یک فرصت طلایی برای ابراهیم رئیسی و دولتش
خوزستان یک فرصت برای دیدن واقعیات کشور است. این فرصت را میتوان در آغوش گرفت و میتوان به آن پشت پا زد. تا خردمندی دولت سیزدهم که را خواهد و میلش به چه باشد!
محمد مهاجری نوشت: حتماً مشکلات خوزستان محصول بیتدبیری و سوءمدیریت در طول سی چهل سال گذشته است. این استان با وجود هزینههای هنگفت عمرانی و جاری که برای آن صرف شده همچنان پرمشکل است. بودجه سال ۱۴۰۰ خوزستان از همه استانهای کشور بیشتر است و در بسیاری از سالهای گذشته نیز میزان پولی که در آن هزینه شده در ردیفهای صدر جدول بودجه قرار داشته است.
این روزها انتقادهایی درباره نادرست بودن احداث سدهای متعدد در این منطقه مطرح شده؛ انتقاداتی که بهسادگی نمیتوان قضاوتی درباره روا بودن آنها داشت.
مطرح شدن کمبود آب شرب و تشنه ماندن مردم و حتی دامها بیش از آنکه اذهان را به سوی نگاه کارشناسی سوق دهد، آن را متوجه فضای پر از احساسات و عواطف میکند که تهییج افکارِعمومی را سبب میشود، بیآنکه به راهبردی منطقی و عاقلانه رهنمون گردد.
سادهترین کار آن است که انگشت اشاره را به سمت مدیران کنونی و پیشین استانداری و وزارت نیرو بگیریم و حتی بنگاههای بزرگ اقتصادی مانند قرارگاه خاتمالانبیاء را مقصر وضعیت حاضر بدانیم. این کار حتی اگر سودی داشته باشد ـ که ندارد ـ تنها به مکدر شدن خاطر افرادی میانجامد که روزگاری با توجه به شرایط زمان خود، خدمتی کردهاند و مورد توجه قرار گرفتهاند و چون چرخ گردون بر مراد نچرخیده، دسترنجشان تباه یا کمرنگ شده است.
دولت رئیسی در شرایطی کشور را در اختیار میگیرد که خوزستان به عنوان یکی از استراتژیکترین مناطق کشور انتظارات فراوانی را قطار کرده و حل بسیاری از آنها علاوه بر مدیران باتجربه و کاربلد پول و سرمایه میخواهد. اینکه فکر کنیم با انتصاب یک استاندار ویژه و مقتدر و توجه کافی به استان همه مشکلات در کوتاهمدت حل میشود یک سادهانگاری خطرناک است. پیشتر نیز دولتهای مختلف با همین طناب به ته چاه رفتهاند و نتیجهاش مشکلاتی شده که الان در برابر دولت سیزدهم قدعلم کرده است.
بهعلاوه شرایط امروز علاوه بر تمام خصیصههای گذشته، وضعیت «تحریمزده» را نیز به ارث میبرد. گیریم که با استفاده از بهبود وضعیت صادرات نفت در چند ماهه اخیر و با بهرهگیری از صندوق توسعه ملی، چند میلیارد هم به خوزستان تزریق شود؛ این دقیقاً همان کاری است که در سالهای گذشته انجام شده و چون همراه با اصلاح زیرساختها نبوده، پولها به هدر رفته است.
راهحل خوزستان، راهحل منطقهای و مقطعی نیست. تب داغ خوزستان دارد واقعیت یک بیماری اصلی را به رخ میکشد، و آن «تحریم» است؛ مادام که تحریم چنگ و دندان نشان میدهد، حرف زدن از هر طرح توسعهای، شوخی و سر کار گذاشتن مردم است.
مشکلات آنی خوزستان و کشور را البته باید با درایت مدیریت کرد، اما مسائل آتی را باید با فهم واقعیت تلخ تحریم حل کرد. جز این، هر راهحلی دروغ گفتن به مردم و اقتصاد ایران است.
خوزستان یک فرصت برای دیدن واقعیات کشور است. این فرصت را میتوان در آغوش گرفت و میتوان به آن پشت پا زد. تا خردمندی دولت سیزدهم که را خواهد و میلش به چه باشد!