گفتوگو با کارگردان فیلمی که براساس زندگی شهید عبدالرسول زرین ساخته شده است
علی غفاری: «تکتیرانداز» ما، پاسخی به فیلم کلینت ایستوود نیست
کارگردان «تکتیرانداز»، معتقد است این فیلم در پاسخ به «تکتیراندازِ» کلینت ایستوود ساخته نشده و تفاوت اصلی این دو فیلم، قهرمانان داستان است که هرکدام شخصیت متفاوتی دارند و اهداف جداگانهای را دنبال میکنند.
کارگردان «تکتیرانداز»، معتقد است این فیلم در پاسخ به «تکتیراندازِ» کلینت ایستوود ساخته نشده و تفاوت اصلی این دو فیلم، قهرمانان داستان است که هرکدام شخصیت متفاوتی دارند و اهداف جداگانهای را دنبال میکنند.
مهسا بهادری: «تکتیرانداز»، فیلمی است که درباره شخصیت شهید عبدالرسول زرین، یکی از رزمندگانِ نامی هشت سال دفاع مقدس ساخته شده است؛ تیراندازی که بیش از ۲۰۰۰ مزدور ارتش بعثی صدام را به کام مرگ کشانده بود. در فیلم سینمایی «تکتیرانداز» با کارگردانی علی غفاری، کامبیز دیرباز، نقش این شهید را ایفا کرده است.
به بهانه شباهت اسمی «تکتیرانداز» با یک فیلم آمریکایی و سختیهای کار در حوزه دفاع مقدس، به گفتوگو با علی غفاری، کارگردان این فیلم پرداختیم که در ادامه میخوانید.
در اواسط کار از ساخت «بچه مهندس۴» انصراف دادید و تصمیم گرفتید جای آن، «تکتیرانداز» را بسازید. چه چیزی پشت داستان این فیلم دیدید، که از سریالی که سه فصل آن را خودتان ساخته بودید، جدا شدید؟
واقعیت این است که تداخلی ایجاد شد. قرار بود ضبط سریال «بچه مهندس۴»، زودتر آغاز شود، من حتی در پیش تولید و مراحل فیلمنامه آن هم حضور داشتم. منتهی این موضوع آنقدر طولانی شد که فیلمبرداریاش به مهر کشید و ما آن وقت، دقیقا وسط فیلمبرداری «تکتیرانداز» بودیم. من چون میدانستم فیلم قرار است به جشنواره برسد و ساختش تا بهمن زمان میبرد و از آن سو هم میدانستم «بچه مهندس۴» قرار است در ماه رمضان و اوایل بهار پخش شود، تصمیم گرفتم با یک دست، دو هندوانه برندارم و وقت و توانم را روی «تک تیرانداز» بگذارم. برای همین، با آقای سعدی صحبت کردم و تصمیم بر این شد که یک کارگردان دیگر سریال را بسازد.
البته «تکتیرانداز» را بسیار دوست داشتم، چون قهرمان داشت و پرداختن به این موضوع یکی از علاقههای من است. فکر میکنم باید به این شخصیتها پرداخت تا نسلهای بعدی بدانند چه انسانهایی داشتیم؛ ولی متاسفانه سالهاست قهرمان از سینمای ما رخت بسته و ساخت این فیلم یک تلاش کوچک برای ادای دین به سینمای قهرمانمحور بود.
فکر میکنید با ساخت «تکتیرانداز»، این جرقه زده شد تا فیلمهای قهرمان محور دوباره به سینما بازگردند؟
از قدیم هم گفتهاند با یک گل بهار نمیشود و در حال حاضر هم با ساخت یک فیلم نمیتوان این کار را انجام داد. برای پرداختن به چنین شخصیتهایی، باید یک عزم جدی وجود داشته باشد، ما تلا مان را در حد خودمان انجام دادیم، اما نمیتوانیم یک تنه جریان سینمای ایران را تغییر دهیم. بخشی از پرداختن به این موضوع، به تصمیم مدیران سیاستگذار سینمای کشور و به برنامهریزی بلند مدت نیاز دارد.
داستان «تکتیرانداز» روایت زندگی شهید عبدالرسول زرین است . چگونه با این شخصیت آشنا شدید و برای رسیدن به وجوه شخصیت او، چه اقداماتی انجام دادید؟
ما گفتوگوهای زیادی با بسیاری انجام دادیم و فرزند ارشد ایشان هم ۱۵ سال وقت گذاشته بود و گفتوگوها، نوشتهها و خاطرات دوستان و همرزمان پدرش را گرد آورده بود. او، بیشتر از همه افراد در جریان شخصیت این شهید بود و منبع بسیار موثقی به حساب میآمد، اما ما به همین هم اکتفا نکردیم و مستندها و موارد زیادی را دنبال کردیم.
