کدخبر:
203788
درس های چلسی و توماس توخل به فوتبال ما
چطور یک تیم در عالم ورزش می تواند حرف آخر را بزند؟ فرمول موفقیت آنها مخفی ست یا می شود به آن پی برد؟ اگر بدنبال پاسخ هستید، معمولا اینطور می گویند که تیمی موفق است که بودجه کافی داشته باشد و از آدم های صاحب نام بهره ببرد اما معلوم نیست چرا عامل خلاقیت و به روز بودن علم مربی فراموش می شود و یک حلقه گمشده دیگر که باید در پشت میزنشینان باشگاه باید جستجو کرد.
نویسنده : محمدجواد لسانی
چطور یک تیم در عالم ورزش می تواند حرف آخر را بزند؟ فرمول موفقیت آنها مخفی ست یا می شود به آن پی برد؟ اگر بدنبال پاسخ هستید، معمولا اینطور می گویند که تیمی موفق است که بودجه کافی داشته باشد و از آدم های صاحب نام بهره ببرد اما معلوم نیست چرا عامل خلاقیت و به روز بودن علم مربی فراموش می شود و یک حلقه گمشده دیگر که باید در پشت میزنشینان باشگاه باید جستجو کرد.
در اینجا تحقیق روی تیمی است که گذشته طلایی را با آدم هایی چون جان فرانکو زولا گذرانده که همچون همایون بهزادی و ناصر حجازی در یادها و خاطره ها زنده اند. اما در گذشته نزدیک، چلسی پس از ۹ سال ناکامی که در شأن این نام نبود ظرف مدت کوتاهی اقبال به او روی می کند و چنان پیشرفت می کند که در مهمترین جام اروپا به نام لیگ قهرمانان به فینال می رسد و در همان وقت قانونی مسابقه با قدرت به قهرمانی دست
می یابد.
چلسی، جام را با قدرت بالای سر می برد و در استادیوم دراگو شهر پورتو دور افتخار می زند تا همه بدانند که این قهرمانی، اکسیر و الفبایی مخصوص به خود دارد که اگر از آن در جایی عدول شود هیچگاه موفقیت های بزرگ به سوی تیم محبوب نخواهد آمد!
مربی تیم چلسی چه کسی است؟ نامش توماس توخل است؛ او در شهر گمنامی به نام «کرومباخ» در خاک آلمان زاده شد؛ دوران حرفهای بازی توخل در ۲۵ سالگی، و خیلی زود به پایان می رسد. دلیل آن، مصدومیتی است که او در ناحیه غضروف زانو پیدا می کند. در نتیجه او در سن جوانی و به سال ۲۰۰۰ میلادی وارد دنیای مربیگری می شود؛ توماس ابتدا در تیمهای پایهٔ اشتوتگارت مشغول به کار می شود و به مدت پنج سال در این باشگاه فعالیت می کند؛ او
بعدا پس از یک سال موفقیتآمیز در تیم آگسبورگ، راهی ماینتس می شود. توخل به مدت پنج فصل هدایت ماینتس را بر عهده می گیرد و این تیم را به ثبات در بوندسلیگا می رساند. در این مدت، ستایش های زیادی را به دلیل سبک فوتبال هجومی و خلاق خود دریافت می کند؛ او همچنین به سبب پرورش بازیکنان جوان، در بوندسلیگا توجه زیادی به خود جلب می کند؛ توخل در سال ۲۰۱۴ و به سبب اختلافات مالی، از ماینتس جدا می شود. دوران دیده شدن او در جهان در حال ظهور است. زیرا این مربی در روند آبدیدگی خود به سال ۲۰۱۵ میلادی، هدایت تیم بروسیا دورتموند را بر عهده می گیرد و دو فصل هدایت این تیم، سبب اعتبار جهانی او می شود. او موفق می شود عنوان قهرمانی جام حذفی فوتبال آلمان را همراه با این تیم کسب کند. و سبک خاص او در در مربیگری زبانزد کارشناسان فوتبال شود و آوازه اش، از مرزها فراتر رود.
توخل در سال ۲۰۱۸ به تیم پرطرفدار پاری سن ژرمن دعوت می شود؛ در نخستین فصل حضور خود در پاریس، این تیم را به قهرمانی لیگ یک می رساند؛ او در دومین فصل حضور خود، موفق می شود سه گانهٔ داخلی فوتبال فرانسه را همراه با این تیم کسب کند و این تیم را به فینال لیگ قهرمانان اروپا برساند. اما چون باشگاه، قهرمانی می خواهد، ادامه کار با این مربی را صلاح نمی داند و درست در این مقطع تاریخی ست که مدتی در هیچ تیمی
حضور نمی یابد.
