اپیزود اول؛ زن دلواپس همسرش است؛ گاهی به ساعت دیواری، و زمانی هم به پنجره نگاه می کند ولی به محض اینکه شوهرش از راه می رسد، طوری با او رفتار می کند که گویی با یک غریبه روبرو شده! انگار که از همسرش خطایی سر زده و در این چند ساعت دوری، به خانه کس دیگری رفته. مرد با سکوت های بیجای زن چنان درهم می شود که دست آخر ترجیح می دهد از مقابل چشمان او دور بماند و در اتاق خوابش، با خودش تنها شود.
نویسنده: سمیه توکلی
اپیزود اول؛ زن دلواپس همسرش است؛ گاهی به ساعت دیواری، و زمانی هم به پنجره نگاه می کند ولی به محض اینکه شوهرش از راه می رسد، طوری با او رفتار می کند که گویی با یک غریبه روبرو شده! انگار که از همسرش خطایی سر زده و در این چند ساعت دوری، به خانه کس دیگری رفته. مرد با سکوت های بیجای زن چنان درهم می شود که دست آخر ترجیح می دهد از مقابل چشمان او دور بماند و در اتاق خوابش، با خودش تنها شود.
اپیزود دوم؛ مردی نگران در خانه قدم می زند. از اینکه همدم او باید ساعت های زیادی بیرون از خانه کار کند رنج می برد؛ اما زمانی که زن به خانه می رسد مرد با همسرش چنان مواجه می شود که بویی از صمیمیت ندارد و بدینگونه خستگی کار بر تن همسرش باقی می ماند.
روانشناسان این شیوه های اشتباه را به شکل علمی بررسی کرده اند و تعریفی دقیق برای این رفتارهای نامتوازن وضع کرده اند؛ آنها این اختلال را « آلکسی تایمیا » (alexithymia) می نامند. به عبارت روشن، فرد در برخورد با کسی که نیازمند مهر و توجه اوست، عاطفه درونی خود را در حبس نگه می دارد و نمی تواند بیانش کند. پس به این ترتیب، نگاه همراهش برای پاسخ، معلق می ماند. از اینکه بتواند کد آشنایی از محبویش دریافت کند سرگردان و خیره، تنها نگاه می کند شاید که لحظه دوم
دیدارشان، سخنی بجا از او بشنود. این شکل رابطه را خاکستری تعریف می کنند زیرا زمان شفافی طی نمی شود و یک دیدار، از پس غیبتی طولانی، مخدوش می شود.
به طور معمول، در اینگونه رفتارها، هر دو سوی گفتگو، به نتیجه های عکسی می رسند و ابر سنگین سوءتفاهم بر سر آنها سایه می افکند.
الکسی تایمیا یک قسم از
مشکلات روحی و روانی است که تاکنون در مباحث
رسانه ای پیرامون آن صحبتی نشده است. اما شیوع زیادی در بین مردم دارد. پس شاید نیکوتر باشد که با این بیماری روحی بیشتر آشنا شویم؛
در گام اول خوب است بدانیم که
فقر کلمات در بیان احساسات یا کم توانی در یافتن عبارات مناسب، ابراز احساسات را مختل می کند تا جایی که بعید نیست که یک طرف گفتگو، از این رفتار، پیامی مبهم و حتی قهرآمیز دریافت کند و خود را برای یک دفاع
خشونت آمیز آماده کند.
در افراد مبتلا به الکسی تایمیا معمولا علائم زیر مشاهده می شود؛
خشم ناگهانی و بی نشان، بی تفاوتی نسبت به دیگران، مشکل جدی در بیان احساسات،
تلاش نافرجام برای تشخیص عواطف و احساسات دیگران، حساسیت بالا نسبت به صداها، واهمه بی نشان از مشاهده شدن توسط دیگران و توانایی خیلی کم برای درک علت برخی احساسات.
الکسی تایمیا فقط به عدم درک احساسات یا ناتوانی در بیان آن ها محدود نمی شود، بلکه
مشکلات روحی و روانی دیگری هم به همراه دارد؛ یکی از این پیامدهای منفی، نا امیدی زیاد فرد مبتلا ست و چه بسا که بر اطرافیان خود نیز این تاثیر منفی را وارد کند.