«تکتیرانداز»، تلاشی برای ادای احترام به سینمای قهرمان محور و جنگی است
به قدری شخصیت ایشان، فرازهایی عجیب و جذاب و دوست داشتنی داشت، که من همان زمان هم به دوستان روایت فتح گفتم پرداختن به شخصیت ایشان قابلیت ساخت سریال را دارد و واقعا حیف است که تنها بخشی از زندگی ایشان را به تصویر بکشیم. ایشان گمنام بودند و تقریبا کسی ایشان را نمیشناخت. زمانی که با من درباره شهید زرین صحبت کردند، حتی اسم ایشان را هم نشنیده بودم، بعد که به تحقیق پرداختم، متوجه شدم که انصاف نیست چنین شهدایی اینگونه ناشناخته و گمنام باقی بمانند.
ما محمدعلی صفا، بهترین شکارچی تانک در دفاع مقدس را داریم که رکوردار است و مجسمه ایشان در دانشکده نظامی لندن ساخته شده است. از این موارد، تعداد زیادی داریم که پتانسیل و جذابیت زیادی برای سینما دارند. چون سینما باید عنصر محرک داشته باشد، شما باید به موضوعی اشاره کنید که لذت بصری، اتفاقات قهرمانی و انرژی داشته باشد که بتوانیم آن را روی پرده سینما به تصویر بکشیم.
اساسا تفاوت سینما با تلویزیون و شبکه نمایشخانگی همین است که شما بتوانید صحنههای بزرگ خلق کنید و تماشاگر از دیدن آن کیف کند و آرزو کند که کاش لحظاتی جای آن شخصیت زندگی میکرد.
شما به این اشاره کردید که ما بهترین قهرمانان را جنگ داشتیم، اما به آنها توجهی نمیشود. آیا فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس آنقدر دشوار است که کارگردانان ما سمت ساخت چنین آثاری نمیروند؟
فقط تصمیم کارگردان در ساخت چنین آثاری تاثیرگذار نیست، یک مجموعه باید چنین تصمیمی را بگیرد. اگر دقت کنید در سالها دفاع مقدس یا حتی ده سال بعدش، فیلمهای جنگی زیادی در این کشور تولید شد. بعد از آن چراغش روبه سوسو زدن رفت و حالا هم به زحمت، چراغ سینمای دفاع مقدس روشن است و امیدواریم خاموش نشود. دلیل این ماجرا هم این است که اگر فیلمساز تصمیم میگرفت یک کار جنگی بسازد، تمام ارگانها به او کمک میکردند، اما در حال حاضر به قدری درگیر بوروکراسی اداری و شوراهای مختلف و هزینه شدهاند، که کمکی از جانب آنها شکل نمیگیرد.
به طور مثال برای هر فیلم، قیمت فشنگها را دانهای حساب میکنند، ما تانک هم داشتهایم که بیشتر هزینهبر است و این هزینهها، کمر تهیهکننده را میشکند، خودش نمیتواندهمه هزینهها را پرداخت کند و مجبو است کمک بگیرد. البته من فکر میکنم برخی از ارگانها موظفند کمک کنند، منتهی این سوال را باید از مدیران پرسید که چرا این اتفاقات رخ نمیدهد و پای این شخصیتها به پرده سینما نمیرسد.
فیلمساز از ساخت فیلمی که در شان هر شهید یا رزمندهای باشد، استقبال میکند و معتقدم که اگر قرار است فیلمی ساخته شود که به شخصیت شهید لطمه وارد کند، بهتر است آن اثر را تولید نکرد. ولی متاسفانه بخشی از همکاران ما درگیر این پروژهها شدند و چون امکانات، بودجه و زمان نداشتند، فیلمهای ضعیفی ساختند، برعکس فیلمهایی که در دهه شصت و هفتاد ساخته شد و خیلی هم تاثیرگذار بود و معتقدم در آن زمان، سینمای ما به فرهنگ دفاع خیلی کمک کرد.
