ما و طالبانی که درون ما زندگی می کند
در همه ما طالبانی وجود دارد که اگر فرصت بروز بیابد، همانند طالبان افغان عمل خواهد کرد.
اطلاعات نویسنده در باره فعالیتهای اجتماعی سیاسی طالبان افغان، در حد همان چیزهایی است که از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی انعکاس یافته و تحلیل میشود، اما با بنیادهای فکری عقیدتی و رویکردهای ایدئولوژیک آنان کم و بیش آشنایی دارد،چنانکه برخی از کوتاهفیلمها(کلیپها)یی که بازتاب پیدا کرده، آشکارا از تنگنظری، قساوت، توحش و کوتهفکری آنان پرده برمیدارد، به گونهای که هیچ انسان آزادهای نمیتواند به دیده مثبت و همراهانه به آنها بنگرد، حتی اگر به هر دلیلی فریاد اعتراضی بلند نکنند. البته روشن است سکوت متصدیان دینی جهان اسلام، به ویژه ایران، به هیچ وجهی توجیه شدنی نیست و قطعا تاریخ ازین سکوت به نیکی یاد نخواهد کرد.
بیگمان طالبان افغان، به نام دین اسلام و با شعار اجرای احکام دینی رفتارهای خشونتبار خود را موجه نشان میدهند، اما این کردوکارهایی مختص آنان نیست، چنان که داعش، بوکوحرام، القاعده و دیگران نیز با همین نگره و انگیزه خونها بر زمین ریختند، آنچه مایه توجه جدی است، آن است که در درون بسیاری از ما چنین طالبانی وجود دارد، جز آنکه هنوز از پشتوانه قدرت و امکانات برخوردار نشده تا خود را نشان دهد و این درد بزرگی در جهان اسلام و منطقه است.
کنش طالبانی را در همه جوامع اسلامی، که بیش از همه درعرصه تعامل مذهبی نمود دارد، به آسانی میتوان دید. وقتی فردی که در جایگاه بالای دینی قرار دارد، اما هر گونه همراهی و احترام به غیرهمکیش را برنمیتابد و از هر طریقی برای تحقیر و تضعیف آنان استفاده کرده و مریدان خود را به ستیزهجویی با آنان برمیانگیزد، آیا به وقت قدرت و توان حاضر میشود برای آنان حداقل فرصتهای زندگی را در نظر بگیرد؟ هرگز!
برای اثبات این ادعا، نیازی به تلاش زیاد نیست، کافی است نگاهی به اطراف خود داشت. چندی پیش در کلاسی که بیشتر دانشجوهای آن از دیار پاکستان و افغانستان بودند، سخنی تمدنی به میان آمد، آنان به اتفاق از رفتار برخی از بزرگان دینی ایران که اقدامات و حرفهایشان مایه ناسازگاریهای مذهبی و قومی در آن کشورها شده، مینالیدند و به شدت اظهار خشم میکردند. ادعای آنان آن بود که فعالیتهای تعصبآلود و غیرهمگرایانه آن بزرگوار که البته وجهی تقابلی با نظام سیاسی ایران هم دارد، چگونه مردم آنجاها را به جان هم انداخته و خونها بر زمین میریزد. آیا این با طالبان با آن طالبان تفاوتی دارد؟
هم چنین در سفری به جنوب کشور، وقتی از وجه تقریبی بارز امام رضا(ع) سخن به میان آمد، یکی از مسئولین مذهبی شهر با دلی پردرد گفت ما مردم این منطقه-شیعه و سنی- بدون مشکل و دشمنی با هم میزیستیم و حتی در آیینهای مذهبی یکدیگر شرکت میکردیم، چه رسد به مراسم دیگر، بیآنکه احساس دوگانگی و ناهمگونی با یکدیگر داشته باشیم، تا این که با پشتوانه مالی فلان عالم، افرادی به عنوان مبلغ در مناسبتهای نه چندان رایج –مثل دهه محسنیه- به اینجا آمده و با ادبیات ناسازگارانه و توهینی/ تخریبی به تحریک مردم پرداختند و به بهانه جلوگیری از رشد دیگران، به تاسیس مدرسهای دینی دست زدند و همین مایه رقابتها و دشمنیهایی شد و از آن زمان دیگر امکان زندگی مسالمت آمیز از میان رفت و منطقه دچار آسیبهای جدی شد.
پس درهمگان طالبانی وجود دارد، اما چون قدرت و مکنت در اختیار نیست، سربه زیر دارد، از این رو پیش از هر چیزی باید طالبان درون را کشت، سپس به طالبان دیگر پرداخت. گام اول مبارزه با طالبان، باور به ارزشمندی همگان و محترم شماری آنان است،هر چند کیش و ملیت و نژادشان متفاوت باشد.