پیام رفع و اعمال دوباره تحریم ها چیست؟ | سیمای توافقی در دوردست
آغاز دور ششم مذاکرات ایران و قدرت های جهانی در وین، با چالش هایی اساسی همراه شده است. اگرچه توافقی کلی بین ایران و آمریکا به وجود آمده اما مسئله تحریم ها و آنچه ایران ملزم به انجام آن است و مسائل فنی در پی آن باعث پدیدار شدن پرانتزهای بسیار در متن توافق شده است که می توان گفت توافق بر سر آنها اصلا آسان نیست.
آغاز دور ششم مذاکرات ایران و قدرت های جهانی در وین، با چالش هایی اساسی همراه شده است. اگرچه توافقی کلی بین ایران و آمریکا به وجود آمده اما مسئله تحریم ها و آنچه ایران ملزم به انجام آن است و مسائل فنی در پی آن باعث پدیدار شدن پرانتزهای بسیار در متن توافق شده است که می توان گفت توافق بر سر آنها اصلا آسان نیست. عملاً فقط می توان بر وجود یک چارچوب کلی و اراده ای برای حل مسئله تأکید کرد اما جزئیات فراوان از جمله پرانتزها مسئله را سخت کرده است و همه طرف ها نیز تأکید داشته اند که تا رسیدن به «توافق بر سر همه چیز»، اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد. با این حال، می توان خوشبین بود که روند مذاکرات به نقطه مثبتی برسد اگرچه احتمالاً حصول چنین توافقی به انتخابات ریاست جمهوری ایران نخواهد رسید.
جدال پرانتزها
اصلی ترین ابهام در مورد پرانتزهای متن، احتمالاً نزاع بر سر زمان «گریز هسته ای» ایران است که آمریکا به احتمال زیاد، کمتر از یک سال را قبول نخواهد کرد. ایران نیز با به دست آوردن تکنولوژی های برتری همچون IR-9 که اساساً در برجام قید نشده، توانمندی هسته ای خود را افزایش داده است. علاوه بر آن، مسئله «تحریم های اقتصادی» ایران و بخش های درگیر در آن، احتمالاً بحث مهم دیگری است که با توجه به تجارب به دست آمده از دوره ترامپ، این ابهام باید رفع شود که اگر دولت دیگری در ایالات متحده روی کار آمد، دوباره نتواند دست به تحریم اقتصادی ایران بزند. از سوی دیگر از صحبت های کاندیداهای ریاست جمهوری ایران نیز می توان دریافت که بسیاری از آنها با ادامه برجام موافق هستند که آقایان رئیسی و رضایی بیش از سایرین بر این مسئله تأکید دارند چرا که بر فواید اقتصادی و سیاسی آن که بر ضررهای عدم توافق چربش دارد، واقف اند. در حالی که در آمریکا این وضعیت، متفاوت است و در مورد توافق آمریکا با ایران حساسیت ها و مخالفت های شدیدی وجود دارد و بر دادن هر امتیازی به ایران، عنوان «تسلیم در برابر ایران» نهاده می شود. بر سر کلیه این مسائل باید توافق صورت بگیرد و طرفین باید به این نتیجه برسند که این توافق به صورت تضمینی از سوی همه طرف ها اجرایی شود. با این حال، پدیده ریاست جمهوری ترامپ و خروج او از برجام، برای همه به منزله هشداری بوده است که این توافق در هر لحظه می تواند دستخوش بحران شود.
علاوه بر این موضوعات کلیدی، طرح مسائلی مانند افشای سایت هسته ای سنجریان یا حمایت نظامی - ماهواره ای روسیه از ایران به طور کلی به مسائل پیش از سال ۲۰۰۳ باز می گردد که منابع غربی ادعا می کردند «ایران اهداف نظامی برای برنامه اتمی خود دارد ولی آن را کنار گذاشته است». دلیل طرح چنین مسائلی این است که برخی بازیگران از جمله اسرائیل در تلاشند تا اصطلاحاً، چراغ را بر روی برنامه هسته ای ایران نگه دارند تا این مسئله به طور اساسی حل و فصل نشود. آنها با توسل به این تاکتیک های سیاسی تلاش می کنند ایران را در صدر اخبار نگه دارند تا از این گذرگاه، بر ایران فشار وارد کنند. در مورد سرقت آرشیو هسته ای ایران نیز همین مسئله برقرار بوده است که تا حدی مسئله PMD ایران با آژانس حل شده بود اما افشای این اطلاعات باعث شد تا آژانس به دنبال پیدا کردن اطلاعات بیشتری در مورد سایت هایی که مدعی شده بودند که آلوده به مواد رادیواکتیو (ناشی از فعالیت انسانی) هستند، برود. به هر میزان که این مسائل در صدر اخبار جهان قرار بگیرد و تلاش شود جزئیات برنامه اتمی ایران افشا شود، این تنش ها و معضلات در پی آن، به شکل دائمی حل و فصل نخواهد شد.
