اختصاصی ۵۵ آنلاین
پنج حقیقت دربارهی افراد بیشفعال که احتمالا نمیدانید
حقایقی که کودکان بیشفعال آرزو دارند والدینشان از آنها آگاه باشند.
مترجم: مینا شهری
حقایقی که کودکان بیشفعال آرزو دارند والدینشان از آنها آگاه باشند.
1. تمرکز بیشاز حد یا نقص توجه، دلیل بر تنبلی نیست
آلیشا گراوسو، ویراستار مستقل ساکن لسآنجلس، از بزرگسالانی است که بیشفعالی او در سن بیست سالگی تشخیص داده شد. به دلیل فقدان اطلاعات در مورد این اختلال در دههی 1980میلادی، والدین او، علائمش را تشخیص نداده بودند. گراوسو میگوید والدینش تمرکز بیش از حد او روی موضوعات خاص، و کمبود توجهاش نسبت به محیط پیرامون را درک نمیکردند. آلیشا میگوید: «وقتی شروع به کتاب خواندن میکردم، جوری در داستان غرق میشدم که دیگر هیج توجهی به اطرافم نداشتم. حتی اگر خانه آتش میگرفت، از جایم تکان نمیخوردم.» والدین آلیشا اغلب تصور میکردند که او عمداً به محیط اطرافش بیتوجه است.
الیزابت جوی گاوین، معلم آموزش و پرورش ساکن ویرجینیا، که بیشفعالی او نیز در سن بیست سالگی تشخیص داده شده، به همین مشکل مبتلا بود، یعنی تمرکز بیشازحد هنگام مطالعه و غفلت از محیط پیرامون. او میگوید: «بیتوجهی من به این معنا نیست که تنبل هستم یا میخواهم از زیر مسئولیتهایم شانه خالی کنم. مشکل این است که من طوری در داستان غرق میشوم که نمیتوانم به اطرافم توجهی داشته باشم. ای کاش عنوان مناسبی برای این مشکل داشتیم و در دوران کودکیمان این اختلال شناخته شده بود.»
2. حواسپرتی، ربطی به کمهوشی ندارد
گاوین و گراوسو، هر دو دانشآموزان ممتازی بودهاند، اما اغلب در مدرسه خسته و حواسپرت میشدند. گاوین میگوید: «ذهن من سریعتر از معلم عمل میکرد و برای همین خیلی زود خسته میشدم.» در واقع، به عقیدهی پزشکان متخصص، هوش هیچ ارتباطی با توانایی کودکان در کنترل تکانهها یا میزان تمرکز آنها ندارد. این اختلال، بیشتر بر عملکردهای اجرایی آنها تاثیرگذار است. بنابراین ممکن است این افراد در دروس عملی یا مهارتها، یا دروسی مثل ریاضی، دچار مشکل شوند.
گراوسو معتقد است تشخیص بیشفعالی در دختران گاهی مشکلتر از پسران است. چون دخترها اغلب آرام هستند، و اگر دانشآموزان خوب و ممتازی هم باشند، این تشخیص دشوارتر میشود. آلیشا میگوید زمانی با مشکل جدی روبهرو شده، که در مقطع کارشناسی ارشد، نتوانسته مقالههایش را پیش از موعد مقرر به اتمام برساند. شروع مصرف داروی مربوط به ADHD برای او کمک بزرگی بوده، اما از طرفی ناراحت است. چون متوجه شده که اگر زودتر درمان را شروع کرده بود، شاید مسیر زندگیاش بسیار متفاوت پیش میرفت.
3. عدم کنترل تکانهها عمدی نیست
اختلالات مربوط به کنترل تکانهها، یکی دیگر از علائم شایع بیشفعالی است. به گفتهی یکی از پزشکان متخصص: «کودکان مبتلا به این بیماری، متوجه هستند که نباید به چیزی دست بزنند، حرفی را بگویند، یا کاری را انجام دهند، اما نمیتوانند بدن خود را پیش از اقدام به این کارها، متوقف کنند. و چون به این عدم توانایی آگاه هستند و نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند، مدام احساس شکست میکنند. در این شرایط ممکن است خودشان را ملامت کنند یا احساس کمهوش بودن به آنها دست بدهد.»
4. تحرک زیاد، نشانهی شیطنت نیست
والدین، به جز تکانشگری، بیثباتی عاطفی و نقص توجه، باید توجه داشته باشند که کودکان مبتلا به بیشفعالی، اغلب تحرک بالایی دارند یا رفتارهایی مثل تکان دادن پا یا پیچاندن مو را از خود نشان میدهند. لین پسکو یانگ، روزنامهنگار مقیم نیوانگلند، که بیشفعالیاش در سن 12 سالگی تشخیص داده شده، میگوید: «من هنوز هم درگیر تحرکاتی مثل تکان دادن انگشتها، کشش بدن و ضربه زدن به پاهایم هستم.» ممکن است والدین احساس کنند کودکان هنگام انجام این حرکات، توجهی ندارند. اما واقعیت این است که این حرکات به تمرکز آنها کمک میکند. یانگ ادامه میدهد: «با این حال وقتی کودک و نوجوان بودم، این حرکات را بچهگانه و نشانهی شیطنت تلقی میکردند. برای همین سالها آنها را در خودم سرکوب کردم.» او ابراز تاسف کرد که افراد مبتلا به بیشفعالی، باید احساسات خود را سرکوب کنند، حتی اگر به نفع آنها نباشد.
5. بیشفعالی، مزایایی هم دارد
به عقیدهی گراوسو، بیشفعالی مزایایی نیز دارد. او توضیح میدهد که کودکان مبتلا به بیشفعالی بسیار باهوش هستند وتمرکز بیش از حد آنها میتواند فوقالعاده مفید باشد. افراد مبتلا به بیشفعالی در کارهای تحقیقاتی و معمایی عملکرد بسیار خوبی دارند.
برای آن دسته از والدین که فرزندان بیشفعال خود را مجبور میکنند بدون حرکت اضافه پشت میز غذا بنشینند، دانستن این نکته ضروری است که این تحرکات میتوانند به تمرکز آنها کمک کند. بنابراین بهتر است به جای کشمکش بیهوده با این کودکان، با آنها رفتار همدلانه داشته باشیم.
کودکان بیشفعال ممکن است در مدرسه به عنوان دانشآموزان نافرمان مدام مورد توبیخ و تنبیه قرار بگیرند. اما خوب است بدانیم که هیچ کودکی «بد» نیست. فقط بعضی از کودکان «سخت» هستند و نیاز دارند با درک بیشتری با آنها رفتار شود.