محسن هاشمی: اصلاحات به خون تازهای نیاز دارد
رییس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: در این انتخابات رتبه اول را با ۵۱ درصد عدم مشارکت، رتبه دوم با ۳۰ درصد آقای رییسی و رتبه سوم با ۶ درصد متعلق به آرا باطله بود. این یک چالش جدی برای کل سیستم است که عدم توجه به مطالبات جامعه باعث عدم مشارکت میشود، حالا ممکن است این عدم مشارکت با ردصلاحیتها یا فضای بسته صداوسیما تشدید هم بشود، اما مساله مهم کارامدی است و این کارامدی هم خیلی مرتبط به این جناح یا آن جناح نیست.
رییس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: در شرایط فعلی باید برنامه جدی برای بازسازی وآسیب شناسی عملکرد اصلاح طلبان طراحی شود. جریان اصلاحات نیاز به خون و نگاه تازهای دارد.
محسن هاشمی همچنین اظهار کرد: بازسازی جریان اصلاحات باید با تمرکز بر عملگرایی و واقعگرایی و مساله محوری صورت گیرد تا اعتماد جامعه به کارآمدی اصلاح طلبان و توانایی آنها برای حل مساله جلب گردد.
متن کامل گفت و گو با محسن هاشمی رییس شورای شهر تهران و رییس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به شرح زیر است:
نسبت به عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری این انتقاد مطرح است که این جریان نتوانست به تصمیم واحدی در خصوص حمایت از یک گزینه برسد. به نظر شما اصلاح طلبان با عملکرد خود چه نقشی در پیروزی رقیب داشتند؟
مساله عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری را باید در چارچوب ساختار کلی احزاب در کشور تحلیل کنیم. اصولا در کشور دو طیف از احزاب وجود دارد. احزاب همراه حاکمیت و احزاب منتقد حاکمیت.
احزاب همراه برای حضور در انتخابات مشکلی به عنوان رد صلاحیت ندارند، اما احزاب منتقد مانند اصلاح طلبان تا زمان اعلام تایید صلاحیتها تکلیفشان روشن نیست و مثلا در این دوره هر ۹ کاندیدای جبهه اصلاحات رد صلاحیت شدند و در سه هفته قبل از انتخابات با بلاتکیفی مواجه شدند و تا آخر نیز نتوانستند تصمیم روشنی درباره انتخابات بگیرند.
به نظر میرسد اگر برای نظام رقابت و مشارکت مهم است باید در زمانبندی انتخابات تجدید نظر شود و یک فرصت کافی در حد شش ماه برای احزاب جهت تصمیم گیری و حضور در انتخابات ایجاد شود تا آنها هم بتوانند در قبال فعالیت خود مسئولیت بپذیرند.
تقریبا همه روسای جمهور در این ۱۳ دوره در نهایت گفتند که بصورت مستقل در صحنه حضور پیدا کردند و این به معنای آن است که نه احزاب در برابر عملکرد دولتهای مورد حمایت خود مسئولیت و پاسخگویی دارند و نه رییس جمهور خود را ملتزم به برنامه و رویکرد مشخص و شفافی میداند و موضوع به مسالهای شخصی تبدیل میشود.
تا فضا و ساختار احزاب در کشور به این صورت باشد، عملا عرصه انتخابات یک فضای شخص محور و نه برنامه محور خواهد بود.
با توجه به از دست دادن نهادهای انتخابی مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی و ریاست جمهوری، اصلاح طلبان تقریبا هیچ سهمی در نهادهای نظام ندارند. تحلیل شما در این شرایط از آینده این جریان چیست؟
ما این تجربه را در سال ۱۳۸۴ هم داشتیم ودر این مقطع هم شورای دوم، هم مجلس هفتم وهم دولت نهم در اختیار اصولگرایان قرار گرفت. البته با اتکا به چهرههای کاریزماتیکی نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی جبهه اصلاحات توانست در سال ۱۳۹۲ به عرصه رسمی بازگردد.
در شرایط فعلی نیز باید برنامه جدی برای بازسازی وآسیب شناسی عملکرد اصلاح طلبان طراحی شود. جریان اصلاحات نیاز به خون و نگاه تازهای دارد.
خروج از قدرت میتواند برای اصلاح طلبان فرصتی برای بازسازی این جریان باشد؟
یکی از مشکلات جدی اصلاح طلبان این است که در هنگام خارج بودن از قدرت وایفای نقش منتقد و اپوزیسیون، با رویکرد روشنفکری وانتزاعی رفتار میکنند و شاید برای آن دوران این رویکرد مناسب باشند، اما وقتی به قدرت هم میرسند از همان فضا و نگاه ایده آلی و انتزاعی خارج نمیشوند و باز هم همان شعارها را میدهند در حالیکه لازمه حضور در قدرت و کارآمدی، عملگرایی و واقعگرایی است و اصلاح طلبان از یک رویکرد عملگرایانه و واقع گرایانه مبتنی برحل مساله در این هشت سال فاصله داشتند ونه در دولت، نه در مجلس و نه در مدیریت شهری نتوانستند در حد انتظار مردم و بدنه اجتماعی خود حاضر شوند.
در این فرصت بازسازی جریان اصلاحات باید با تمرکز برعملگرایی و واقعگرایی ومساله محوری صورت گیرد تا اعتماد جامعه به کارامدی اصلاح طلبان و توانایی آنها برای حل مساله جلب گردد.
به نظر میرسد پایگاه رای اصلاح طلبان دیگر توجهی به این جریان ندارد و تصمیم جداگانه برای خود میگیرد. چگونه اصلاح طلبان میتوانند رابطه شأن را با بدنه اجتماعی خود بازسازی کنند؟
یکی از انتقاداتی که امروز در فضای مجازی از اصلاح طلبان میشود این است که مردم و بدنه اجتماعی، حاضر نیستند هر دوسال یا چهارسال یکبار فقط پای صندوقهای رای بیایند و رای بدهند بلکه انتظار دارند در طول دوران مسئولیت، اصلاح طلبان مطالبات آنها را پیگیری ونمایندگی کنند. در واقع آنها میخواهند اثر رای خود را در تغییر سیاستها به مسیر مدنظر خود ببینند، اما در تعامل با حاکمیت این امکان پذیر نمیشود بنابراین بدنه اجتماعی مایوس میشوند، البته در مواقع خاص هم صدای بلند وحمایت جدی از اصلاح طلبان نشنیدیم و به همین دلیل بدنه هم در انتخابات دیگر حمایت نمیکند.
این یک انتقاد جدی است که ما باید برای آن پاسخ داشته باشیم والبته مخاطب این انتقاد فقط اصلاح طلبان نیستند. چون در این انتخابات رتبه اول را با ۵۱ درصد عدم مشارکت، رتبه دوم با ۳۰ درصد آقای رییسی و رتبه سوم با ۶ درصد متعلق به آرا باطله بود. این یک چالش جدی برای کل سیستم است که عدم توجه به مطالبات جامعه باعث عدم مشارکت میشود، حالا ممکن است این عدم مشارکت با ردصلاحیتها یا فضای بسته صداوسیما تشدید هم بشود، اما مساله مهم کارامدی است و این کارامدی هم خیلی مرتبط به این جناح یا آن جناح نیست، بلکه اصلا مشروعیت یک سیستم ونظام به کارامدی وداشتن کفایت برای اداره صحیح کشور است.