اصطلاح الکسی تایمیا در سال ۱۹۷۳ میلادی توسط روان درمانگر یونانی، پیتر امانوئل سیفنیوس برای توصیف بیماران مبتلا به بیماری های روان تنی که چندین علائم مشترک داشتند ، ابداع شد. و به عنوان یک مشکل شخصیتی، چنین تعریف و دسته بندی شد که بر اثر آن فرد، توانایی شناسایی و توصیف احساسات خود را ندارد. ۲ ویژگی اصلی فرد مبتلا به الکسی تایمیا را اختلال در آگاهی عاطفی و دوم، مشکل در برقراری ارتباط با دیگران هم شمرده اند.
به علاوه باید گفت کسانی که به الکسی تایمیا مبتلا می شوند به جز ناتوانی در تشخیص عواطف، در قدر دانی هم مشکل جدی دارند که این مسئله منتهی به روابط سرد بین دوطرف می شود. این واهمه بی نشان است که آنها را رها نمی کند و بر روابط او سایه مخوف خود را می گسترد.
الکسی تایمیا را به جز حالت دائمی آن، در وضعیت موقتی هم بررسی کرده اند که بر اثر علتی بیرونی رخ می دهد؛ اختلال اضطراب پس از یک سانحه هولناک که فرد حادثه دیده با تجربه ناگهانی یک رویداد ناگوار، دچار این فقر ارتباطی می شود.
البته الکسی تایمیا می تواند از زمان تربیت شخص آغاز شده باشد و از آن
تغذیه کند زیرا با اتفاقاتی که در مقطع کودکی رخ می دهد بسیار مهم هستند و در انتخاب های بعدی فرد دخیل می شوند. به عنوان مثال نادیده گرفتن کودک در میان جمع یا سوء استفاده جنسی از او ، می تواند بتدریج بر این مشکل ارتباطی در جوانی و میان سالی بیفزاید.
در پژوهش هایی که صورت گرفته حدود ۱۰ درصد از مردم، در مقیاس حهانی، دچار الکسی تایمیا هستند.
قطعا درک و بیان احساسات، دو ویژگی مهم انسانی هستند که ابراز آنها برای برخی افراد سخت و گیج کننده است. درک علت های بروز این حالت در افراد مبتلا، با مراجعه به متخصصان قابل اعتماد، حل شدنی است و می تواند به حل مشکل الکسی تایمیا در آنها کمک کند. همچنین در میان افسردگان روحی، آنان که در وعده های
خوراک روزانه، نامنظم عمل می کنند. مصرف کنندگان
مواد مخدر و آسیب خوردگان مغزی این اختلال به سراغ شان رفته است اما باز هم می توان آن را با این
شرایط سخت، از
ذهن بیرون کرد.
متاسفانه در فرهنگ این سرزمین،
اختلال فقر عاطفی، در میان اقشار گوناگون، به وفور دیده شده است. بررسی میدانی برخی پرونده های دادگستری نشان می دهد که جرائمی ثبت شده که سرنخ آنها از همین اختلال شروع شده است؛ گاهی منجر به یک جدایی تلخ شده و یا بدتر از آن، حادثه ای چون
قتل عمد را رقم زده است.
روانکاوان به تله هایی اشاره می کنند که فرد گوینده را ممکن است گرفتار این اختلال سازد بطور نمونه فردی در
مصاحبه روانکاوی، از عملکرد اختلالی خود چنین دفاع می کند؛ او معتقد است که «احساسات شخصی نسبت به کسی که دوستش می داریم باید پنهان بماند. به عبارتی بهتر است از بروز آن علایق درونی پرهیز کرد زیرا باعث لوس شدن طرف مقابل می شود»!
خیلی شگفت انگیز است که از یک سو در خلوت ، دل مان برای او که منتظرش هستیم میسوزد و تنگ میشود، اما از سوی دیگر وقتی به حضورش میرسیم زبان مان بند می آید! گویی یک نیروی نامرئی که فراتر از ماست دهان مان را می بندد تا مبادا چیزی در مورد دلتنگیمان بر زبان آوریم!