تفاوت «تکتیرانداز» ما با فیلم کیلینت ایستوود این است که کریس کایل به هر هدفی شلیک میکند، ولی شهید زرین با هدف شلیک میکند و به زن و بچه کاری ندارد
یادم میآید فیلم «گذرگاه» با کارگردانی شهریار بحرانی، زمانی که اکران شد، به اعزام نیروهای جوان به جبهه، خیلی کمک کرد. اگر نگاه کنید، ما سالهاست که در سینما، صدای سوت و کف نمیشنویم، چون مخاطب از تماشای آن فیلم به هیجان نمیآید. متاسفانه سینمای ما فاقد قهرمان است.
در نمایش «تکتیرانداز» در سینماها، شما صدای دست و سوت مخاطب را شنیدید؟
اتفاقا هفته گذشته به همراه چند تن از دوستان، اکران مردمی داشتیم و زمان پخش فیلم، بیش از ده بار صدای تشویق را از مخاطبان حاضر شنیدیم. سالهاست این لحظهها در سینمای ما مفقود شده است و دوستانی هم که با نیت خیر سمت ساخت چنین موضوعاتی میروند، چنان لای چرخ دندههای مشکلات فیلمهای جنگی گرفتار میشوند که صدای شکست استخوانشان به گوش میرسد.
طبق گفته خودتان برای رسیدن به شخصیت شهید عبدالرسول زرین، تلاش زیادی انجام دادید اما به نظر میرسد خیلی به شباهت ظاهری توجه نکردید، چون ما کمترین شباهت را بین او و کامبیز دیرباز میبینیم.
شباهت ظاهری خیلی برای ما اهمیت نداشت، بیشتر توانایی بازیگری و شمایل بازیگر اهمیت داشت. قرار نبود ما فیلم مستند بسازیم که شباهت ۱۰۰درصدی وجود داشته باشد. کسی که نقش شهید زرین را ایفا میکند باید هنرمند باشد و ما خیلی به این موضوع توجه نکردیم که حتما صدا و لهجه و چهره شباهت داشته باشد. ما یک قهرمان را از زاویه نگاه خودمان ساختیم. مهمترین موضوعی که سعی کردم به آن وفادار باشم، جهانبینی شهید زرین است و اینکه با چه نیتی دست روی ماشه میبرد.
سعی کردم نشان دهم که تفاوت «تکتیرانداز» ما با «تکتیراندازِ» کیلینت ایستوود این است که شهید زرین، مانند کریس کایل هر هدفی را نمیزند و برای شلیک کردن انگیزه و هدف دارد.
چرا برای این نقش سراغ کامبیز دیرباز رفتید؟
ما بازیگران محدودی در این سن و سال داریم. شهید زرین ۴۷ سال سن داشتند و کامبیز دیرباز هم دقیقا در همین سن بودند. ضمن اینکه کامبیز دیرباز به خوبی از پس نقش برآمد. ما سعی کردیم شباهت زیادی ایجاد کنیم، اما برخی از شخصیتها هستند که نمیتوان نعل به نعل همه چیز را مشابه پیش برد. مثلا اگر قرار باشد زندگی شهید همت را بسازیم، شباهت بسیار زیادی باید وجود داشته باشد، چون از لحاظ چهره بیشتر شناخه شده هستند و نمیتوان این شباهت را ایجاد نکرد.
هر دو فیلم «تکتیرانداز» ایرانی و آمریکایی درباره شخصیتهای قهرمان هر دو کشور است. آن فیلم آمریکایی در سطح جهانی به شهرت رسید اما «تکتیرانداز» خودمان را شاید به ندرت عدهای دیده باشند. چه چیزی باعث رخ دادن این اتفاق شده است؟
هدفگذاری آن فیلم آمریکایی، بسیار بیشتر و در سطح جهانی بود و حتی ایستوود هم در مصاحبهای گفت انتظاری که من از فیلم داشتم، در نیامد ولی دلیل اینکه چنین کارهایی مطرح میشود و فیلمهای ما مهجور میماند، این است که ما مشکل توزیع، پخش و نمایش داریم. ممکن است محصولات بسیار درخشانی داشته باشیم، اما به مرحلهای نمیرسد که دیده شود. درصوتی که در سطح جهانی، وقتی یک طرحی خلق میشود، اولین کاری که تهیهکننده یا کمپانی انجام میدهد، زمان اکران و ابعاد آن را برنامه ریزی میکند اما ما نمیدانیم هفته آینده چه فیلمی در کشورمان اکران میشود.