بازی تحریم ها
در مورد تحریم های اخیر ایالات متحده و برخی از آنها نیز ابهاماتی وجود دارد. افرادی که اخیراً توسط آمریکا از فهرست تحریم ها خارج شدند، اصلاً مشغول به کار نیستند و بنابراین، اساساً نمی توانند در فهرست تحریم ها قرار داشته باشند و قرار داده شدن افراد جدید دیگر در فهرست تحریم ها نیز احتمالاً در راستای ارسال پیامی مبنی بر این بوده است که «ما امتیاز خاصی به ایران نداده ایم» تا دولت آمریکا از گزند مخالفان خود در امان بماند. در واقع، دولت آمریکا با این روش در تلاش است تا اذعان کند که فشارها بر ایران نگهداشته شده است. فشارها در آمریکا بر دولت بایدن بسیار زیاد است و حتی در مسئله پرداخت پول ایران به سازمان ملل که آمریکا پذیرفته است این مبلغ از منبع دارایی های بلوکه شده ایران پرداخت شود، واکنش های زیادی را در آمریکا به دنبال داشته است و مخالفان ادعا می کنند که دولت بایدن امتیازات فراوانی به ایران می دهد. در مجموع، دست رأستی های آمریکا در تلاش اند تا فشار بر ایران حفظ شود و به همین دلیل، اعطای هر امتیازی به ایران را به کرنش آمریکا در برابر ایران تعبیر می کنند. به طور کلی، فضای سیاسی آمریکا به شدت دو قطبی شده است. جمهوری خواهان میانه رو همانند جان مکین که دیگر در صحنه نیستند و افرادی مانند «میت رامنی»، به تدریج از عرصه سیاست به حاشیه رانده شده اند و همزمان دست رأستی های خطرناک که تئوری های توطئه در سر دارند در حال ظهورند و چه در کنگره و چه در سنا، افراد ایدئولوژیک و ناسیونالیستهای افراطی مانند پمپئو در حال تسلط بر عرصه هستند. آنها اتوماتیک وار معتقدند که آمریکا هر کاری در جهان انجام دهد با نیت خیر و برای مقاصد خوب است و اعمال هر کشور دیگری که آمریکا با آن خصومت داشته باشد، بد است و این کشورها حق ندارند منفعتی داشته باشند. این رویه، در واقع رویش یک جریان در حزب جمهوری خواه است و در حزب دموکرات نیز «پیشروها» در حال ظهور هستند که از سمت دیگر بام افتاده اند و مسبب هر اتفاقی را که در جهان رخ بدهد آمریکا می دانند. این دو گروه، هر دو در مسیر یکدیگر سنگ اندازی می کنند و تا حدی شبیه آنچه بین اصلاح طلبان و اصولگرایان رخ می دهد در ایالات متحده نیز وجود دارد.
مقصد و مقصود
به طور کلی، برنامه اتمی ایران فارغ از مزایا، اهداف و مسائل نظامی، اقتصادی، سیاسی و ... حالتی به خود گرفته است که گویی این برنامه بیشتر برای پرستیژ ایران حائز اهمیت است. به عبارت دیگر، برای ایران این که قادر باشد به عنوان یک قدرت درجه سه بتواند با قدرت های درجه یک دنیا مذاکره کند و از آن ها امتیاز بگیرد مسئله مهمی است. وقتی کشوری دارای برنامه اتمی پیشرفته باشد در واقع جزو کلوپ کشورهای پیشرفته جهان در نظر گرفته می شود. حتی رهبر جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۵ و در یک سخنرانی رسمی بدون نام بردن از عربستان سعودی تأکید کرد: «حالا یک کشور عقب مانده می گوید اگر ایران غنی سازی داشته باشد، ما هم غنی سازی می کنیم، خوب تو هم برو و غنی سازی کن!». چنین رویکردی نشان می دهد که ایران خود را در یک جایگاه ویژه می داند درحالی که همسایگانش از این جایگاه برخوردار نیستند. اتفاقاً در زمان حکومت شاه نیز مسئله امکان مذاکره ایران با قدرت های جهانی که بسیاری از آنها سابقه برخورد های استعمار گونه با ایران داشتند مدنظر بوده است تا ایران بتواند از آنها امتیاز بگیرد. با این همه، به لحاظ فنی اگر ایران بخواهد به باور طرف های مذاکره، حتی به سمت ساخت سلاح حرکت کند، الزاماً نیازی به سانتریفیوژهای IR-9 یا IR-4 ندارد و اصل ماجرا، اتخاذ یک «تصمیم سیاسی» است. ولی این توان فنی در واقع تبدیل به یک کارت بازی برای ایران شده است تا از این مسیر بتواند حداکثر امتیاز ممکن در مذاکره با کشورهای قدرتمند دنیا را به دست بیاورد.