در اپیزود سوم، پسری مادرش را عمیقا دوست می دارد اما آن قدر شهامت ندارد که حس دوست داشتن را ابراز کند! او از چه چیزی واهمه دارد؟ باید با خود صادقانه روبرو شود.
این
ناهنجاری ها بدون تعارف، کار آدمهای
فقیر و درمانده است. فقیری که در توشه خویش، همیشه کلمات مناسب را گم می کند و ناخواسته، احساس واقعی اش از نگاه دیگری پنهان می ماند.
در اپیزود چهارم پیرمردی برتخت
بیمارستان آرمیده و دختری که با
خانواده یا دوستانش به عیادت آمده. ترجیح می دهد که در گوشه ای، بی حرکت بایستد. او قادر نیست مهر عمیق خود را نسبت به
پدر بزرگ بیمارش بیان کند در حالیکه شاید دوست همکلاسی اش ورزیدگی بیشتری در بیان عاطفی نسبت به بیمار داشته باشد و این حالت تاپایان وقت عیادت به طول می انجامد.
«آلکسی تایمیک» ها آن قدر در بیان احساسات، در فقر به سر می برند که در اثر تکرار این اختلال هم، متوجه این خلاء پنهان در وجود خود نمی شوند. در حالیکه آنها می توانند با کمی درنگ، نقطه ضعف خود را کشف کنند اما دچار شدن این افراد به خود برتر بینی، سبب می شود که مشکل پیش آمده را به طرف مقابل خود پاس دهند!
الکسی تایمیک ها در غیاب همان شخصی که لحظه حضور او را از دست داده اند، احساسات غلیظی به خرج می دهند. به طور مثال زمانی می رسد که عزیزی از دست می رود، آن هنگام مشاهده شده که همین افراد ساکت، چه اشعار و قطعات نابی برای شخص از دست رفته می سرایند! و فاجعه آنجاست که در نبود شخص محبوب، اکنون بغض این افراد، می ترکد تا
ابراز علاقه، پس از
مرگ لحظه ها بیرون بزند!
این سکوت طولانی فرد مبتلا بسیار خطرناک است زیرا سبب تلقی نابجایی از سوی مخاطب و همراهانش می شود.
کاش در رسانه های جمعی، برنامه های کوتاهی تهیه می شد تا آموزش های ضروری در روابط اجتماعی ارائه می شد؛ کوچکترین توصیه ها آن است که اگر شخص در جایگاه پدر قرار دارد به فرزندش بگوید که تا چه حد دوستش دارد. اگر در جایگاه فرزند است، دمی صمیمانه کنار آنها بنشیند یا دست شان را بگیرد تا با هم جایی بروند و قدمی بزنند و شوخی کنند و بخندند. و ... شادمانی سردهند تا این درک متقابل برای یکدیگر به اثبات برسد.
چه نیک است که مادر، فرزند جدا افتاده اش را به یک شام دونفره در خانه یا جای دیگری دعوت کند.
زن، خوب است به همسرش بگوید: عزیزم از این که دیر کردی، بسیار نگرانت شدم. کاش بدانی که چقدر دلم برایت تنگ شد!
مرد هم به همسرش بگوید: عزیزدل، می فهمم که روز پر کاری داشتی. خدا را
شکر که آمدی. از این که تو را دارم چقدر خوشبختم!
باید فرزندان در گوش مادرشان بگویند: چقدر تو مهربانی مادر. تو نظیر نداری!
باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده و دوستش داریم.
و به روشنی دریافت کند که پیام عاطفی شما چیست....
بیایید در بیان احساسات، مانع های وجودی را کشف کنیم. هرگز در این زمینه، فقیر ، ناتوان، بخیل و خسیس نباشیم. محبت را باید ابراز کرد وگرنه آن مهر پنهان، در دل می ماند و می پوسد! این خودکاوی می تواند ضعف ها را آشکار کند و فیلترهای درونی را به خوبی شناخت و از سر راه برداشت تا
سلامت جامعه تضمین شود.