نهمین یادداشت انتخاباتی آذری جهرمی:
به جای «فرصتِ کاری ساختن»، به «سرکار گذاشتن مردم» پرداخته ایم
چالش اصلی سیاستِ اشتغال در ذهنِ سیاستگذاران است! وقتی شغل صرفا و صرفا به عنوان محل درآمد نگاه شود؛ همان جایی است که ما شروع میکنیم به «سرکار گذاشتن مردم» به جای «فرصتِ کاری ساختن». وقتی درآمد تنها ویژگی شغل باشد؛ یعنی ما شغل را ابزار «زنده ماندن» دانستهایم.
محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات در کانال خود در یادداشتی با عنوان «سرِکار گذاشتن یا ایجاد کار» به بررسی انتخابات پیش رو پرداخت.
او نوشت: انتخابات، فرصت گزینش راهِ پیش روی یک کشور است. فارغ از اینکه چه فردی و با چه گرایشی انتخاب میشود؛ در بسیاری از حوزهها تصمیمهای کلانی گرفته میشود که تا سالها، ریلِ سیاستگذاری و تصمیمگیری در کشور را تعیین میکند. سه محور از تفاوت میان رویکرد «زنده ماندن» و «زندگی کردن» بررسی شد. امروز به چهارمین جنبه از این تفاوتها، یعنی «اشتغال» خواهیم پرداخت.
نرخ اشتغال را به راحتی میتوان بالا برد. بله، به سادگی! مثلا تعریف شغل را تغییر دهید و بگویید هر کس در هفته یک ساعت کار کرد؛ شاغل است! یا مثلا بگوییم از دید ما، کار در منزل شغل است و آن را به جمعیت شاغل اضافه کنیم (شغلِ بدون بیمه و تضمین دستمزد هم جالب است). حتی راههای سادهتری هم دارد؛ مثلا به جای این که هفتهای یک بار خیابانها را جارو کنیم؛ در روز، ۳ بار جارو کنیم. آن وقت میتوانیم تعداد رفتگرها را ۳ برابر کنیم. البته این ۲ مورد نه یک شوخی بیمزه، که حقیقت و تجربهی تلخِ طیشده در سالهای گذشته بوده است!
نرخ مشارکت جوانان در اقتصاد در ایران امروز کمتر از ۲۶٪ است. در حالی که در کشوری مانند استرالیا ۶۸٪ یا هلند ۷۰٪ است. و نرخ بیکاری جوانان نیز در همان حدود ۲۶٪. در حالیکه در کشورهایی مانند آلمان ۵٪ و یا حتی مصر، این عدد ۱۹٪ است. به همین ترتیب نرخ تکفل ۲.۵۶. مشکل نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی البته بسیار بالاتر از متوسط است. ما تبدیل به جامعهای شدهایم که ظرفیت مناسب برای جذب نیروهای توانمند و جوان را از دست دادهایم. حذفی خودخواسته از جوانان و تحصیلکردگان، که در روند مهاجرت، افزایش استرسها و افسردگیها بروز یافته.
البته میتوانیم خوشحال باشیم که در این رویکرد، راههای دیگر، مثل کشتن بیکاران آزمون نشده است!
چالش اصلی سیاستِ اشتغال در ذهنِ سیاستگذاران است! وقتی شغل صرفا و صرفا به عنوان محل درآمد نگاه شود؛ همان جایی است که ما شروع میکنیم به «سرکار گذاشتن مردم» به جای «فرصتِ کاری ساختن». وقتی درآمد تنها ویژگی شغل باشد؛ یعنی ما شغل را ابزار «زنده ماندن» دانستهایم.
شغل اما بیش از کسب درآمد، فرصت «زندگی کردن» است. انسانها پتانسیلها و توانمندیهایشان در شغل است که بروز و ظهور مییابد. همانطور که در شغل است که میتوانند رشد و توسعه یابند. در حقیقت، شغل یکی از سرچشمههای زندگی است. سرچشمه انرژی گرفتن. حال خوب داشتن. و در تحقق یک امر جمعی مشارکت ورزیدن.
اشتغالزایی یکشبه رقم نمیخورد. نمیشود روی سر مردم آرایشگری یاد گرفت؛ برای آزمون ایدههای خامی که هیچ ردپایی نه در ایران دارند و نه در جهان.
ایجاد شغل، یعنی ایجادِ فرصت رشد. فرصت خودشناسی و فرصت استقلال. شاید بخشی از این قسمتها را بتوان با پول، یارانه یا هر بسته کمکدولتی تهیه کرد؛ اما شغل فراتر از اینهاست. شغل تنها به معنای درآمدی برای «زنده ماندن» نیست؛ بلکه با شغل است که یک شهروند میتواند به خودش فرصت کسب تجربه یا فرصت بهتر دیدن جهان یا حتی شناختن خودش را بدهد.
مردم به کار نیاز دارند؛ نه سر کار گذاشتن...
محمدجواد آذریجهرمی - ۲۶/اردیبهشت