صداوسیما ؛ آفتابه لگن هفت دست ، شام و ناهار هیچی !
با هزینه حدود 2 هزار میلیارد تومان در سال، حدود 50 هزار کارمند و این همه کانال رادیو و تلویزیونی واقعا خروجی و تاثیرگذاری آن بسیار کمتر از آنچه انتظار میرود است.
چند روز است که دارم فکر میکنم تلویزیون چه اندازه تاثیر گذار است و در این خاک و بوم انگار هیچ اهمیتی برای این رسانه مهم قائل نیستند. حدود یک هفته قبل پیمان جبلی رئیس جدید سازمان صداوسیما اعلام کرد: «صداوسیما محکوم به تحول است» و واقعا به نکته درستی اشاره کرده است.
آخرین سریالی که دیده اید چه بوده است؟ آخرین برنامهای که دنبال می کند را به یاد دارید؟ با کدام مجری جدید یا قدیمی بیشتر ارتباط برقرار میکنید؟ چه برنامه ای بوده که ساعتت را نگاه کردهای تا یادت باشد آنرا ببینی؟ درباره کدام برنامه تلویزیون با فامیل، دوستان و آشنایان حرف زدهاید؟ جواب این پرسشها جوابگوی تاثیرگذاری این رسانه برای هر شخصی است.
در بیشتر موارد فوق واقعا پاسخ خودم این است : هیچ.
تقریبا از ابتدای سال (بعد از تعطیلات عید) تا کنون غیر از مسابقات المپیک و چند مسابقه فوتبال تیم ملی و کشتیهای قهرمانی جهان هیچ برنامه یا مجموعه نمایشی نبوده است که از تلویزیون دیده و یا دنبال کرده باشم.
برنامههایی که درباره هنر، ادب و فرهنگ در این رسانه عریض و طویل تولید میشود کمتر از تعداد انگشتان یک دست است. برنامه های تفریحی و سرگرمیساز هم به همین منوال است. تعدادی سریال همیشه در حال پخش است که تقریبا هیچ تاثیر اجتماعی ندارد و در مقایسه با نمونههای خارجی از هر لحاظی فاصله نجومی وجود دارد. برخی اوقات فضای سریال ها اینقدر شبیه به هم است که انگار تمام آنها را یک کارگردان ساخته و یا یک نویسنده نوشته است!
صداوسیما انحصار شبکههای رادیو و تلویزیونی را در اختیار دارد و بخش خصوصی در این زمینه فعالیتی ندارد طبیعتا هیچ رقیبی را در پیش روی خود نمی بیند و این قضیه پایه وجود چنین مشکلاتی است. احساس خطری برای تلویزیون یا رادیو وجود ندارد که اگر کیفیت برنامههایشان افت کند مخاطب را از دست میدهند و یا رقیب آنها مخاطبان را به سوی خود میبرد. در صورتی که به شکل واقعی این اتفاق رخ داده است و مخاطبان یا بیشتر از شبکههای ماهوارهای استفاده میکنند و یا اینکه بیشتر در فضای مجازی ، دانلود فیلم و سریال و ... اوقات خود را پر خواهند کرد.
مشکل کار اینجاست صداوسیما که بخش عمده ای از بودجهاش را از دولت میگیرد، درباره عملکرد و کیفیفت آثار و برنامههایش به هیچ جایی پاسخگو نیست. وقتی نظارتی و پیگیری وجود نداشته باشد عاقبت همین اتفاقی می افتد که الان شاهدش هستیم. اگر هم نظارتی باشد در حد این است که چرا در فلان برنامه آن یک کلمه گفته شد و یا چرا در فلان سریال آرایش بازیگر زن زیاد است و رنگش را کمتر کنید و ...
صداوسیما با هزینه حدود 2 هزار میلیارد تومان در سال، حدود 50 هزار کارمند و این همه کانال رادیو و تلویزیونی واقعا خروجی و تاثیرگذاری آن بسیار کمتر از آنچه انتظار میرود است.
پیمان جبلی در بخشی از همان سخنرانی محکوم به تحول گفته بود: «چه بسیارند مفسدان، متخلفان و قانون شکنان که رسانه میتواند و باید خواب را بر چشمانشان حرام کنند. چه بسیار اندیشمندان، پژوهشگران، متخصصان و متفکران که هنوز مخاطبان رسانه از دم گرم آنها بهره نبردهاند. چه بسیار کودکان و نوجوانان که از میراث فرهنگ، تاریخ، سرمایههای معنوی و هویتی کشور عزیزمان
محروم ماندهاند.»
امیدوارم که رئیس جدید سازمان صداوسیما که ضرورت این تحول را درک کرده است در این خصوص اقدامات اساسی انجام دهد، آنچه الان وجود دارد تقریبا یک شکست مطلق است از هر منظری که بخواهید آنرا ارزیابی کنید.
شاید من مشکل دارم و واقعا اگر غیر از این است از مخاطبان عزیز خواهش دارم که اسم برنامههایی که از تلویزیون دنبال کردهاند و برایشان جالب بوده را بنویسند.