توخل پس از آن اخراج تحقیر آمیز، به خود می آید و آن شکست تلخ را تبدیل به یک انرژی آتشین می کند. از آن برکناری در پارسی سن ژرمن تا رساندن چلسی به قهر مانی لیگ اروپا فقط ۱۵۶ روز طول می کشد! این عبارت کوتاه نشان می دهد که آدمی، مخلوق عجیب این هستی لایتناهی ست. چون هرگاه که قدر و جایگاه وجودی خود را بشناسد شگفتی و معجزه از او بعید نیست. اگر او بخواهد فعل خواستن را با تمام وجود صرف کند قادر می شود خود را از پست ترین موقعیت به اوج آرمانی بالا بکشد و سرود افتخار سر دهد. این مربی آلمانی موفق می
شود پس از خاطره تلخ هدایت یک تیم فرانسوی، با یک تیم انگلیسی به قله اروپا صعود کند. او تنها در ۴ ماه حضور در چلسی می تواند این تیم رده نهمی جدول لیگ جزیره را به یک موفقیت تاریخی برساند. توماس توخل به اولین سرمربی تاریخ تبدیل می شود که با دو تیم متفاوت از دو کشور اروپایی و در دو فصل متوالی، به فینال لیگ قهرمانان صعود کند؛ یک بار با پاریس و بار دوم با چلسی. او موفق می شود به همراه چلسی، منچستر سیتی را در فینال لیگ قهرمانان اروپا ۲۰۲۱ شکست دهد و برای دومین بار در تاریخ، باشگاه لندنی را قهرمان این رقابتهای سنگین کند.
فشرده کلام آنکه چلسی با قدمت ۹۵ سال فعالیت، با دو مغز متفکر به این عنوان نائل می شود. یکی از آن ها توماس توخل است اما دعوت این مربی به باشگاه توسط چه کسی انجام می شود؟ باید گفت این انتخاب خردمندانه توسط مالک باشگاه، رومن آبراموویچ، صورت می گیرد. او با مطالعه سابقه روشن توماس در تیم دورتموند، طرح یک نشست کوتاه را با او در میان می گذارد و در آن جلسه به عزم استوار او برای سربلندی باشگاه پی می برد. آبراموویچ جرأت به خرج می دهد که از کنار اسم بلند مربی وقت باشگاه بگذرد و عذر فرانک لمپارت اسطوره فوتبال
انگلیس را بخواهد تا قدم در راهی مطمئن تر بگذارد که نتیجه عملی و سرراست برای باشگاه در بر داشته باشد تفکر مالک چلسی درست از آب در می آید هرچه باشد او ۱۸ سال با سرد و گرم آن ساخته است تا بدینگونه بتواند دل هواداران خود را شاد کند؛ آبیهای چلسی در برابر تیم پر زور و تکنیکی منچستر سیتی بازی را بهتر شروع می کند ولی بازیکن چلسی، تیمو ورنر قدر موقعیتهای خود را نمی داند. بار دوم انگولو کانته پیش می تازد او هم میتوانست گلزنی در فینال لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کند که توپ او نیز راه به
جایی نمی برد. سیتی که روی سرعت رحیم استرلینگ و فیل فودن حساب باز کرده، موقعیت خوبی برای باز کردن دروازه چلسی دارد ولی آنتونیو رودیگر مدافع آلمانی چلسی بهموقع سر می رسد و مانع باز شدن دروازه تیمش می شود. سرانجام چلسی در دقیقه ۴۲ بازی به چیزی که حقش بود، میگی رسد. پاس در عمق میدانی زیبا و نبود مدافع میانی باعث می شود تا بازیکنی گل بزند که تا پیش از این، انتظار زیادی از او نمی رفت او، کای هاورتز جوان است که با عبور از ادرسون دروازه سیتی را باز می کند او و چند نفر دیگر دست پرورده توخل هستند تا برای چنین روزی امتحان پس بدهند.
دقیقا پس از دو نیمه بازی باشکوه، با سوت پایانی داور فینال، هواداران چلسی سر از پا نشناخته، از نیمه شب تا بامداد در خیابان های لندن شادی و پایکوبی می کنند!
درسی که می توان از مدیریت این باشگاه فرا گرفت نکته های یک خطی ساده ای است که از تصور مدیران خام اندیش خارج است زیرا آنها همیشه علم روز فوتبال را دست کم می گیرند و همه معادلات مدرن را جاهلانه رد می کنند. آنها نمی دانند که تشکیلاتی را باید موفق حساب کرد که کارگزارانش تصمیمات شجاعانه ای بگیرند و با چشمان باز و مطالعه کافی دست به اقدامات بزنند تا آن مجموعه پرطرفدار و دل آشوب به اهداف خود برسد. این همان کمبودی است که اولا در سطح ملی فوتبال ایران و ثانیا در
سطح مدیریت باشگاه های بزرگ به چشم می خورد؛ تیم های صاحب نامی که طرفداران بی شماری دارند اما محنت تمامی رویدادهای تلخ تیم شان راهم به دوش می کشند این موضوع مکرر و تلخ به سبب نبود مدیریت روزآمد است. متاسفانه در تشکیلات فوتبال بومی ما، افراد کوتوله ای راه یافته اند که در انتخاب های بزرگ تشکیلات خود، دچار ضعف می شوند و اغلب هم به بیراهه می روند. نتیجه آنکه، کشور، متحمل خسارت های مادی و معنوی هنگفتی از بودجه کشوری می شود؛ نوشتن قراردادهای بزرگ، کار آدم های کوچکی نیست که یا
توان نگهداشتن آدم های موثر را ندارند یا نهایتا مربی های متوسط و بی پشتوانه ای را برای هدایت کار می آورند در حالیکه فوتبال مستعد این سرزمین با پیشینه طلایی خود، نیازمند اشخاصی است که مغز متفکر و قلب پرجرأتی برای مدیریت کار داشته باشند. به قول فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی، برای عبور از دروازه های بزرگ، به پاهای بزرگی نیاز است!