فکر می کنید نکتهای در رابطه با اشتراکات، افتراقات یا اساسا سختی و آسانی کار آقای رئیسی در مقابل طیف اصولگرایی باقی مانده است، برای ما بگویید.
در روزهایی که نزدیک به انتخابات بود، من یقین داشتم که ایشان رئیس جمهور می شود و حتی فکر می کردم میزان مشارکت بیشتر بوده و آقای رئیسی رای بالاتری داشته باشند. واقعا با یک امید بالایی به دولت آقای رئیسی نگاه می کردم به این دلیل که همان تصوری که ارکان مختلف نظام دارند و می ایستند که دولت آقای رئیسی موفق شود را خیلی جدی می دیدم.
اما یکی دو نکته واقعا من را نگران کرد. یکی اینکه آقای رئیسی در انتخاب تیم اقتصادی خودش نشان داد که اسما می گوید معاون اول فرمانده اقتصادی است اما در عمل کسانی را منصوب می کند که از آن فرمانده اقتصادی پر قدرتتر و با سوادتر هستند. بنابراین احساس کردم اینکه شما یک دولت مقتدر اقتصادی داشته باشید شوخی است. دوم اینکه بعضی از افرادی که در تیم اقتصادی دولت رفتند بسیار ضعیف هستند، یعنی به نظر من برای مدیر کلی وزارت خانهها هم زیاد هستند.
رئیسی دارد زیر پای خودش را خالی می کند
بنابراین مقداری آن نگرانی که در ابتدا نداشتم بعدا برایم به وجود آمد و حس کردم که آقای رئیسی الان دارد می فهمد که سیاست یعنی چی. سیاست یعنی واگذاری قدرت یا پارهای از قدرت به دیگران. هر چند تا اینجا اشکالی ندارد چون بالاخره سیاست همین است اما وقتی شما آن پارهای از قدرت را به افرادی واگذار کنید که توان ذاتی برای اداره آنجایی که شما به آنها دادید را ندارند، به این معنا است که آقای رئیسی دارد زیر پای خودش را خالی می کند و این واقعا نگران کننده است.
من این را اصولگرایانه عرض می کنم، اگر دولت آقای رئیسی به هر دلیلی شکست بخورد و اصلاح طلبان از این فرایند به نفع خودشان استفاده کنند برای جریان اصولگرایی یک فاجعه است اما نمی دانم چرا آقای رئیسی اصرار دارد در زمینی بازی کند که برنده آن ممکن است خودش و اصولگرایان برای ۴ سال آینده نباشند.