چندبرابر اهمیت تولید اثر، پخش و توزیع اهمیت دارد. وضعیت پخش خودمان را نگاه کنید، مثلا یک فیلمی دو ماه پیش ضبط را شروع کرده و الان روی پرده سینما است، در مقابل، یک فیلم سه سال پشت اکران مانده اما هنوز روی پرده نرفته است.
فکر میکنید«تکتیرانداز» در زمان مناسبی اکران شده است؟
تصمیمگیری توزیع و پخش این فیلم با من نبود. «تکتیرانداز» در ابتدا در تلویزیون پخش شد و خودم هم از بابت این موضوع غافلگیر شدم، بعد که با دوستان صحبت کردم، دلایلی را ارائه دادند که در آن زمان هم خوب دیده شد اما من فکر میکنم در تاریخ سینمای کشور، «تکتیرانداز» اولین فیلم سینمایی است که ابتدا در تلویزیون پخش شد، بعد روی پرده سینما آمد و با تمام مراقبتهایی که انجام گرفت، بازهم قاچاق شد.
«تک تیرانداز»، اولین فیلم در تاریخ سینمای ایران است که اول در تلویزیون پخش شد، بعد روی پرده سینما رفت
پخش این فیلم از شبکههای مجازی غیر قانونی بود اما بازدیدها را که میدیدم، همینطور در حال افزایش بود. اگر قرار بود فیلم اکران شود، باید زودتر اینکار انجام میشد یا به نوعی جلوی این قاچاق گرفته میشد. منتهی چون ما قانون کپیرایت نداریم، این بلاها سر خودمان هم میآید.
در ابتدا نام «تکتیرانداز»، «شکار شکارچی» بود، چرا این تغییر نام به وجود آمد؟
در ابتدا فیلمنامه با نام «شکار شکارچی» به تصویب رسید. من در خاطرم هست که در حوزه هنری در سال ۱۳۶۴، فیلمی با نام «شکار شکارچی» ساخته شد و آقای رضا چراغی نقش اصلی آن را ایفا میکردند. این تشابه اسمی، کمی بد بود و مخاطب را سردرگم میکرد و دو بخشی هم بود. در مجموع با دوستان صحبت کردیم و به این نام رسیدیم. هیچ قصدی برای تقلید یا پاسخ دادن به «تک تیرانداز» کیلینت ایستوود آمریکایی وجود نداشت و فکر میکنم بهترین اسم همین بود که انتخاب کردیم.
البته فیلمهای زیادی داریم که تشابه اسمی دارند.
بله، اما این موضوع هم یک جور سلیقه است.
هزینه ساخت این فیلم ۱۰ میلیارد تومان شده و صدا و سیما هم ۵میلیارد تومان برای خرید این فیلم پرداخت کرده و تا الان هم ۱۲۰میلیون تومان فروخته است. فکر میکنید اگر «تکتیرانداز» با همین میزان از فروش پیش برود، به سوددهی میرسد یا خیر؟
من مطمئنم بخش عمدهای از این هزینه صرف تجهیزات نظامی شده و اجارهاش را هم تهیهکننده پرداخت کرده است. همکاریهایی هم انجام شده اما کافی نبوده است. آن تانکهایی که در فیلم وجود دارد از پادگان دیگری آورده شده و تمام این موارد هزینه داشته است.
نه تنها فیلم ما بلکه همه فیلمها در ایام کرونا آسیب دیدند، اگر آمار مخاطبان در طول دوسال اخیر را بررسی کنیم، متوجه میشویم که بهخاطر کرونا مردم با سینماها قهر کردهاند و این آمار در فروش تاثیرگذار است.
از برخی فیلمها نمیتوان انتظار سود چندبرابری داشت، هرچند من معتقدم «تکتیرانداز» اگر با شرایط کرونا مواجه نبود و عدالت در اکران وجود داشت، بسیار خوب میفروخت.
در کل با تمام شرایطی که پیش آمده است، فکر میکنم که سینما به این فیلم نیاز داشت، چون ما به عنوان یک سازنده در حال ذائقهسازی برای مخاطبان هستیم، نه اینکه بگوییم مخاطب سینمای کمدی زیاد است و دائم از این فیلمها بسازیم، پس تکلیف سینمای جنگ و اجتماعی چه میشود؟ باید تنوع تولید وجود داشته باشد. به طور مثال در حال حاضر، جایگاه سینمای کودک کجاست؟ سازندگان میگویند چون مخاطب ندارد پس نمیسازیم. حتی در زمینه ورزش هم ما سالیان سال است که فیلم نداریم.